Dictiornary-Farsi | گواهی مبداء | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
certificate of origin	گواهی مبداء


Other Matches

base of origin	پایگاه مبداء منبع اصلی مبداء ارسال
true origin	نقطه مبداء یا مبنای مختصات جغرافیایی نصف النهار مبداء مختصات جغرافیایی
probate	گواهی حصر وراثت گواهی نمودن صحت وصیت نامه
eye-witnesses	گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
stock certificate	گواهی موجودی کالا در انبار گواهی سهم
eyewitnesses	گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
eyewitness	گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
zero	مبداء
zeroes	مبداء
zeros	مبداء
datum line	خط مبداء
source code	کد مبداء
source	مبداء
origin	مبداء
origins	مبداء
certify	تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certifies	تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certifying	تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
jumping off place	نقطه یا مبداء
domicile of origin	اقامتگاه مبداء
country of origin	کشور مبداء
certificate of origin	گواهینامه مبداء
home address	نشانی مبداء
departure station	مبداء حرکت
principal axis	محور مبداء
afterbrain	مبداء نخاع
base of origin	مبداء اصلی
basic point	نقطه مبداء
source	مایه مبداء
zero deflection	سمت مبداء
bench mark	شاخص مبداء
source program	برنامه مبداء
source disk	دیسک مبداء
refrence axis	محور مبداء
principle point	مبداء اصلی
phase line	خط مبداء حرکت جنگی
extrinsic	دارای مبداء خارجی
prime meridian	نصف النهار مبداء
backstretch	خط سیرجهت مخالف مبداء مسابقه
prime meridian	نصف النهار مبداء یا گرینویچ
reference station	ایستگاه مبداء سنجش جذر ومد دریایی
marshalling yard	محل تفکیک و طبقه بندی کالاها در مقصد یا مبداء حمل
christian era	مبداء تاریخ کشورهای مسیحی که از زمان تولد مسیح اغازمیگردد
free on rail	قراردادی که در ان فروشنده کالا را درایستگاه راه اهن کشور مبداء به خریدار تحویل میدهد
control surface angle	زاویه بین مبداء سنجش حرکت سطوح کنترل و وتر سطح ثابت یا محور طولی هواپیما
demurrage	بیکار و معطل نگهداشتن کشتی بیش از مدتی که جهت بارگیری یا تخلیه یا طی مسافت مبداء به مقصد لازم است
witnesses	گواهی
witnessing	گواهی
attestation	گواهی
witnessed	گواهی
testimony	گواهی
testimonies	گواهی
witness	گواهی
mark	گواهی
oral evidence	گواهی
certification	گواهی
report	گواهی
reference [testimonial]	گواهی
grade	گواهی
evidence	گواهی
certificate [official document]	گواهی
attestation	گواهی
legalization	گواهی
warrants	گواهی
warranting	گواهی
warranted	گواهی
deposition	گواهی
certificate	گواهی
warrant	گواهی
depositions	گواهی
certificates	گواهی
certifier	گواهی کننده
testifying	گواهی دادن
attests	گواهی دادن
depose	گواهی دادن
deponent	گواهی نویس
clean bill of health <idiom>	گواهی سلامتی
certified check	چک گواهی شده
evidence	ملاک گواهی
certificate of quantity	گواهی مقدار
certificate of receipt	گواهی رسید
certificate of receipt	گواهی وصول
certificate of survey	گواهی بازرسی
certificate of survey	گواهی بازدید
certificate of weight	گواهی وزن
certificating of quantity	گواهی کمیت
certifies	گواهی کردن
certification	گواهی کردن
attesting	گواهی دادن
false evidence	گواهی کدب
to bear witness	گواهی دادن
to bear testimony	گواهی دادن
deposing	گواهی دادن
testis	تخم گواهی
deposes	گواهی دادن
license	گواهی نامه
depositions	گواهی کتبی
speak well for	گواهی دادن
licensing	گواهی نامه
deposition	گواهی کتبی
quality certificate	گواهی کیفیت
attest	گواهی دادن
interim certificates	گواهی موقت
false testimony	گواهی کذب
warrantable	قابل گواهی
attested	گواهی دادن
treasury warrant	گواهی خزانه
health certificate	گواهی بهداشت
to call in evidence	گواهی خواستن از
inspection certificate	گواهی بازرسی
inspection certificate	گواهی نظارت
insurance certificate	گواهی بیمه
qualifying certificate	گواهی صلاحیت
warranting	گواهی حکم
affiant	گواهی نویس
warranting	گواهی کردن
death certificate	گواهی فوت
back letter	گواهی تضمین
warranted	گواهی حکم
death certificates	گواهی فوت
warranted	گواهی کردن
warrant	گواهی حکم
bear testimony	گواهی دادن
bear witness	گواهی دادن
witnessing	گواهی دادن
certificates	گواهی نامه
bill of health	گواهی بهداشت
testimonial	گواهی نامه
testimonials	گواهی نامه
certificate	گواهی نامه
witness	گواهی دادن
bill of health	گواهی تندرستی
witnessed	گواهی دادن
warrants	گواهی حکم
witnesses	گواهی دادن
warrants	گواهی کردن
warrant	گواهی کردن
birth certificate	گواهی تولد
call in evidence	گواهی خواستن از
certificate of death	گواهی فوت
testifies	گواهی دادن
certificate of deposit	گواهی سپرده
certified	گواهی شده
certificate of health	گواهی بهداشت
certificate of inspection	گواهی بازرسی
testify	گواهی دادن
certificate of measurement	گواهی مقدار
certificate of measurement	گواهی وزن
certificate of origin	گواهی مبدا
certifying	گواهی کردن
certify	گواهی کردن
certificate of quality	گواهی کیفیت
certificate of damage	گواهی خسارت
certificate of quantity	گواهی کمیت
certificate of analysis	گواهی بررسی
testified	گواهی دادن
call to witness	گواهی خواستن از
certificate of compliance	گواهی تطبیق
certificate of a doctor	گواهی پزشک
vindicable	قابل گواهی واثبات
scrip	گواهی نامه موقت
share certificate	گواهی مالکیت سهام
taking of evidence	شنوایی گواهی [حقوق]
hearing of evidence	شنوایی گواهی [حقوق]
subscriping witness	گواهی کننده سند
bill of health	گواهی صحت مزاج
to give evidence before the court	در دادگاه گواهی دادن
to call any one in testimony	از کسی گواهی خواستن
presages	گواهی دادن بر خبردادن از
certificate of exclusive inheritance	گواهی انحصار وراثت
give evidence of	گواهی دادن در مورد
perjure	گواهی دروغ دادن
false witness	گواهی یاشهادت دروغ
cover note	گواهی پوشش بیمه
certificate of deposit	گواهی پول سپرده
certificate of deposits	گواهی نامه سپرده
presaging	گواهی دادن بر خبردادن از
d. certificate	گواهی نامه مرخصی
certificate of measurement	گواهی اندازه و ابعاد
perjuring	گواهی دروغ دادن
cover note	گواهی بیمه نامه
presage	گواهی دادن بر خبردادن از
perjures	گواهی دروغ دادن
presaged	گواهی دادن بر خبردادن از
attestor	گواهی دهنده گواه
certificate	گواهی صادر کردن
notice of non payment	گواهی عدم پرداخت
notarization	گواهی محضری و رسمی
packing note	گواهی بسته بندی
certificates	گواهی صادر کردن
notice of dishonour	گواهی عدم پرداخت
marriage lines	گواهی نامه عروسی
captions	گواهی مندرج درروی سند
certified copy	رونوشت گواهی رسمی شده
tests	شهادت گواهی بازرسی کردن
hearing of evidence	پذیرش سند و گواهی [حقوق]
clean bill of health	گواهی نامه بهداشت کشتی
caption	گواهی مندرج درروی سند
perjury	سوگند شکنی گواهی دروغ
tested	شهادت گواهی بازرسی کردن