Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (19 milliseconds)
English
Persian
extract
گلنگدن زدن اخراج کردن پوکه
extracted
گلنگدن زدن اخراج کردن پوکه
extracting
گلنگدن زدن اخراج کردن پوکه
extracts
گلنگدن زدن اخراج کردن پوکه
Other Matches
outed
اخراج کردن اخراج شدن
out
اخراج کردن اخراج شدن
out-
اخراج کردن اخراج شدن
shells
بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shell
بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shelling
بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
red card
علامت اخراج اخراج بازیگر
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
undesireable discharge
اخراج به علت عدم صلاحیت اخراج به علت فساد اخلاق
ousting
اخراج کردن
swopped
اخراج کردن
swap
اخراج کردن
swapped
اخراج کردن
swaps
اخراج کردن
canning
اخراج کردن
oust
اخراج کردن
can
اخراج کردن
exorcise
اخراج کردن
to expel
[from]
اخراج کردن
[از]
swops
اخراج کردن
send down
اخراج کردن
expels
اخراج کردن
cast out
اخراج کردن
ousted
اخراج کردن
cans
اخراج کردن
eviction
اخراج کردن
evictions
اخراج کردن
ousts
اخراج کردن
swopping
اخراج کردن
expel
اخراج کردن
dis-
اخراج کردن
expelled
اخراج کردن
expelling
اخراج کردن
out with
اخراج کردن
boot out
<idiom>
اخراج کردن ،کسی را مجبوربه ترک یا رفتن کردن
dishonorable discharge
اخراج از خدمت به علت عدم صلاحیت اخراج از خدمت
sack
اخراج کردن یاشدن
sacked
اخراج کردن یاشدن
rusticate
با اخراج تنبیه کردن
sacks
اخراج کردن یاشدن
bolted
گلنگدن
bolting
گلنگدن
spanners
گلنگدن
spanner
گلنگدن
bolts
گلنگدن
breech block
گلنگدن
bolt
گلنگدن
evacuating
اخراج خارج کردن یا شدن
evacuates
اخراج خارج کردن یا شدن
evacuated
اخراج خارج کردن یا شدن
evacuate
اخراج خارج کردن یا شدن
locks
قفل گلنگدن
bolt release
رهاکننده گلنگدن
lock
قفل گلنگدن
breechblock
گلنگدن تفنگ
discharges
اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
discharge
اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
pay off
با دادن مزد کامل اخراج کردن
banishing
اخراج بلد کردن دور کردن
banished
اخراج بلد کردن دور کردن
banish
اخراج بلد کردن دور کردن
throw out
<idiom>
اخراج کردن،مجبور به ترک کردن
run out
<idiom>
به زور بیرون کردن ،اخراج کردن
To dismiss (discharge) someone.
کسی رابیرون کردن ( اخراج کردن )
banishes
اخراج بلد کردن دور کردن
bolts
رول کوهنوردی گلنگدن
bolted
رول کوهنوردی گلنگدن
bolt
رول کوهنوردی گلنگدن
faces
پیشانی جنگی گلنگدن
face
پیشانی جنگی گلنگدن
bolting
رول کوهنوردی گلنگدن
wad
پوکه
wad
زه پوکه
shelling
پوکه
shells
پوکه
cartridge case
پوکه
wads
زه پوکه
wads
پوکه
catridge
پوکه
shell
پوکه
bullet case
پوکه
breech head
پیشانی جنگی گلنگدن یا کولاس
firing pin
سوزن گلنگدن اسلحه اتشی
breeze concrete
بتن پوکه
shelling
پوکه فشنگ
cartridge case
پوکه فشنگ
shell
پوکه فشنگ
cartridge shell
بدنه پوکه
shells
پوکه فشنگ
breeze concrete
بتن پوکه
to discharge someone without honor
[from the army]
اخراج کردن کسی به علت عدم صلاحیت خدمتی
mandrel
قالب پوکه فشنگ
cartridge shell
بدنه پوکه فشنگ
ejector
پوکه کش بیرون کشنده
distance wadding
بوش داخل پوکه فشنگ
crimping
نشاندن گلوله روی پوکه
head space
فاصله بین پیشانی جنگی گلنگدن و انتهای لوله
cannelure
شیار استقرار پوکه روی گلوله
ejector
وسیله پرتاب کننده پوکه به خارج
disbar
سلب صلاحیت از وکیل کردن ممنوع الوکاله کردن وکیل اخراج وکیل از کانون وکلاء
positioning band
حلقه تثبیت حلقه ثبات گلوله روی پوکه
eviction
اخراج
disqualified
اخراج
banishment
اخراج
firing
اخراج
evictions
اخراج
lay off
اخراج
disqualifies
اخراج
excomminucation
اخراج
rustication
اخراج
evacuation
اخراج
disqualifying
اخراج
disqualify
اخراج
extrusion
اخراج
exclusion
اخراج
deport
اخراج
deposal
اخراج
dismissals
اخراج
expulsions
اخراج
dismissal
اخراج
deporting
اخراج
deported
اخراج
ejection
اخراج
deports
اخراج
the boot
اخراج
dislodgement
اخراج
deportation
اخراج
expulsion
اخراج
ouster
اخراج
foul out
اخراج
out lawry
اخراج
bad conduct discharge
اخراج از خدمت
expulsions
اخراج از کشور
expulsion
اخراج از کشور
out-
اخراج بازیگر
deportees
اخراج شده
deportee
اخراج شده
out
اخراج بازیگر
send-off
اخراج بازیگر
clearing out
[of a place]
اخراج
[از مکانی]
send off
اخراج بازیگر
send-offs
اخراج بازیگر
outed
اخراج بازیگر
avaunt
دستور اخراج
xenelasia
اخراج بیگانگان
reseau
اخراج اشعه
dismissals
اخراج از شغل
suspensions
اخراج موقت
deportation
اخراج از کشور
let go
<idiom>
اخراج شدن
get the ax
<idiom>
اخراج شدن
dismissal
اخراج از خدمت
suspension
اخراج موقت
expellable
قابل اخراج
excommunicable
سزاوارتکفیریا اخراج
brush off
اخراج بی ادبانه
dismissals
انفصال اخراج
dismissals
اخراج از خدمت
dismissal
اخراج از شغل
walking papers
<idiom>
برگه اخراج
give someone the ax
<idiom>
اخراج شدن
dismissal
انفصال اخراج
dismission
انفصال اخراج
dismissing
سوزاندن توپزن و اخراج او
boot
اخراج چاره یافایده
dismisses
سوزاندن توپزن و اخراج او
misconduct penalty
جریمه 01 دقیقه اخراج
ejectable
قابل دفع یا اخراج
discharges
اخراج تخلیه الکتریکی
discharge
اخراج تخلیه الکتریکی
ducked
اخراج توپزن بی امتیاز
duckings
اخراج توپزن بی امتیاز
game misconduct penalty
01 دقیقه اخراج بازیگرخطاکار
duck
اخراج توپزن بی امتیاز
dismiss
سوزاندن توپزن و اخراج او
pink slip
<idiom>
برگه اخراج از شغل
wrongful dismissal
انفصال یا اخراج ناروا
explusion foul
خطای منجر به اخراج
ducks
اخراج توپزن بی امتیاز
somebody's days are numbered
<idiom>
از کار اخراج شدن کسی
bad conduct discharge
اخراج به علت عدم صلاحیت
He was dismissed though (while) he was in fact innocent.
اخراج شد درصورتیکه بی گناه بود
back azimuth method
گرای معکوس در اخراج اشعه
He was deported from Iran.
اورااز ایران اخراج کردند
extrusive
اخراج کننده بیرون امده
minor penalty
خطای کوچک و 2 دقیقه اخراج
major penalty
اخراج بازیگر برای 5 دقیقه
two
دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
yorked
توپزن سوخته و اخراج شده کریکت
discharge without honor
اخراج به علت عدم صلاحیت خدمتی
twos
دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
not out
توپزنی که هنوز اخراج نشده اعلام خطا
penalty time keeper
حساب نگهدار پنالتیهاو مدت اخراج بازیگران
to get
[be given]
the pink slip
[American E]
<idiom>
برگه اخراج از شغل را گرفتن
[اصطلاح روزمره]
They are openly seeking his being sacked.
آنها آشکارا به دنبال اخراج شدن او هستند.
to get
[be given]
your card
[British E]
<idiom>
برگه اخراج از شغل را گرفتن
[اصطلاح روزمره]
innings
نوبت هر توپزن تا اخراج او مدتی که یک تیم توپ می زند
disqualification
اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از بازی اینده
disqualifications
اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از بازی اینده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com