Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (22 milliseconds)
English
Persian
despatched
گسیل داشتن
despatches
گسیل داشتن
despatching
گسیل داشتن
dispatch
گسیل داشتن
dispatched
گسیل داشتن
dispatches
گسیل داشتن
send
گسیل داشتن
sending
گسیل داشتن
sends
گسیل داشتن
dispateh
گسیل داشتن
Other Matches
dispatches
گسیل
dispatched
گسیل
dispatch
گسیل
despatching
گسیل
despatches
گسیل
despatched
گسیل
emissions
گسیل
conduction
گسیل
emission
گسیل
despatched
گسیل کردن
despatches
گسیل کردن
dispatched
گسیل کردن
despatching
گسیل کردن
dispatch
گسیل کردن
dispatches
گسیل کردن
dispatchment
ارسال
[اعزام]
[گسیل]
[فرستادن ]
laser
[light amplification by stimulated emission of radiation]
لیزر
[تقویت نور به روش گسیل القایی تابش]
[فیزیک]
longs
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn
<idiom>
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
to keep down
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
reside
اقامت داشتن مسکن داشتن
proffering
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffer
تقدیم داشتن عرضه داشتن
differing
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
cost
قیمت داشتن ارزش داشتن
to have by heart
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
abhorring
بیم داشتن از ترس داشتن از
hoping
انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped
انتظار داشتن ارزو داشتن
hope
انتظار داشتن ارزو داشتن
abhors
بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorred
بیم داشتن از ترس داشتن از
resides
اقامت داشتن مسکن داشتن
resided
اقامت داشتن مسکن داشتن
proffers
تقدیم داشتن عرضه داشتن
differs
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meaner
مقصود داشتن هدف داشتن
differ
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meanest
مقصود داشتن هدف داشتن
differed
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
mean
مقصود داشتن هدف داشتن
upkeep
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
lead a dog's life
<idiom>
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
long for
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
to hold
داشتن
to have
داشتن
to possess
داشتن
to have possession of
داشتن
lackvt
کم داشتن
intercommon
داشتن
possessing
داشتن
to hold a meeting
داشتن
to be feverish
تب داشتن
monogyny
داشتن یک زن
to go hot
تب داشتن
to have f.
تب داشتن
lacks
کم داشتن
lacked
کم داشتن
lack
کم داشتن
wanted
کم داشتن
want
کم داشتن
redolence
بو داشتن
to be in a f.
تب داشتن
bears
در بر داشتن
possesses
داشتن
doubted
شک داشتن
owned
داشتن
doubting
شک داشتن
relieving
داشتن
relieves
داشتن
doubts
شک داشتن
have
داشتن
relieve
داشتن
possess
داشتن
having
داشتن
own
داشتن
owning
داشتن
owns
داشتن
bear
در بر داشتن
bear
داشتن
bears
داشتن
doubt
شک داشتن
bestowed
ارزانی داشتن
stink
تعفن داشتن
roll
تلاطم داشتن
rolled
تلاطم داشتن
bestowing
ارزانی داشتن
rolls
تلاطم داشتن
affects
دوست داشتن
confides
اعتماد داشتن به
stinks
تعفن داشتن
attend
حضور داشتن
bestow
ارزانی داشتن
required
لازم داشتن
require
لازم داشتن
affects
تمایل داشتن
affect
دوست داشتن
affect
تمایل داشتن
last
دوام داشتن
importing
اهمیت داشتن
exist
وجود داشتن
suspending
معوق داشتن
existed
وجود داشتن
suspends
معوق داشتن
exists
وجود داشتن
raise
برپا داشتن
imported
اهمیت داشتن
import
اهمیت داشتن
fluctuate
نوسان داشتن
spare
دریغ داشتن
bestows
ارزانی داشتن
spared
دریغ داشتن
confided
اعتماد داشتن به
confide
اعتماد داشتن به
fluctuates
نوسان داشتن
lasted
دوام داشتن
lasts
دوام داشتن
fluctuated
نوسان داشتن
suspend
معوق داشتن
debts
بدهی داشتن
debt
بدهی داشتن
resembling
شباهت داشتن
raises
برپا داشتن
concern
اهمیت داشتن
hungers
اشتیاق داشتن
hungering
اشتیاق داشتن
hungered
اشتیاق داشتن
hunger
اشتیاق داشتن
valuing
گرامی داشتن
values
گرامی داشتن
value
گرامی داشتن
overlaps
اشتراک داشتن
overlaps
اصطکاک داشتن
overlapped
اشتراک داشتن
overlapped
اصطکاک داشتن
thirst
اشتیاق داشتن
can
قدرت داشتن
can
امکان داشتن
leans
تمایل داشتن
leaned
تمایل داشتن
lean
تمایل داشتن
recoils
واکنش داشتن بر
recoiling
واکنش داشتن بر
affording
استطاعت داشتن
recoiled
واکنش داشتن بر
recoil
واکنش داشتن بر
monogamy
داشتن یک همسر
cans
امکان داشتن
cans
قدرت داشتن
canning
امکان داشتن
canning
قدرت داشتن
overlap
اشتراک داشتن
declaring
افهار داشتن
declares
افهار داشتن
declare
افهار داشتن
desiring
میل داشتن
desires
میل داشتن
desire
میل داشتن
represents
نمایندگی داشتن
represented
نمایندگی داشتن
represent
نمایندگی داشتن
resemble
شباهت داشتن
resembled
شباهت داشتن
resembles
شباهت داشتن
requiring
لازم داشتن
may
امکان داشتن
like
دوست داشتن
liked
دوست داشتن
overlap
اصطکاک داشتن
correlation
ارتباط داشتن
outclassing
برتری داشتن بر
outclasses
برتری داشتن بر
outclassed
برتری داشتن بر
outclass
برتری داشتن بر
minds
در نظر داشتن
minds
تصمیم داشتن
minding
در نظر داشتن
minding
تصمیم داشتن
mind
در نظر داشتن
mind
تصمیم داشتن
likes
دوست داشتن
requires
لازم داشتن
abhors
تنفر داشتن از
sending
ارسال داشتن
sending
اعزام داشتن
scooting
سرعت داشتن
send
ارسال داشتن
send
اعزام داشتن
scoots
سرعت داشتن
aspiring
هوش داشتن
aspiring
ارزو داشتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com