Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
contact patrol
گشتی تماس
Other Matches
waiting position
ایستگاه انتظار قایقهای گشتی سریع السیر حالت انتظار یااماده باش قایقهای گشتی
de bounce
جلوگیری از تماس با یک کلید که باعث چندین تماس میشود
touches
دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
touch
دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
Thanks for calling back.
با تشکر برای تماس.
[به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
combat air patrol
هواپیمای گشتی رزمی گشتی رزمی هوایی
contact point
وسیله تماس نقطه اخذ تماس
ring
سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
amplifying report
گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
originates
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originating
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originated
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originate
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
patrols
گشتی
patrolling
گشتی
confusion
گم گشتی
patrolled
گشتی
patrol
گشتی
patrolmen
گشتی
patrolman
گشتی
feedback
گشتی
out guard
گشتی
vessels
ناو گشتی
inshorepatrol
گشتی مرزساحلی
patrolman
پلیس گشتی
vessel
ناو گشتی
runners
گردنده گشتی
inshorepatrol
گشتی ساحلی
out guard
گشتی صحرایی
moving screen
گشتی ممانعتی
flatfoot
پلیس گشتی
standing patrol
گشتی ثابت
fanal
چراغ گشتی
end around
دور گشتی
contact patrol
گشتی اخذتماس
reconnaissance patrol
گشتی شناسایی
service craft
قایق گشتی
roundsman
افسرپلیس گشتی
patrolled
قسمت گشتی
patrol car
اتومبیل گشتی
patrol cars
اتومبیل گشتی
runner
گردنده گشتی
air guard
گشتی هوایی
beach patrol
گشتی ساحلی
fighting patrol
گشتی رزمی
combat patrol
گشتی رزمی
patrols
قسمت گشتی
patrol boats
ناوچه گشتی
patrolling
قسمت گشتی
combat air patrol
گشتی هوایی
coastal patrol
گشتی ساحلی
patrol
قسمت گشتی
patrol boat
ناوچه گشتی
patrolmen
پلیس گشتی
black Marias
اتومبیل گشتی پلیس
fire patrol
گشتی اتش نشان
barrier combat air patrol
گشتی مرزی هوایی
black Maria
اتومبیل گشتی پلیس
turnscrew
پیچ گشتی
[ابزار]
barrier patrol
ناو گشتی سد کننده
screwdriver
پیچ گشتی
[ابزار]
barrier patrol
گشتی مامور موانع
scout helicopter
هلی کوپتر شناسایی یا گشتی
end around borrow
رقم قرضی دور گشتی
end around carry
رقم نقلی دور گشتی
night cap
گشتی رزمی هوایی شبانه
barrier combat air patrol
گشتی هوایی سد کننده راه دشمن
lightening bug ship
هلی کوپتر روشن کننده گشتی
milk walk
گشتی که شیر فروش میزند گشت
radar picket cap
هواپیمای گشتی هوایی حامل رادار
locap
گشتی رزمی هوایی مخصوص ارتفاع پست
air raid reporting control ship
گشتی کنترل کننده گزارش حملات هوایی
zipper
گشتی رزمی هوایی 42 ساعته در منطقه هدف
zippers
گشتی رزمی هوایی 42 ساعته در منطقه هدف
target cap
گشتی هوایی رزمی مخصوص تجسس منطقه هدف
igo
علامت من پست گشتی خود راترک می کنم در درگیری هوایی
resumes
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resuming
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resumed
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resume
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
contingence
تماس
ding
تماس
contact line
خط تماس
tangency
تماس
contact
تماس
contacts
تماس
taction
تماس
contacted
تماس
contacting
تماس
tangents
تماس
tangent
تماس
impinging
تماس
impacts
تماس
line of contact
خط تماس
impact
تماس
to be in contact
تماس داشتن
contact diameter
قطر تماس
to be in rapport
تماس داشتن
contact area
منطقه تماس
contact angle
زاویه تماس
communicator
شخص در تماس
angle of contact
زاویه تماس
contact area
سطح تماس
tuch
تماس دادن با
zone of contact
ناحیه تماس
Keep in touch!
<idiom>
در تماس باش!
area contact
سطح تماس
contact surface
سطح تماس
to bring into contact
تماس دادن
skim
تماس اندک
contiguity
برخورد تماس
shock hazard
خطر تماس
corps a corps
تماس بدنی
interactional points
نقاط تماس
finishes
تماس انتهایی
finish
تماس انتهایی
point of contact
نقطه تماس
point contact
تماس نقطهای
going on
نزدیکی تماس
movement to contact
حرکت به تماس
line to line fault
تماس خطوط
contact ratio
نسبت تماس
contact lost
تماس قطع شد
skims
تماس اندک
contact party
گروه تماس
skimmed
تماس اندک
contact flange
فلانژ تماس
contact point
قطب تماس
contact pressure
فشار تماس
look in on
<idiom>
تماس حاصل کردن
osculation
تماس اشتراک صفات
grazing point
نقطه تماس با مانع
galvanism
تماس برق بابدن
telebrief
تماس مستقیم تلفنی
movement to contact
حرکت به اخذ تماس
contact fire
انفجار در اثر تماس
touch sensitive tablet
تابلو حساس به تماس
osculatory
وابسته به بوسه یا تماس
contact print
چاپ به طریقه تماس
to keep in touch with any one
باکسی تماس داشتن
contact backlash
دنده کور تماس
touch sensitive panel
صفحه حساس به تماس
synapse
محل تماس دوعصب
contact behavior
رفتار تماس جویانه
tuch
سر زدن تماس داشتن
touch panel
صفحه حساس به تماس
get in touch with someone
<idiom>
باکسی تماس گرفتن
break off
قطع تماس با دشمن
contact report
گزارش اخذ تماس
phones
پاسخ به تماس در تلفن
contacting
تماس یافتن تماسی
flattest
تماس دو لبه اسکیت
action on the blade
تماس با شمشیر حریف
flat
تماس دو لبه اسکیت
phoned
پاسخ به تماس در تلفن
phoning
پاسخ به تماس در تلفن
phone
پاسخ به تماس در تلفن
contacted
تماس یافتن تماسی
contact
تماس یافتن تماسی
contacts
تماس یافتن تماسی
youch sensitive screen
صفحه حساس به تماس
picket
ناو گشتی نرده کشیدن دستک یا نرده
picketed
ناو گشتی نرده کشیدن دستک یا نرده
pickets
ناو گشتی نرده کشیدن دستک یا نرده
contact report
گزارش تماس با هواپیمای دشمن
contact with the net
خطای تماس با تور والیبال
contact
محل اتصال تماس گرفتن
To establish( make) contact.
تماس دایر ( برقرار ) کردن
ground
تماس دادن توپ با زمین
contacts
محل اتصال تماس گرفتن
contacted
محل اتصال تماس گرفتن
caller
شخصی که تقاضای تماس دارد
faded
تماس باهدف از بین رفت
callers
شخصی که تقاضای تماس دارد
contacting
محل اتصال تماس گرفتن
contact fire
انفجارمین در اثر تماس با کشتی
osculate
تماس نزدیک حاصل کردن
engagement
تماس دو تیفه شمشیر درگارد
engagements
تماس دو تیفه شمشیر درگارد
advance to contact
پیشروی برای اخذ تماس
contacts
قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
whooshed
صدای تماس جسم سریع با هوا
whoosh
صدای تماس جسم سریع با هوا
brush
تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
contacting
قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
contact
قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
ground stroke
ضربه پس از تماس توپ تنیس با زمین
contacted
قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
whooshes
صدای تماس جسم سریع با هوا
whooshing
صدای تماس جسم سریع با هوا
lose track of
<idiom>
ازدست دادن تماس باکسی یاچیزی
Where can I contact Mr …. ?
کجا می شود با آقای ….تماس گرفت ؟
You can call me at ...
[phone no.]
<idiom>
شما می توانید با من با شماره ... تماس بگیرید.
touch
تماس برقرار کردن با چیزی با انگشتان
brushes
تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
touches
تماس برقرار کردن با چیزی با انگشتان
physical
مربوط به استفاده از تماس یاخشونت بدنی
split lean
پا باز نشسته و تماس سینه ژیمناست با زمین
footprint
قسمتی از سطح لاستیک که بامسیر تماس دارد
punts
توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com