Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (11 milliseconds)
English	Persian
bankrupts certificate	گواهی نامه اعاده حیثیت
Other Matches
rehabilitation	اعاده حیثیت مجرم
vindication	اعاده حیثیت [مثال شهرت یا آبرو ...]
probate	گواهی حصر وراثت گواهی نمودن صحت وصیت نامه
rehabilitating	تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
rehabilitate	تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
rehabilitated	تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
rehabilitates	تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
credential	گواهی نامه اعتبار نامه
republication of will	اعاده اعتبار وصیت نامه
licensing	گواهی نامه
license	گواهی نامه
certificate	گواهی نامه
testimonial	گواهی نامه
testimonials	گواهی نامه
certificates	گواهی نامه
cover note	گواهی بیمه نامه
d. certificate	گواهی نامه مرخصی
marriage lines	گواهی نامه عروسی
scrip	گواهی نامه موقت
certificate of deposits	گواهی نامه سپرده
testimonialize	گواهی نامه یا رضایت دادن
testamur	گواهی نامه گذراندن امتحانات
clean bill of health	گواهی نامه بهداشت کشتی
probate	رونوشت گواهی شده وصیت نامه
matricula	دفتر ثبت گواهی نامه نویسی
floater	گواهی نامه سهام دولتی یا راه اهن
stock certificate	گواهی موجودی کالا در انبار گواهی سهم
eyewitness	گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
eyewitnesses	گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
eye-witnesses	گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
prestige	حیثیت
respect	حیثیت
respects	حیثیت
it will injure his prestige	به حیثیت او لطمه یا اسیب زد
He fouled his reputation .	گند زد به آبرو ؟ حیثیت خودش
request for discharge	عرضحال اعاده اعتبار دادن عرضحال اعاده اعتبار
post script	مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
letter of intent	تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
certifying	تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certifies	تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certify	تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
pourparley	جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparler	جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
cryptoparts	بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
libelling	هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelled	هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeled	هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeling	هجو نامه یا توهین نامه افترا
libels	هجو نامه یا توهین نامه افترا
libel	هجو نامه یا توهین نامه افترا
restoration	اعاده
returns	اعاده
returning	اعاده
returned	اعاده
repetitions	اعاده
repetition	اعاده
restitution	اعاده
reestablishment	اعاده
rebound	اعاده
rebounded	اعاده
recourse	اعاده
rebounding	اعاده
return	اعاده
redintegration	اعاده
rebounds	اعاده
written agreement	موافقت نامه پیمان نامه
affidavits	شهادت نامه قسم نامه
certificates	رضایت نامه شهادت نامه
certificate	رضایت نامه شهادت نامه
restorers	اعاده دهنده
restoring	اعاده دادن
restores	اعاده کردن
restores	اعاده دادن
restored	اعاده کردن
restored	اعاده دادن
recession	اعاده کسادی
recessions	اعاده کسادی
reverts	اعاده دادن
reverting	اعاده دادن
reverted	اعاده دادن
revert	اعاده دادن
restoring	اعاده کردن
re-entry	اعاده تصرف
new trial	اعاده دادرسی
re entry	اعاده تصرف
rehabilitation	اعاده اعتبار
recuperative	اعاده دهنده
restorable	قابل اعاده
returned	اعاده بازگشت
restoratives	اعاده کننده
return	اعاده بازگشت
restorative	اعاده کننده
remanding	اعاده دادن
remands	اعاده دادن
restore	اعاده دادن
re hearing	اعاده دادرسی
re trial	اعاده دادرسی
reconversion	اعاده مالکیت
returning	اعاده بازگشت
reconveyance	اعاده مجدد
restore	اعاده کردن
restitute	اعاده کردن
restitution	اعاده تصرف
restorer	اعاده دهنده
restoration	اعاده ترمیم
remand	اعاده دادن
remanded	اعاده دادن
returns	اعاده بازگشت
rehabilitating	اعاده اعتبار کردن
rehabilitates	اعاده اعتبار کردن
rehabilitated	اعاده اعتبار کردن
replevin	دعوی اعاده مالکیت
retour sans protet	اعاده بدون اعتراض
rehabilitate	اعاده اعتبار کردن
rehabilitation	اعاده اعتبار تاجرورشکسته
reverter	حکم اعاده وضع
rectus in curia	اعاده حق ترافع در دادگاه
redisseinsin	اعاده تصرف عدوانی
possessory action	دعوی اعاده مالکیت
disgharge of bankrupt	اعاده اعتبار تاجر ورشکسته
suppliant	خواهان دعوی اعاده تصرف
to a. letter	روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
irredentism	سیاست اعاده نقاط ایتالیایی زبان بایتالیا
revalorization	اعاده پول کشور به بهای نخستین خود
testacy	دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
certificate	گواهی
warrant	گواهی
legalization	گواهی
attestation	گواهی
certification	گواهی
witnessing	گواهی
warrants	گواهی
warranting	گواهی
warranted	گواهی
witnesses	گواهی
witnessed	گواهی
witness	گواهی
testimonies	گواهی
attestation	گواهی
certificate [official document]	گواهی
evidence	گواهی
grade	گواهی
oral evidence	گواهی
deposition	گواهی
depositions	گواهی
mark	گواهی
report	گواهی
testimony	گواهی
certificates	گواهی
reference [testimonial]	گواهی
certified	گواهی شده
certificate of measurement	گواهی وزن
certificate of death	گواهی فوت
certificate of quantity	گواهی مقدار
call to witness	گواهی خواستن از
affiant	گواهی نویس
call in evidence	گواهی خواستن از
certificate of receipt	گواهی رسید
certificate of receipt	گواهی وصول
interim certificates	گواهی موقت
certificate of quality	گواهی کیفیت
certificate of quantity	گواهی کمیت
back letter	گواهی تضمین
birth certificate	گواهی تولد
bear testimony	گواهی دادن
bear witness	گواهی دادن
certificate of origin	گواهی مبداء
certificate of origin	گواهی مبدا
insurance certificate	گواهی بیمه
certificate of survey	گواهی بازرسی
warrant	گواهی کردن
health certificate	گواهی بهداشت
witnesses	گواهی دادن
witnessed	گواهی دادن
false testimony	گواهی کذب
false evidence	گواهی کدب
deponent	گواهی نویس
witness	گواهی دادن
certification	گواهی کردن
certificate of a doctor	گواهی پزشک
certificate of analysis	گواهی بررسی
certificate of damage	گواهی خسارت
certificate of compliance	گواهی تطبیق
certified check	چک گواهی شده
certificate of deposit	گواهی سپرده
inspection certificate	گواهی بازرسی
warrant	گواهی حکم
certificate of measurement	گواهی مقدار
certificate of survey	گواهی بازدید
certificate of weight	گواهی وزن
witnessing	گواهی دادن
warranted	گواهی کردن
warranted	گواهی حکم
certificating of quantity	گواهی کمیت
warranting	گواهی کردن
warranting	گواهی حکم
certificate of inspection	گواهی بازرسی
warrants	گواهی کردن
warrants	گواهی حکم
certificate of health	گواهی بهداشت

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com