Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English
Persian
lothario
گمراه کننده زنان
Other Matches
sinister
گمراه کننده
seductive
گمراه کننده
screwier
گمراه کننده
delusive
گمراه کننده
screwiest
گمراه کننده
screwy
گمراه کننده
misleading
گمراه کننده
delusory
فریبنده گمراه کننده
sinuous
غیرمستقیم گمراه کننده
illusive
گمراه کننده مشتبه سازنده
illusory
گمراه کننده مشتبه سازنده
hocus pocus
چیز گمراه کننده معضل
perversive
گمراه کننده منحرف سازنده
ignisfatuus
چیز گمراه کننده شعله کمرنگ
accidentalism
تشخیص علائم گمراه کننده مرض
The comparison is misleading
[flawed]
.
مقایسه گمراه کننده
[ ناقص ]
است.
smokescreen
عمل یا حرف گمراه کننده یا مستتر سازنده
prevarication
ساختن وکیل با طرف موکل افهارات دو پهلو و گمراه کننده شاهد
perverted
گمراه
amiss
گمراه
hell bent
گمراه
self deluded
گمراه
inveglement
گمراه
hell-bent
گمراه
aberrant
گمراه
astray
گمراه
devious
گمراه
erred
گمراه شدن
seduction
گمراه سازی
misguide
گمراه کردن
to go a
گمراه شدن
to lead astray
گمراه کردن
perverse
گمراه هرزه
corruptible
گمراه شدنی
to lead a
گمراه کردن
to lead up the garden
گمراه کردن
to put off the scent
گمراه کردن
misled
گمراه کردن
strays
گمراه شدن
straying
گمراه شدن
inveigled
گمراه کردن
seduces
گمراه کردن
misdirects
گمراه کردن
misdirecting
گمراه کردن
misdirected
گمراه کردن
misdirect
گمراه کردن
to get lost
گمراه شدن
err
گمراه شدن
inveigles
گمراه کردن
inveigling
گمراه کردن
stray
گمراه شدن
misinforming
گمراه کردن
misinforms
گمراه کردن
to go astray
گمراه شدن
misinformed
گمراه کردن
misinform
گمراه کردن
misleads
گمراه کردن
mislead
گمراه کردن
seduce
گمراه کردن
seduced
گمراه کردن
errs
گمراه شدن
to fall into error
گمراه شدن
seducer
گمراه کنندهseduction
heterodox
گمراه زندیق
seducing
گمراه کردن
inveigler
گمراه سازنده
lead astray
گمراه کردن
perverts
گمراه شدن
perverting
گمراه شدن
she went wrong
گمراه شد پالانش کج شد
inveigle
گمراه کردن
pervert
گمراه شدن
to be fooled
گمراه شده بودن
inveigled
گمراه کردن وبردن
baffles
گیج یا گمراه کردن
to be deluded
گمراه شده بودن
baffle
گیج یا گمراه کردن
baffling
گیج یا گمراه کردن
inveigle
گمراه کردن وبردن
inveigling
گمراه کردن وبردن
lost
شکست خورده گمراه
baffled
گیج یا گمراه کردن
throw off
<idiom>
گیج شدن ،گمراه
inveigles
گمراه کردن وبردن
debaueh
ازراه درکردن گمراه کردن
pervertible
گمراه شدنی کج راه کردنی
self blinded
گمراه شده توسط نفس خود
applaudingly
کف زنان
fair sex
زنان
womankind
زنان
womenfolk
زنان
feminine
زنان
asymetrical bars
پارالل زنان
menses
قاعدگی زنان
when will women have the vote?
زنان کی حق رای
petticoats rule
تسلط زنان
catamenia
قاعدگی زنان
gyringly
چرخ زنان
uneven parallel bars
پارالل زنان
womanly
در خور زنان
plume
پر کلاه زنان تل
plumes
پر کلاه زنان تل
greensickness
کم خونی زنان
mutch
زنان وکودکان
reelingly
چرخ زنان
women's army corps
ارتش زنان
boastingly
لاف زنان
womenfolk
جماعت زنان
pantingly
نفس زنان
gynocracy
حکومت زنان
womankind
گروه زنان
womanish
مربوط به زن یا زنان
feminicide
قتل زنان
women's dres
جامه زنان
gynaecocracy
حکومت زنان
demimonde
زنان هرزه
beauty
زنان زیبا
beauties
زنان زیبا
hirsutism
نابجارویی مو در زنان
gaspingly
نفس زنان
the female sex
زنان ودختران
boxers
مشت زنان
periods
قاعده زنان
feminity
طبقه زنان
gynecocracy
حکومت زنان
vauntingly
لاف زنان
wifely
درخور زنان
gynecology
پزشکی زنان
period
قاعده زنان
evadingly
طفره زنان
menstruation
قاعدگی در زنان
flutteringly
پروبال زنان
sapphism
همجنس خواهی زنان
chlorosis
سبزرنگی زنان کم خون
ladykillers
مرد محبوب زنان
music stool
کرسی پیانو زنان
catamenia
عادت ماهیانه زنان
heats
تحریک جنسی زنان
heat
تحریک جنسی زنان
ladykiller
مرد محبوب زنان
menstruation
قاعدگی زنان طمث
fluor
قاعدگی زنان سیال
to catch napping
چرت زنان گرفتن
women labor force
نیروی کار زنان
phlegmasia alba dolens
ورم سفیدران زنان
women's army corps
قسمت زنان ارتش
feminism
برابری طلبی زنان
premenstrual
قبل از قاعدگی زنان
gynecologist
متخصص بیماریهای زنان
columbia round
تیراندازی مخصوص زنان
feminist
طرفدار حقوق زنان
female participation rate
نرخ مشارکت زنان
demimonde
جهان زنان هرجایی
feminists
طرفدار حقوق زنان
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
housecoat
لباسی که زنان درخانه می پوشند
a comparison of men's salaries with those of women
مقایسه حقوق مردان با زنان
housecoats
لباسی که زنان درخانه می پوشند
steatopygia
بزرگی وفربهی کفل زنان
evadingly
گریز زنان بابهانه یاحیله
suffragettes
زن طرفدار حق رای وانتخاب زنان
plead for the widow
در حق بیوه زنان دادخواهی کنید
suffragette
زن طرفدار حق رای وانتخاب زنان
gynaecophysiology
علم ووفایف جهازتناسلی زنان
leucorrhoea
سوزنک مزمن غیرمسری زنان
diva
سردسته زنان خواننده اپرا
gallant
متعارف وخوش زبان درپیش زنان
chatelaine
زنجیرکمربند که زنان کلیدوساعت ومدادومانندانهابدان می اویزند
sapphic vice
شهوت رانی زنان نسبت به یکدیگر
abbesses
رئیسه صومعه زنان تارک دنیا
phlegmasia dolens
ران زنان ژماس سیاهرگهای نفاسی
whites
سوزنک مزمن غیر مسری زنان
wimple
روسری زنان قرون وسطی چرخ
accoucheur
پزشک متخصص قابلگی وبیماریهای زنان
height of the volleyball net
34/2متر برای مردان و 42/2 متربرای زنان
greensick
مبتلا به بیماری کم خونی زنان جوان
YWCA
مخفف باشگاه زنان جوان مسیحی
YWCAs
مخفف باشگاه زنان جوان مسیحی
women students
زنان دانش اموز محصلین اناث
hairdo
ارایش موی زنان بفرم مخصوصی
hairdos
ارایش موی زنان بفرم مخصوصی
abbess
رئیسه صومعه زنان تارک دنیا
lady paramount
بانوی سرپرست مسابقه تیراندازی زنان
modiste
کسی که کلاه وجامه زنان رامیفروشد
hysteria
غش یابیهوشی وحمله در زنان هیجان زیاد
ladies' man
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
ladies' men
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
sanitary napkin
دستمال کاغذضد عفونی مخصوص قاعدگی زنان
hereford round
مسابقه تیراندازی مخصوص زنان در مسافتهای مختلف
lady's man
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
sanitary napkins
دستمال کاغذضد عفونی مخصوص قاعدگی زنان
triathlon
مسابقه سه گانه بین زنان شامل دو 001 متر
squire of dames
کسی که همراه زنان میرودیابیشتردرگروه انان داخل میشود
bluestockings
منسوب به جمعیت زنان جوراب ابی درقرن هیجدهم زن فاضله
purdah
برای پوشیدن زنان ازدیدارمردان بویژه در هند پارچه پردهای
bluestocking
منسوب به جمعیت زنان جوراب ابی درقرن هیجدهم زن فاضله
finishing schools
اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
finishing school
اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
ducking stool
کرسی ای که زنان بدکاررابدان بسته ودراب پرت کرده غوطه میدادند
ruff
یقه گرد و حلقوی چین دار مردان و زنان قرون 61و 71 میلادی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com