Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
English
Persian
jape
گمراه کردن جماع کردن
Other Matches
copulates
جماع کردن
copulating
جماع کردن
copulate
جماع کردن
dight
جماع کردن
copulated
جماع کردن
sexual intercourse
وطی جماع کردن
meddle
پراکنده کردن جماع کردن
meddled
پراکنده کردن جماع کردن
meddles
پراکنده کردن جماع کردن
infibulation
چفت کردن الت تناسلی برای جلوگیری از جماع
misdirects
گمراه کردن
misdirecting
گمراه کردن
misinforming
گمراه کردن
inveigle
گمراه کردن
misdirected
گمراه کردن
seducing
گمراه کردن
seduces
گمراه کردن
misdirect
گمراه کردن
misled
گمراه کردن
seduce
گمراه کردن
seduced
گمراه کردن
misinform
گمراه کردن
lead astray
گمراه کردن
inveigled
گمراه کردن
misinformed
گمراه کردن
to lead astray
گمراه کردن
to lead a
گمراه کردن
misguide
گمراه کردن
mislead
گمراه کردن
to put off the scent
گمراه کردن
to lead up the garden
گمراه کردن
misleads
گمراه کردن
misinforms
گمراه کردن
inveigles
گمراه کردن
inveigling
گمراه کردن
baffling
گیج یا گمراه کردن
inveigled
گمراه کردن وبردن
inveigling
گمراه کردن وبردن
baffle
گیج یا گمراه کردن
baffled
گیج یا گمراه کردن
inveigle
گمراه کردن وبردن
inveigles
گمراه کردن وبردن
baffles
گیج یا گمراه کردن
debaueh
ازراه درکردن گمراه کردن
coition
جماع
sexual relations
جماع
sexual intercourse
جماع
cohabitation
جماع
coitus
جماع
copulation
جماع
carnal knowledge
جماع
onanism
جماع منقطع
sodomyh
جماع غیرطبیعی
horny
<adj.>
آزمند جماع
partisans of consensus
اهل جماع
randy
[British E]
<adj.>
آزمند جماع
zooerasty
جماع با حیوان
bestiality
جماع با حیوان
anal intercourse
جماع مقعدی
coitus reservatus
جماع مطول
coitophobia
جماع هراسی
bestiality
جماع با حیوانات
coitus interruptus
جماع منقطع
buggery with animals
جماع با حیوانات
sodomy
جماع باحیوانات
sexual intercourse
جفت گیری جماع
sexual
وابسته به الت تناسلی و جماع
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
aberrant
گمراه
astray
گمراه
amiss
گمراه
inveglement
گمراه
devious
گمراه
perverted
گمراه
self deluded
گمراه
hell bent
گمراه
hell-bent
گمراه
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
misleading
گمراه کننده
perverse
گمراه هرزه
corruptible
گمراه شدنی
seductive
گمراه کننده
screwy
گمراه کننده
seducer
گمراه کنندهseduction
errs
گمراه شدن
erred
گمراه شدن
screwiest
گمراه کننده
err
گمراه شدن
screwier
گمراه کننده
she went wrong
گمراه شد پالانش کج شد
to go a
گمراه شدن
straying
گمراه شدن
stray
گمراه شدن
to go astray
گمراه شدن
to get lost
گمراه شدن
strays
گمراه شدن
delusive
گمراه کننده
perverts
گمراه شدن
perverting
گمراه شدن
pervert
گمراه شدن
seduction
گمراه سازی
heterodox
گمراه زندیق
to fall into error
گمراه شدن
inveigler
گمراه سازنده
sinister
گمراه کننده
sinuous
غیرمستقیم گمراه کننده
lost
شکست خورده گمراه
throw off
<idiom>
گیج شدن ،گمراه
lothario
گمراه کننده زنان
to be deluded
گمراه شده بودن
to be fooled
گمراه شده بودن
delusory
فریبنده گمراه کننده
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
pervertible
گمراه شدنی کج راه کردنی
perversive
گمراه کننده منحرف سازنده
illusive
گمراه کننده مشتبه سازنده
hocus pocus
چیز گمراه کننده معضل
illusory
گمراه کننده مشتبه سازنده
accidentalism
تشخیص علائم گمراه کننده مرض
The comparison is misleading
[flawed]
.
مقایسه گمراه کننده
[ ناقص ]
است.
ignisfatuus
چیز گمراه کننده شعله کمرنگ
self blinded
گمراه شده توسط نفس خود
smokescreen
عمل یا حرف گمراه کننده یا مستتر سازنده
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
prevarication
ساختن وکیل با طرف موکل افهارات دو پهلو و گمراه کننده شاهد
buck up
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
concentrates
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
calk
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
serves
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrating
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to inform on
[against]
somebody
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
assign
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal
[to]
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
tae
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
assigning
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serve
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrate
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
soft-pedalling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
crossest
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
cross
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
to wipe out
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
corrects
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
timed
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
sterilised
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crosser
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilises
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crosses
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
times
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
support
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
correcting
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
infringes
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringed
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringing
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilized
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringe
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilising
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
correct
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
sterilize
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizes
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizing
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
to use effort
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
married under a contract unlimited perio
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
withstanding
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
woo
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
preaches
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
exploiting
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploit
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
wooed
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
woos
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
check
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checks
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com