Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 203 (10 milliseconds)
English	Persian
sprawl	گشاد نشستن هرزه روییدن
sprawling	گشاد نشستن هرزه روییدن
sprawls	گشاد نشستن هرزه روییدن
Other Matches
straggled	هرزه روییدن سرگردان بودن
straggling	هرزه روییدن سرگردان بودن
straggles	هرزه روییدن سرگردان بودن
straggle	هرزه روییدن سرگردان بودن
straddled	گشاد نشستن
straddles	گشاد نشستن
straddle	گشاد نشستن
scrawling	خط خطی کردن گشاد نشستن
scrawl	خط خطی کردن گشاد نشستن
scrawls	خط خطی کردن گشاد نشستن
scrawled	خط خطی کردن گشاد نشستن
straddled	گشاد ایستادن گشاد گشاد راه رفتن
straddles	گشاد ایستادن گشاد گشاد راه رفتن
straddle	گشاد ایستادن گشاد گشاد راه رفتن
To walk with ones feet wide apart.	گشاد گشاد راه رفتن
She stared at him with wide eyes.	با چشمهای گشاد ( گشاد شده ) با ؟ خیره شده بود
grows	روییدن
grow	روییدن
vegetating	روییدن
vegetates	روییدن
vegetated	روییدن
vegetate	روییدن
overgrow	بیش از حد روییدن
to run up	زود روییدن
run riot	بطورهرزه روییدن
to sit out	نشستن بیشتر نشستن از
wide	گشاد
straddle	گشاد با زی
straddled	گشاد با زی
loosest	گشاد
reamer	گشاد کن
looser	گشاد
loose	گشاد
straddles	گشاد با زی
wider	گشاد
widest	گشاد
broad	گشاد
loose-fitting	گشاد
broadest	گشاد
loose fitting	گشاد
broader	گشاد
reaming	گشاد کردن
wide mouthed	دهن گشاد
spacious	جامع گشاد
dilate	گشاد کردن
stretchier	گشاد شونده
ream	گشاد کردن
dilatant	گشاد شونده
stretchy	گشاد شونده
slop	شلوار گشاد
pajamas	شلوار گشاد
slip-ons	لباس گشاد
slip on	لباس گشاد
dilates	گشاد کردن
bigmouthed	دهن گشاد
stretchiest	گشاد شونده
slopping	شلوار گشاد
slopped	شلوار گشاد
dilating	گشاد کردن
bell mouthed	دهن گشاد
dolman sleeve	استین گشاد و اویخته
astraddle	دارای پای گشاد
oxbags	شلوار خیلی گشاد
oxford bags	شلوار خیلی گشاد
robe	لباس بلند و گشاد
carboy	تنگ دهن گشاد
clump block	قرقره دهان گشاد
robes	لباس بلند و گشاد
dalmatic	خرقه استین گشاد
mason jar	کوزه دهن گشاد
varix variously	سیاهرگ گشاد شده
mother hubbard	لباس گشاد زنانه
wide-eyed	دارای چشم گشاد
jarred	کوزه دهن گشاد
jar	شیشه دهن گشاد
jar	کوزه دهن گشاد
blouses	پیراهن یاجامه گشاد
Wellington	چکمه دهان گشاد
varicosity	گشاد شدگی سیاهرگ
blouse	پیراهن یاجامه گشاد
sack	پیراهن گشاد و کوتاه
to let out	افشاکردن گشاد کردن
wide eyed	دارای چشم گشاد
sacked	پیراهن گشاد و کوتاه
slacks	کساد کردن گشاد
slackest	کساد کردن گشاد
capacious	گنجایش دار گشاد
slack	کساد کردن گشاد
sacks	پیراهن گشاد و کوتاه
jars	شیشه دهن گشاد
jars	کوزه دهن گشاد
jarred	شیشه دهن گشاد
forward seat	حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
To spend recklessly ( prodigally ) .	گشاد بازی کردن ( ولخرجی )
To widen a road .	جاده یی را گشاد کردن ( تعریض )
carronade	یکجورتوپ کوتاه دهن گشاد
straddles	میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
risks	گشاد بازی بخطر انداختن
risking	گشاد بازی بخطر انداختن
straddled	میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
risk	گشاد بازی بخطر انداختن
risked	گشاد بازی بخطر انداختن
straddle	میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
salacious	هرزه
immoral	هرزه
ribald	هرزه
tarts	زن هرزه
licentious	هرزه
sordid	هرزه
rep	زن هرزه
rakish	هرزه
libertines	هرزه
libertine	هرزه
tart	زن هرزه
prurient	هرزه
harlot	هرزه
filth	هرزه
harlots	هرزه
lubricious	هرزه
love alce	هرزه
lubricousor lubricious	هرزه
minx	زن هرزه
bawdy	هرزه
bitching	زن هرزه
bitches	زن هرزه
bitched	زن هرزه
bitch	زن هرزه
pornerastic	هرزه
dissolute	هرزه
lascivious	هرزه
sluttish	هرزه
sloven	هرزه
rakehelly	هرزه
rammish	هرزه
rantipole	هرزه
limmer	زن هرزه
giglot	زن هرزه
rakes	هرزه
scabrous	هرزه
rakehell	هرزه
rake	هرزه
foulmouthed	هرزه گو
raking	هرزه
jade	زن هرزه
lewd	هرزه
trollop	زن هرزه
giglet	زن هرزه
profligate	هرزه
raglan	پالتو استین گشاد سبک و فراخ
rochet	جبه کتانی گشاد اسقفان وراهبان
krater	کوزه دهن گشاد دسته دارقدیمی
These shoes are too big for me .	این کفشها برایم گشاد است
awaited	نشستن
to take a chair	نشستن
seize	نشستن
running aground	به گل نشستن
seized	نشستن
seizes	نشستن
recoils	پس نشستن
recoiled	پس نشستن
recoiling	پس نشستن
to give ground	پس نشستن
to lose ground	پس نشستن
perch	نشستن
perching	نشستن
perched	نشستن
sits	نشستن
sit	نشستن
awaits	نشستن
awaiting	نشستن
await	نشستن
recoil	پس نشستن
perches	نشستن
gamester	هرزه و مهمل
gangue	هرزه سنگ
famester	ادم هرزه
demimonde	زنان هرزه
roue	ادم هرزه
footle	هرزه درایی
forb	علف هرزه
foulmouthed	هرزه دهن
debauchee	ادم هرزه
frivolity	هرزه درایی
debauch	هرزه کردن
rankly	بطورهرزه یا هرزه
prattfall	هرزه درای
prater	هرزه درای
obscence	هرزه وقیح
nighthawk	هرزه شب گرد
rep	مرد هرزه
lasciviously	هرزه وار
crapulent	هرزه خور
whoremaster	ادم هرزه
whoremonger	ادم هرزه
dander	هرزه گرد
philistia	ادم هرزه
brushes	علف هرزه
palaver	هرزه درایی
cackles	هرزه درایی
cackle	هرزه درایی

Recent search history
Search history is off. Activate

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com