English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
time disorientation گم گشتگی زمانی
Other Matches
orientation loss گم گشتگی
disorientation گم گشتگی
mental confusion گم گشتگی ذهنی
acute confusional state حالت گم گشتگی حاد
slice مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
slices مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
uptime پریود زمانی که در طول ان یک سیستم کامپیوتر فعال است یا صحیح عمل میکندیک دوره زمانی که تجهیزات بدون خرابی کار می کنند
ppm Position Pulse مدولاسیون یا تلفیق زمانی پالس که دران مقدار نمونه لحظهای موج موقعیت زمانی یک پالس را مدوله میکندodulation
assembly 1-زمانی که طول می کشد تا برنامه اسمبلی یک برنامه را ترجمه کند. 2-زمانی که اسمبلر برنامه را از زبان اسمبلی به کد ماشین تبدیل میکند
time sense حس زمانی
eternities بی زمانی
eternity بی زمانی
monomial یک زمانی
onetime یک زمانی
time limit حد زمانی
synchrony هم زمانی
contemporaneousness هم زمانی
whilom یک زمانی
synchronization هم زمانی
simultaneeity هم زمانی
timeline خط زمانی
on <prep.> در [زمانی]
temporal زمانی
sometime یک زمانی
time limits حد زمانی
schedule برنامه زمانی
spatiotemporal فضایی و زمانی
time jitter اختلال زمانی
time fuse ماسوره زمانی
temporal maze ماز زمانی
time division multiplexing تسهیم زمانی
time division multiplex تسهیم زمانی
time error خطای زمانی
throughput time اشتراک زمانی
time dilation پارادوکس زمانی
time estimation براورد زمانی
time fire تیر زمانی
time flutter اختلال زمانی
time constant ثابت زمانی
time base مبدا زمانی
time bar محدودیت زمانی
temporal sign علامت زمانی
schedules برنامه زمانی
time priority تقدم زمانی
time lags تاخیر زمانی
time lag فاصله زمانی
time lag تاخیر زمانی
time sharing اشتراک زمانی
time scales مقیاس زمانی
time scale مقیاس زمانی
time limits محدودیت زمانی
time limits محدوده زمانی
flashback وقفه زمانی
flashbacks وقفه زمانی
time limit محدودیت زمانی
time limit محدوده زمانی
time lags فاصله زمانی
timetable برنامه زمانی
interval فاصله زمانی
yore در زمانی بسیاردور
mechanical time fuze ماسوره زمانی
in a short time در اندک زمانی
discrete time با گسستگی زمانی
continuous time با پیوستگی زمانی
clock paradox پارادکس زمانی
lapse فاصله زمانی
lapses فاصله زمانی
lapsing فاصله زمانی
timetabling برنامه زمانی
timetables برنامه زمانی
timetabled برنامه زمانی
temporal جسمانی زمانی
timed زمانی موقعی
time yield تسلیم زمانی
unit of time واحد زمانی
time pressure فشار زمانی
pressure of time فشار زمانی
time table جدول زمانی
time yield limit حد تسلیم زمانی
timer switch کلید زمانی
timetrend روند زمانی
time frames چارچوب زمانی
time زمانی موقعی
time frame چارچوب زمانی
vintage model الگوی زمانی
When I came in زمانی که من تو آمدم
time study بررسی زمانی
no longer نه دیگر [زمانی]
time horizon افق زمانی
time quantum ذره زمانی
time preference ترجیح زمانی
time priority اولویت زمانی
time preference ارجحیت زمانی
time preference رجحان زمانی
time path مسیر زمانی
scheduled برنامه زمانی
time interval فاصله زمانی
timeline تسلسل زمانی
time schedule برنامه زمانی
lagged تاخیر زمانی
times زمانی موقعی
lag تاخیر زمانی
lags تاخیر زمانی
no longer نه بیشتر [زمانی]
time series سریهای زمانی
time score نمره زمانی
time slice برش زمانی
synchronize انطباق زمانی داشتن
chronological دارای ربط زمانی
synchronising انطباق زمانی داشتن
synchronises انطباق زمانی داشتن
synchronised انطباق زمانی داشتن
synchronizes انطباق زمانی داشتن
age hardening سخت گردانی زمانی
monsoons باد وباران زمانی
time lag فاصله زمانی مرده
time lags فاصله زمانی مرده
chronological ترتیب زمانی وقوع
monsoon باد وباران زمانی
input time constant ثابت زمانی اولیه
capacitive time constant ثابت زمانی فرفیت
time fire تیراندازی با گلوله زمانی
inductive time constant ثابت زمانی القا
low time constant ثابت زمانی کوچک
magnetic time relay رله زمانی مغناطیسی
rate of time preference نرخ برتری زمانی
timing برنامه ریزی زمانی
o technique تحلیل عوامل زمانی
since he was in petticoats از زمانی که بچه بود
time slicing برش زمانی زدن
tdm تسهیم زمانی ultiplexing
time slicing تقسیم بندی زمانی
time average symmetry تقارن میانگین زمانی
time series data امار سریهای زمانی
time series analysis تحلیل سریهای زمانی
time sampling نمونه گیری زمانی
time division multiplexing انتقال چندتایی زمانی
high burst تیر زمانی بالا
aging سخت گردانی زمانی
chronologic دارای ربط زمانی
serve time <idiom> زمانی رادرزندان بودن
vintage model الگوی مقطع زمانی
cotidal دارای هم زمانی در طغیان اب
asynchronous time division multiplexing تسهیم زمانی ناهمگام
distributed lag توزیع فاصله زمانی
cross sectional data داده ها در یک مقطع زمانی
synchronous time division multiplexing تسهیم زمانی همگام یاهمزمان
chronograph الت سنجش فواصل زمانی
greatuncle زمانی برابر 00852 سال
age hardening susceptibility تقبل سخت گردانی زمانی
time constant of an exponential quantity ثابت زمانی یک کمیت نمایی
airburst ranging تنظیم تیر زمانی بالا
strain age hardening سخت گردانی کرنشی زمانی
strain age harden سخت کردن کرنشی زمانی
time table جدول زمانی ورود و عزیمت
lap chart جدول زمانی برای هر دور
time out معتبر نبودن پس از یک دوره زمانی
final رسیدن به انتهای یک دوره زمانی
finals رسیدن به انتهای یک دوره زمانی
marginal rate of time preference نرخ نهائی ترجیح زمانی
valve duration مدت زمانی که سوپاپ بازمیماند
decision lag تاخیر زمانی در تصمیم گیری
time utility بهره گیری از شرایط زمانی
social rate of time preference نرخ ترجیح زمانی اجتماعی
time out of minds زمانی که کسی یاد ندارد
phase دوره زمانی اجرای برنامه
phases دوره زمانی اجرای برنامه
phased دوره زمانی اجرای برنامه
peaks زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
crippled پرتاب توپ زمانی که حساب 0-3 یا 1-3 است
transient خطای موقت که درمدت زمانی رخ میدهد
productive مدت زمانی که یک محصولی ساخته میشود
transients خطای موقت که درمدت زمانی رخ میدهد
He was quite a fellow in his day. زمانی برای خودش آدمی بود
timed خیر زمانی مشخصی ایجاد کند
variable time fuse ماسوره زمانی متغیر VTF:abb
peaking زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
leases استفاده از قطعه در زمانی و پرداخت قیمت
time preference theory of interest نظریه بهره بر مبنای رجحان زمانی
available دوره زمانی ای که در آن سیستم استفاده میشود
duration مدت زمانی که چیزی سالم می ماند
outages مدت زمانی که سیستم کار نمیکند
peak زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
lease استفاده از قطعه در زمانی و پرداخت قیمت
time خیر زمانی مشخصی ایجاد کند
air hardening سخت گردانی زمانی در دمای معمولی
times خیر زمانی مشخصی ایجاد کند
phase مدت زمانی که برنامه کامپایل میشود
crippling پرتاب توپ زمانی که حساب 0-3 یا 1-3 است
cripples پرتاب توپ زمانی که حساب 0-3 یا 1-3 است
mechanical time fuze ماسوره زمانی خودکار یا زمان مکانیکی
outage مدت زمانی که سیستم کار نمیکند
cripple پرتاب توپ زمانی که حساب 0-3 یا 1-3 است
run duration مدت زمانی که برنامه اجرا میشود
time lag زمان تلف شده سکته زمانی
phased مدت زمانی که برنامه کامپایل میشود
phases مدت زمانی که برنامه کامپایل میشود
time lags زمان تلف شده سکته زمانی
target مدت زمانی که برنامه هدف اجرا میشود
transient بخشی از حافظه موقت که در مدت زمانی رخ میدهد
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com