English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
gap bridge گلویی ماشین تراش
Other Matches
bench lathe ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
double column vertical boring mill ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
turnery کارخانه تراش ماشین تراش
automatic stub lathe ماشین تراش
milling machine ماشین تراش
lathes ماشین تراش
lathe ماشین تراش
turning machine ماشین تراش
automatic machine ماشین تراش
polishing lathe ماشین تراش پرداخت
chuck lathe سه نظام ماشین تراش
car wheel lathe دستگاه ماشین تراش
automatic lathe ماشین تراش خودکار
precision lathe ماشین تراش دقیق
turning chisel اسکنه ماشین تراش
capstan lathe ماشین تراش دوار
turn گشت ماشین تراش
planer machine ماشین صفحه تراش
turns گشت ماشین تراش
lathe mandrel مرغک ماشین تراش
automatic coping lathe ماشین تراش خودکار
duplicating lathe ماشین تراش نمونهای
automatic lathe for taper turning ماشین تراش مخروطی
spindle هرزگرد ماشین تراش
spindles هرزگرد ماشین تراش
lathe dog گیره ماشین تراش
center sleeve مرغک ماشین تراش
center lathe ماشین تراش متمرکز
turning chisel قلم ماشین تراش
polygonal turning machine ماشین تراش چند لبه
engine lathe ماشین تراش با هرزگردهدایت و کشش
combination turret lathe ماشین تراش کاپستان مرکب
crank shaper ماشین میل لنگ تراش
cam operated automatic lathe ماشین تراش اتوماتیک بادامکی
fixed center turret lathe ماشین تراش با مرکز ثابت
automatic lathe operator اپراتور ماشین تراش خودکار
flat turret lathe ماشین تراش رولور تخت
full automatic lathe ماشین تراش تمام اتوماتیک
semi automatic lathe ماشین تراش نیمه خودکار
automatic roughing lathe ماشین تراش سایشی خودکار
slater ماشین یا تیغه تراش پوست خام
lathe center مرکز یا محور دوران ماشین تراش
saddle صفحه رنده بند ماشین تراش
saddles صفحه رنده بند ماشین تراش
saddled صفحه رنده بند ماشین تراش
planer دستگاه رنده نجاری میزی ماشین صفحه تراش دروازهای
back gear یک رشته چرخ دنده که به پایه نظام ماشین تراش وصل می شوند
back gear shaft محور چرخ دنده هایی که به پایه نظام ماشین تراش متصل می شوند
slabber ماشین تراش تکه تکه کننده
cove گلویی
hypophyge گلویی
coving گلویی
faucal گلویی
gular گلویی
escape گلویی
coving گلویی
cornices گلویی
guttural گلویی
necking گلویی
cornice گلویی
shell bit مته گلویی
gouging chisel مغار گلویی
jugulars زیر گلویی
guttural حرف گلویی
jugular زیر گلویی
oesophageal گلویی حلقی
gorgerian [سر گلویی ستون] [معماری]
gutturalize ادای اصوات بصورت گلویی
I would like to have something to drink . می خواهم گلویی تازه کنم
self binder ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed . نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
machinist ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinists ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
cybernetics مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
machined 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined ماشین کردن با ماشین رفتن
machine ماشین کردن با ماشین رفتن
machines ماشین کردن با ماشین رفتن
machine 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
faxed مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxing مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
fax مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
disassembler برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
erasement تراش
exfoliaion تراش
scart تراش
erasion تراش
shave تراش
shaved تراش
shaves تراش
parings تراش
paring تراش
rasure تراش
paring iron سم تراش
excoriation تراش
butteris سم تراش
paring knife سم تراش
assemble ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
lathe چرخ تراش
turnery تراش کاری
rasp تراش دادن
nail files ناخن تراش
turner تراش کار
cape chisel قلم تراش
tile cutter کاشی تراش
rasping تراش دادن
carver سنگ تراش
rasped تراش دادن
chaser قلم تراش
dredgers دستگاه کل تراش
grazes اتش تراش
grazes تیر تراش
grazed اتش تراش
grazed تیر تراش
graze اتش تراش
graze تیر تراش
raspatory استخوان تراش
chasers قلم تراش
rasps تراش دادن
xyster استخوان تراش
dredger دستگاه کل تراش
scratching تراش چرکنویس
rough d. الماس بی تراش
scratches تراش چرکنویس
scratched تراش چرکنویس
scratch تراش چرکنویس
cutting tool قلم تراش
cut stone سنگ تراش
diamond cutter الماس تراش
beadings تراش تسبیحی
curette الت تراش
stonecutter سنگ تراش
scalping iron استخوان تراش
cutters الت تراش
cutter الت تراش
stonemason سنگ تراش
sculptors پیکر تراش
cut تراش دادن
form cutting tool قلم تراش
faceted تراش دار
sharper مداد تراش
parer پوست تراش
turning tool قلم تراش
gear cutter دنده تراش
shaper صفحه تراش
machinability قابلیت تراش
lathe tool تیغه تراش
beading تراش تسبیحی
free cutting steel فولاد خوش تراش
lathe tool ابزار تراش
lapicide سنگ تراش
cuts تراش دادن
skiving tool ابزار تراش
sharpener مداد تراش
ivory turner عاج تراش
skiving tool قلم تراش
skiver پوست تراش
turning tool کارد تراش
xylographer چوب تراش
machinable قابل تراش
sculptor پیکر تراش
boring cutter قلم تراش
flat fire تیر تراش
cut off tool قلم تراش
sharpeners مداد تراش
brick cutter اجر تراش
turntables صفحه تراش
turntable صفحه تراش
lathes چرخ تراش
machining allowance تراش خور
stripping تراش لایه رو
grinding تراش فلز
sculptress پیکر تراش
wood carver چوب تراش
grazing fire اتش تراش
tool قلم تراش
chucking reamer برقو با جدار تراش
lathes دستگاه سوپاپ تراش
shaping machine دستگاه صفحه تراش
box tool قلم تراش چهارگوش
diamond cut دارای تراش الماس
cam turning attachment تجهیزات تراش بادامک
shavers صورت تراش سلمانی
shaver صورت تراش سلمانی
lathe دستگاه سوپاپ تراش
cut stone سنگ تراش دار
freestone سنگ تراش بردار
jack plane رنده درشت تراش
full edged چهار تراش کامل
factionist توط ئه گر مخالف تراش
lathe tool holder نگهدارنده تیغه تراش
rose cut دارای تراش فلامک
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com