English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
tailor's chalk گچ یا صابون خیاطی مخصوص علامت گذاری روی پارچه
Other Matches
workbag کیف مخصوص وسایل کار جعبه خیاطی
marks علامت گذاری
codes and codification علامت گذاری
mark علامت گذاری
earmarking علامت گذاری
markings علامت گذاری
signallzation علامت گذاری
marking علامت گذاری
demarcation علامت گذاری
coding علامت گذاری
mark علامت گذاری کردن
marks علامت گذاری کردن
bar coding علامت گذاری ستونی
lettering علامت گذاری باحروف
space mark علامت فاصله گذاری
designation system سیستم علامت گذاری
color codig علامت گذاری کردن مهمات
mine spotting کشف و علامت گذاری مین
mark علامت گذاری روی چیزی
marks نمره گذاری کردن علامت
marks علامت گذاری روی چیزی
marking panel پرده علامت گذاری مین
mark نمره گذاری کردن علامت
canvas کرباس پارچه مخصوص نقاشی
canvases کرباس پارچه مخصوص نقاشی
cerement پارچه مومیایی مخصوص کفن اموات
kier یا پاتیل مخصوص جوشاندن پارچه وسفیدکردن ان
marque علامت مخصوص
inks مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
ink مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
fuller's earth نوعی خاک رس مخصوص لکه گیری پارچه
red carpet علامت پذیرایی مخصوص
signed route جاده علامت گذاری شده ودارای علایم شناسایی
stockinet پارچه کشباف مخصوص لباس کودکان وزخم بندی
stockinette پارچه کشباف مخصوص لباس کودکان وزخم بندی
moquette پارچه مخمل نمای مخصوص فرش یا رویه صندلی
silkaline پارچه ابریشمی سبک وحریرنمای مخصوص پرده وغیره
ideograph امضاء یا علامت مخصوص شخص
state flower گل علامت مخصوص هر استان یا کشور
special character علامت ویژه کاراکتر مخصوص
management coding سیستم کد بندی و علامت گذاری کالاها و ذخایر از نظرمدیریت توزیع
tick mark علامت گذاری در طول یک ترازو برای معین کردن مقادیر
compartment marking تقسیمات علامت گذاری شده داخل هواپیمای باری یاترابری
tulle پارچه توری ابریشمی نازک مخصوص روسری ولباس زنانه
hunting horn بوق مخصوص علامت دادن به شکارچیان
indexes علامت گذاری یک موضوع تا انتخاب شود و به شکل اندیس ذخیره شوند
index علامت گذاری یک موضوع تا انتخاب شود و به شکل اندیس ذخیره شوند
indexed علامت گذاری یک موضوع تا انتخاب شود و به شکل اندیس ذخیره شوند
gap marker علامت مخصوص نشاندادن رخنه در میدان مین
sea marker نوعی رنگ یا پودر رنگی که برای علامت گذاری اب دریا به کار می رود
soft sector علامت گذاری قطاع ها وبخشهای روی یک دیسک که از اطلاعات نوشته شده ان استفاده میشود
burn in علامت گذاری یک صفحه تلویزیونی یا مانیتور پس از نمایش یک تصویر درخشان برای مدت طولانی
mark وسیلهای که داده را کارتهای مخصوص که حاوی علامت هدایت یا مغناطیسی است می خواند
marks وسیلهای که داده را کارتهای مخصوص که حاوی علامت هدایت یا مغناطیسی است می خواند
stripping نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن
spatulas مرهم کش کاردک مخصوص پهن کردن و مالیدن مرهم روی پارچه و زخم و غیره
spatula مرهم کش کاردک مخصوص پهن کردن و مالیدن مرهم روی پارچه و زخم و غیره
yoicks علامت تعجب درهیجان و خشم و خوشی ووجد.فریاد تحریک و تشویق برای تازی شکاری مخصوص
plotter وسیلهای که در رسام استفاده میشود برای علامت گذاری کاغذ با چجوهر با حرکت آن روی کاغذ
plotters وسیلهای که در رسام استفاده میشود برای علامت گذاری کاغذ با چجوهر با حرکت آن روی کاغذ
stripped علامت گذاری شده بسته بندی شده
coding صفحه چاپی مخصوص که برنامه نویس دستورات کد گذاری نوعی برنامه را می نویسد
danbuoy بویه علامت گذاری بویه راهنما
earmarked نامزد شده مشخص شده علامت گذاری شده
sewing thread نخ خیاطی
cotton sewing نخ خیاطی
dressmaking خیاطی
tailoring خیاطی
biased fabric پارچه جندلایهای که بصورت اریب با تار و پود پارچه بریده شده است
sewing machine چرخ خیاطی
sartorial مربوط به خیاطی
sewing machines چرخ خیاطی
unsew خیاطی راشکافتن
french chalk گچ درزیگران گچ خیاطی
bleacher کارگر پارچه سفیدکنی شستشو وسفیدکنی پارچه بلیط یا صندلی کم ارزش مسابقات ورزشی
gig mill ماشین خوابدارکردن پارچه کارخانهای که پارچه رادران خوابدارم
canvas پارچه کرباسی یا کتانی یاعلفی پارچه کانوادوزی
canvases پارچه کرباسی یا کتانی یاعلفی پارچه کانوادوزی
tartan یکجور پارچه پشمی شطرنجی پارچه پیچازی
annotated print عکس علامت گذاری شده عکس رونویس شده
sarcenet پارچه ابریشمی پارچه پشمی سنگین
sarsenet پارچه ابریشمی پارچه پشمی سنگین
Peeping Tom نام خیاطی که به خاطر هیز نگری کور شد
Peeping Toms نام خیاطی که به خاطر هیز نگری کور شد
black designation علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
lost cluster تعداد شیارهای دیسک که بیت شناسایی آنها خراب شده است . سیستم عامل این ناحیه را علامت گذاری کرده تا توسط فایل استفاده شود ولی داده آنها توسط فایل مشخصی قابل شناسایی نیست
symbol اختصار علامت اختصاری علامت تجسمی
lute گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
lutes گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
soap maker صابون پز
soapless بی صابون
soap solution اب صابون
soaps صابون
soap boiler صابون پز
soap صابون
suds کف صابون
suds اب صابون
soaped صابون
soapsuds کف صابون
Soap lather . کف صابون
soaping صابون
soap suds کف صابون
lather کف صابون
writes وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
write وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
fog oil روغن مخصوص یا سوخت مخصوص دستگاههای تولیددود مصنوعی
typeface مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
typefaces مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
soaped صابون زدن
water soak در اب صابون زدن
scoured صابون زدن
scours صابون زدن
wash ball صابون دستشویی
saponification با صابون شستن
some soap چند تا صابون
scour صابون زدن
soaping صابون زدن
soap صابون زدن
saponification صابون سازی
lathery مثل کف صابون
soapmaking صابون سازی
abrasive soap صابون سایا
liquid soap صابون مایع
animal soap صابون حیوانی
soapy صابون دار
soapbark درخت صابون
metallic soap صابون فلزی
saponaceous صابون دار
saponated صابون دار
opodeldoc صابون کافوری
soapbox جعبه صابون
washing powder گرد صابون
soap bubble حباب کف صابون
soap solution محلول صابون
soaps صابون زدن
washing powders صابون رختشویی
washing powders گرد صابون
A bar of soap. A cake of soap. یک قالب صابون
soapboxes جعبه صابون
washing powder صابون رختشویی
residential investments سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
detergents گرد صابون قوی
barilla قلیای صابون پزی
detergent گرد صابون قوی
graphics کارت مخصوص درون کامپیوتر که از یک پردازنده مخصوص برای افزایش سرعت رسم خط ها و تصاویر روی صفحه استفاده میکند
symbol علامت ترسیمی علامت فرمولی
characters نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
character نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
lather کف یا عرق اسب صابون زدن
acceleration principle یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
He latherd his chin before shaving. قبل از اصلاح صورتش را کف صابون مالید
lye قلیاب صابون پزی قلیا زدن
Soap doest lather in salty water . صابون رآب شور کف نمی کند
saponated صابون زده دارای محلول صابونی
punctuation mark علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation marks علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
desired investment سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
overcapitalization سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
monadelphous دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
May I have some soap? ممکن است چند تا صابون برایم بیاورید؟
To lick ones lips . شکم خود را برای چیزی صابون زدن
green soap صابون ملایمی که ازروغنهای گیاهی تهیه میشود
cooperative scorer بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
registering که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registers که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
register که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
bingo علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
unintended investment سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
deleting کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleted کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
delete کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deletes کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
knight of the shears خیاطی کردن دوزندگی کردن
ninth part of a man خیاطی کردن دوزندگی کردن
sew دوزندگی کردن خیاطی کردن
sewed دوزندگی کردن خیاطی کردن
sews دوزندگی کردن خیاطی کردن
embedded code کامپیوتر مخصوص برای کنترل یک ماشین . کامپیوتر مخصوص در یک سیستم بزرگ برای انجام یک تابع خاص
public روش رمز گذاری داده که از یک کلید برای رمز گذاری و کلید دیگر برای رمز گشایی استفاده میکند
fuze ماسوره گذاری کردن چاشنی مواد منفجره چاشنی چاشنی گذاری کردن
fuzing چاشنی گذاری چاشنی گذاری کردن
dispersal airfield فرودگاههای مخصوص تفرقه هوایی فرودگاه مخصوص تفرقه در اماده باش هوایی
fabric پارچه
fabrics پارچه
three piece سه پارچه
moir پارچه
consolidated یک پارچه
solidungular یک پارچه سم
manta پارچه
moire پارچه
solids یک پارچه
solid یک پارچه
textile پارچه
textiles پارچه
monolithic یک پارچه
cloth پارچه
cloths پارچه
stuff پارچه
stuffs پارچه
stuffed پارچه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com