English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
missatement گفته نادرست
Other Matches
ipso dixit گفته بی دلیل گفته استبدادی
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
alternative تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternatives تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
NAND function تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
denial تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
denials تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
dispersion تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
statements گفته
sentence گفته
sentencing گفته
sentences گفته
doctrines گفته
doctrine گفته
dite گفته
sayings گفته
statement گفته
saying گفته
dixit گفته
parol گفته
dicta گفته
I was told ... به من گفته شد ...
to leave unsaid نا گفته گذاردن
named <adj.> <past-p.> گفته شده
stated <adj.> <past-p.> گفته شده
It is being said that ... گفته می شود که ...
maxims گفته اخلاقی
said گفته شده
maxim گفته اخلاقی
told گفته شده
spoken گفته شده
byword گفته اخلاقی
unsay گفته نشدن
mentioned <adj.> <past-p.> گفته شده
termed <adj.> <past-p.> گفته شده
ipso dixit گفته محض
laconism گفته پر مغز
that was said above که درفوق گفته شد
that was said above که دربالا گفته شد
ipsedixit گفته محض
tags گفته مبتذل
statement گفته بیانیه
statements گفته بیانیه
so saying اینرا گفته
he is said to have fled گفته اند
tag گفته مبتذل
bywords گفته اخلاقی
direct oration گفته یا قول مستقیم
it is truly said راست گفته اند
it is well said خوب گفته اند
the above was a summary آنچه دربالا گفته شد
divers statements گفته هایی چند
afore-mentioned <adj.> گفته شده در بالا
above said بالا گفته شده
above-mentioned <adj.> گفته شده در بالا
foregoning پیش گفته شده
ipsedixit خود او گفته است
ipso dixit او خود گفته است
above-quoted <adj.> گفته شده در بالا
abovementioned <adj.> گفته شده در بالا
d. of a statement تکذیب گفته ایی
If only you had told me . کاش به من گفته بودی
It is an old saying that … از قدیم گفته اند که ...
aforementioned <adj.> گفته شده در بالا
aforesid پیش گفته شده
It needs to be said that ... لازم هست که گفته بشه که ...
Enough has been said! به اندازه کافی گفته شده!
recant گفته خود را تکذیب کردن
Actions speak louder than words . دو صد گفته چونیم کردار نیست
recanting گفته خود را تکذیب کردن
recants گفته خود را تکذیب کردن
on cne's own initiative بی انکه کسی گفته باشد
dictum گفته افهار نظر قضایی
ipsissima verba عین بیانات و گفته شخص
indirect oration گفته یا قول غیر مستقیم
put in <idiom> اضافه چیزی که قبلا گفته شد
I told you , didnt I ? من که بتو گفتم ( گفته بودم )
in proof of his statement برای اثبات گفته خود
in p of my statement برای اثبات گفته خودم
recanted گفته خود را تکذیب کردن
dictums گفته افهار نظر قضایی
action speaks louder than words <proverb> دو صد گفته چون نیم کردار نیست
it say in the bible that درکتاب مقدس گفته شده است
undershot درباب چرخی گفته میشود) که اب اززیرانرابگرداند
to repeat oneself کاریا گفته خودرا تکرار کردن
per طبق جزئیات که در مشخصات گفته شده
non collegiate در باب شاگردی گفته میشود بی دانشکده
What you say is true in a sense . گفته شما به معنایی صحیح است
affimable شایسته انکه بطورقطع گفته شود
inconsecutive نادرست
fouls نادرست
phonies نادرست
unsafe نادرست
phoney نادرست
foulest نادرست
unfairly نادرست
trumped up نادرست
trumped-up نادرست
spurious نادرست
impure نادرست
inconsequent نادرست
dishonest نادرست
crooked نادرست
infirmly نادرست
false code کد نادرست
wrongful نادرست
sinister کج نادرست
unfair نادرست
phoneys نادرست
foul نادرست
amiss نادرست
erroneous نادرست
inaccurate نادرست
imprecise نادرست
false <adj.> نادرست
out of trim نادرست
out of a نادرست
out of order نادرست
phony نادرست
inexact نادرست
fouler نادرست
fouled نادرست
false نادرست
in error <adj.> نادرست
ana :مجموعه یا گلچینی از گفته هاو اقوال یک شخص
A constant guest is never welcome . <proverb> به همیشه میهمان خوشامد گفته نمى شود .
post classical در باب ادبیات یونانی ورومی گفته میشود
unsound ناخوش نادرست
fallacy of composition تعمیم نادرست
foul bill of lading بارنامه نادرست
inaccurately بطور نادرست
false code رمز نادرست
misinformation خبر نادرست
heterography املای نادرست
untrue نادرست خائن
mispronounciation تلفظ نادرست
miscue ضربه نادرست
jackleg ناشی نادرست
mistranslation ترجمه نادرست
inexactly بطور نادرست
improper نامناسب نادرست
paralogism قیاس نادرست
misconstruction تفسیر نادرست
error عقیده نادرست
wrongfully بطور نادرست
errors عقیده نادرست
foul play کار نادرست
false information خبر نادرست
false ساختگی نادرست
mispronunciations تلفظ نادرست
vicious بدطینت نادرست
misconstruction تعبیر نادرست
inaccurate نادرست یا غلط
chucks پرتاب نادرست
chucked پرتاب نادرست
chuck پرتاب نادرست
mispronunciation تلفظ نادرست
misconstructions تفسیر نادرست
misconstructions تعبیر نادرست
false information اطلاعات نادرست
by indirection با وسائل نادرست
distractor گزینه نادرست
wrong answers پاسخهای نادرست
wrong information اطلاعات نادرست
infant در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
infants در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
oestrual در باب موقعی گفته میشود که جانوران فحل ایند
incorrect نادرست یا به همراه خطا
lied سخن نادرست گفتن
suggestio falsi افهار و اعلام نادرست
paralpgize قیاس نادرست ساختن
lie سخن نادرست گفتن
sigmatism تلفظ نادرست حرف " س "
prismatic spectacles عینک نادرست نما
wild cat بی اعتبار بی پشتوانه نادرست
unfair trade practice اعمال تجاری نادرست
malfunctioned نادرست عمل کردن
malfunction نادرست عمل کردن
lies سخن نادرست گفتن
true false questions پرسشهای درست- نادرست
off base <idiom> غیر دقیق ،نادرست
malfunctions نادرست عمل کردن
mininformation اطلاع یا خبر نادرست
misallocation of resources تخصیص نادرست منابع
foozle بدساختن ضربت نادرست
permanent structures به تاسیساتی گفته میشود که پس از اتمام قرارداد پیمانکاردر محل می گذارد
indirect speech گفته کسی که تغییرات دستوری دران داده نقل کنند
Thank God! خدا را شکر! [گفته می شود وقتی چیزی بد پیش نیاید]
Thank goodness! خدا را شکر! [گفته می شود وقتی چیزی بد پیش نیاید]
wide of the mark <idiom> از هدف به دور بردن ،نادرست
ungrammatical مخالف ایین دستور نادرست
paralogist کسیکه قیاس نادرست میسازد
false starts اغاز نادرست خطا در شروع
false start اغاز نادرست خطا در شروع
an i calculation حساب نادرست یا غیر دقیق
mal خطا نادرست و متقلبانه را می رساند
semi-detached درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
semi detached درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
gymnopaedic درباب رقص هایی گفته میشدکه بچههای برهنه درجشنهای همگانی می
pregnant use of a verb بکار بردن فعل متعدی بدانگونه که مفعول ان مقدرباشدیعنی گفته نشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com