English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (30 milliseconds)
English Persian
lair گل الود کردن استراحت کردن
lairs گل الود کردن استراحت کردن
Other Matches
nemire گل الود کردن
bemire گل الود کردن
mud گل الود کردن
puddle گل الود کردن
puddles گل الود کردن
unbuckled استراحت کردن
to retire to bed استراحت کردن
go to rest استراحت کردن
unbuckle استراحت کردن
to rest on one's oars استراحت کردن
lie by استراحت کردن
lie off استراحت کردن
to rest oneself استراحت کردن
to repose oneself استراحت کردن
lie up استراحت کردن
to go to roost استراحت کردن
rest استراحت کردن
calm down <idiom> استراحت کردن
unbuckles استراحت کردن
unbuckling استراحت کردن
rests استراحت کردن
to take one's rest استراحت کردن
lie down استراحت کردن
lie-down استراحت کردن
to pause استراحت کردن
outstretch استراحت کردن
blur منظره مه الود لک کردن
blurs منظره مه الود لک کردن
drowsing خواب الود کردن
drowses خواب الود کردن
blurred منظره مه الود لک کردن
drowsed خواب الود کردن
drowse خواب الود کردن
blurring منظره مه الود لک کردن
rest استراحت کردن بالشتک
retires استراحتگاه استراحت کردن
to breathe a horse استراحت کردن به اسب
retire استراحتگاه استراحت کردن
rests استراحت کردن بالشتک
kick back <idiom> تنها استراحت کردن
rest up استراحت کامل کردن
to rest up استراحت کامل کردن
lied : دراز کشیدن استراحت کردن
lie دراز کشیدن استراحت کردن
bucket step فیکس کردن پا برای استراحت
lies : دراز کشیدن استراحت کردن
drowze چرت زدن خواب الود کردن
maunder بطور خواب الود وسرگردان حرکت کردن
lounges اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounge اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounged اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounging اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
turbid مه الود
muddy گل الود
caliginous مه الود
lathery کف الود
thickest گل الود
muddying گل الود
mire گل الود
muddied گل الود
bedraggled گل الود
plashy گل الود
feculent گل الود
spumy کف الود
spunous کف الود
muddier گل الود
sudsy کف الود
muddies گل الود
muddiest گل الود
spluttery تف الود
shod گل الود
scummy کف الود
foggiest مه الود
foamy کف الود
dropsical پف الود
foamiest کف الود
foggier مه الود
foamier کف الود
thick گل الود
turbid گل الود
thicker گل الود
brumous مه الود
fogbound مه الود
foggy مه الود
slumbrous خواب الود
fiercest خشم الود
sponge cake کیک پف الود
sleepy خواب الود
sleepiest خواب الود
based on private motives غرض الود
slumbery خواب الود
somnifacient خواب الود
muddily بطور گل الود
slumb خواب الود
slumberous خواب الود
drowsier خواب الود
tinged with cnvy رشک الود
ensanguined خون الود
drowsiest خواب الود
vapory بخار الود
drowsy خواب الود
fogginess مه الود بودن
fog مه الود بودن
muddilly بطور گل الود
muddy خیس و گل الود
muddier خیس و گل الود
dozy خواب الود
muddies خیس و گل الود
smeared with dirt خاک الود
somnolent خواب الود
venomous زهر الود
doziest خواب الود
dozier خواب الود
muddiest خیس و گل الود
like mad خشم الود
passionate هوس الود
muddying خیس و گل الود
fierce خشم الود
fogs مه الود بودن
soporific خواب الود
wrathful قهر الود
muddied خیس و گل الود
loblolly چاله گل الود
sleepier خواب الود
fiercer خشم الود
sponge cakes کیک پف الود
yasme استراحت
byes استراحت
rehabilitation استراحت
recumbency استراحت
bye استراحت
vacations استراحت
vacation استراحت
idlest استراحت
rests استراحت
idles استراحت
idled استراحت
idle استراحت
rest استراحت
breather استراحت
breathers استراحت
relaxation استراحت
heavier غلیظ خواب الود
steamier دارای بخار مه الود
interested مجذوب غرض الود
pussy ریم الود گربه
balderdash یاوه نوشابه کف الود
interesde motive انگیزه غرض الود
steamiest دارای بخار مه الود
sleepily بطور خواب الود
dustily بطور خاک الود
heaviest غلیظ خواب الود
pussies ریم الود گربه
steamy دارای بخار مه الود
heavies غلیظ خواب الود
haematidrosis عرق خون الود
foggily بطورمه الود یامبهم
drowze خواب الود بودن
heavy غلیظ خواب الود
poppied خواب الود یا ارام
poison pen نوشته غرض الود
sleepyheads ادم خواب الود
i feel sleepy خواب الود هستم
bloody خون الود قرمز
bloodiest خون الود قرمز
bloodier خون الود قرمز
drowzy head ادم خواب الود
cloud forest جنگل بلند مه الود
partial غرض الود جزیی
sleepyhead ادم خواب الود
relief interval استراحت متناوب
relief time زمان استراحت
resting potential پتانسیل استراحت
binnacle استراحت پزشکی
rest period دوره استراحت
rest cure معالجه با استراحت
respite _ فاصله استراحت
idle period دوره استراحت
rests محل استراحت
rest محل استراحت
surcease پایان استراحت
lie-down استراحت کوتاه
nooning استراحت نیمروز
lie down استراحت کوتاه
electrode bias ولتاژ استراحت
quiescent current جریان استراحت
quiescent point نقطه استراحت
sick leave استراحت بیماری
repose اسودگی استراحت
meal break استراحت ناهار
challengo ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com