Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (3 milliseconds)
English	Persian
certificate of survey	گواهی بازدید
Other Matches
physical inspection	بازدید سطحی از بدنه جنگ افزار یا وسیله بازدید بدنی بازدید تاسیسات
probate	گواهی حصر وراثت گواهی نمودن صحت وصیت نامه
eyewitnesses	گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
eye-witnesses	گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
eyewitness	گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
stock certificate	گواهی موجودی کالا در انبار گواهی سهم
inspection arms	سلاح برای بازدید حاضر بازدید اسلحه اسلحه رابازدید کنید
visiting correspondent	نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
certify	تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certifying	تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certifies	تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
examine	بازدید
revision	بازدید
revisions	بازدید
examined	بازدید
review	بازدید
controls	بازدید
controlling	بازدید
reviewal	بازدید
examining	بازدید
examines	بازدید
control	بازدید
reviews	بازدید
surveying	بازدید
inspection	بازدید
visits	بازدید
visited	بازدید
visit	بازدید
reviewed	بازدید
reviewing	بازدید
boarding visit	بازدید پس دادن
examining	بازدید کردن
examines	بازدید کردن
visits	بازدید دیدار
inspection shaft	میله بازدید
inspection	بازدید معاینه
inspection gallery	دالان بازدید
examined	بازدید کردن
visitor	بازدید کننده
personnel monitoring	بازدید پرسنلی
examine	بازدید کردن
reconnoitred	بازدید کردن
visitors	بازدید کننده
revisits	بازدید کردن
revisiting	بازدید کردن
reconnoitered	بازدید کردن
reconnoitering	بازدید کردن
reconnoiters	بازدید کردن
inspection well	چاه بازدید
boarding call	دعوت به بازدید
boarding call	بازدید رسمی
location survey	بازدید در محل
man hole	چاهک بازدید
barrier inspection	بازدید ازموانع
visit	بازدید دیدار
reconnoiter	بازدید کردن
visited	بازدید دیدار
see over	بازدید کردن
to return a visit	بازدید کردن
reconnoitring	بازدید کردن
reconnoitres	بازدید کردن
destination inspection	بازدید در مقصد
home visit	بازدید خانواده
reconnoitre	بازدید کردن
revisited	بازدید کردن
revisit	بازدید کردن
surveys	بازدید کردن
surveyed	بازدید کردن
spot check	بازدید در محل
survey	بازدید کردن
spot checks	بازدید در محل
before flight inspection	بازدید قبل از پرواز
reviewed	بازدید انتقاد کردن
to revisit the situation	وضعیتی را بازدید کردن
to rehash something	وضعیتی را بازدید کردن
reviewing	بازدید انتقاد کردن
monitor	بازدید کار دستگاه
monitored	بازدید کار دستگاه
monitors	بازدید کار دستگاه
visitors from abroad	بازدید کنندگان خارجی
man hole	دهانه بازدید ادم رو
official visit	بازدید رسمی فرمانده
to revisit an issue	مسئله ای را بازدید کردن
survey	بررسی کردن بازدید
drop by <idiom>	بازدید از کسی با جایی
visit of courtesy	بازدید رسمی نظامی
surveyed	بررسی کردن بازدید
afterflight inspection	بازدید بعد از پرواز
annual general inspection	بازدید عمومی سالیانه
barrier inspection	بازدید کنار جاده
perambulation	دور زنی بازدید
surveys	بررسی کردن بازدید
check out equipment	وسایل بازدید محل
review	بازدید انتقاد کردن
reconnaissance	بازدید مقدماتی اکتشاف
reviews	بازدید انتقاد کردن
man hole	دریچه بازدید سوراخ ادم رو
gam	گرد امدن بازدید کردن
inspection gallery	دالان بازرسی گالری بازدید
step in	بازدید مختصر وکوتاهی کردن
refer	مراجعه کردن بازدید مجدد
referred	مراجعه کردن بازدید مجدد
refers	مراجعه کردن بازدید مجدد
visit and search	بازدید و تجسس کردن ناو
to revisit something	بازدید کردن چیزی [مجازی]
check off list	برگ بازدید قسمتهای یک ناویا هواپیما
to revisit a subject of research	سوژه پژوهشی را دوباره بازدید کردن
showdown	چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
showdowns	چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
muster roll	دفتر بازدید افسران وسربازان در یک یکان نظامی
to revisit a criminal case [judicial proceedings]	یک پرونده جنایی [رسیدگی قضائی] را بازدید کردن
saint	نوعی وسیله بازدید از وضع کار اقمار مصنوعی
saints	نوعی وسیله بازدید از وضع کار اقمار مصنوعی
witnessing	گواهی
oral evidence	گواهی
witness	گواهی
witnessed	گواهی
witnesses	گواهی
legalization	گواهی
mark	گواهی
certificate [official document]	گواهی
certification	گواهی
report	گواهی
grade	گواهی
evidence	گواهی
attestation	گواهی
attestation	گواهی
reference [testimonial]	گواهی
warranted	گواهی
certificates	گواهی
warranting	گواهی
depositions	گواهی
warrant	گواهی
deposition	گواهی
testimonies	گواهی
certificate	گواهی
warrants	گواهی
testimony	گواهی
warranted	گواهی حکم
testify	گواهی دادن
warranting	گواهی حکم
licensing	گواهی نامه
warrant	گواهی حکم
inspection certificate	گواهی بازرسی
inspection certificate	گواهی نظارت
warrant	گواهی کردن
health certificate	گواهی بهداشت
warranting	گواهی کردن
deponent	گواهی نویس
certifier	گواهی کننده
false testimony	گواهی کذب
testifying	گواهی دادن
warranted	گواهی کردن
false evidence	گواهی کدب
certified check	چک گواهی شده
license	گواهی نامه
certified	گواهی شده
certifying	گواهی کردن
to bear testimony	گواهی دادن
attests	گواهی دادن
testis	تخم گواهی
deposes	گواهی دادن
qualifying certificate	گواهی صلاحیت
attesting	گواهی دادن
deposing	گواهی دادن
speak well for	گواهی دادن
to bear witness	گواهی دادن
to call in evidence	گواهی خواستن از
treasury warrant	گواهی خزانه
certify	گواهی کردن
insurance certificate	گواهی بیمه
interim certificates	گواهی موقت
deposition	گواهی کتبی
attested	گواهی دادن
clean bill of health <idiom>	گواهی سلامتی
certifies	گواهی کردن
depositions	گواهی کتبی
quality certificate	گواهی کیفیت
evidence	ملاک گواهی
warrantable	قابل گواهی
depose	گواهی دادن
attest	گواهی دادن
warrants	گواهی کردن
testimonial	گواهی نامه
death certificate	گواهی فوت
certificate of quality	گواهی کیفیت
bear testimony	گواهی دادن
bear witness	گواهی دادن
birth certificate	گواهی تولد
certificate	گواهی نامه
call in evidence	گواهی خواستن از
call to witness	گواهی خواستن از
death certificates	گواهی فوت
testified	گواهی دادن
certificate of a doctor	گواهی پزشک
certificate of analysis	گواهی بررسی
back letter	گواهی تضمین
testimonials	گواهی نامه
witness	گواهی دادن
witnessed	گواهی دادن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com