Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English
Persian
revolt
یاغی گری حالت طغیان
revolts
یاغی گری حالت طغیان
Other Matches
the i
[حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
mode
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
modes
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
foreground
سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
squared
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogues
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
square
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
vitrifying
تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
analog
سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squaring
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogue
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
convertor
وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
oblique case
حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
print
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
rebelled
یاغی
rebel
یاغی
contumacious
یاغی
unruly
یاغی
outlawing
یاغی
outlaws
یاغی
rebellous
یاغی
rebels
یاغی
turbulent
یاغی
malcontent
یاغی
lawless
یاغی
rebelling
یاغی
insurgents
یاغی
out law
یاغی
mutinous
یاغی
mutineer
یاغی
mutineers
یاغی
revolter
یاغی
rebellios
یاغی
rebet
یاغی
malcontents
یاغی
revolted
یاغی
outlawed
یاغی
lawbreaker
یاغی
insurgent
یاغی
outlaw
یاغی
brigand
یاغی
rabel
یاغی
brigands
یاغی
plebeianism
حالت عوام یا مردم پست حالت توده
state of rest
حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
alternate
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
devitrify
از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
alternates
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternated
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
turbalence
یاغی گری
rebels
یاغی شدن
brigandage
یاغی گری
mutiny
یاغی گری
insurgency
یاغی گری
insurgence
یاغی گری
mutineer
شخص یاغی
mutineers
شخص یاغی
rebelliousness
یاغی گری
turbulent
یاغی متلاطم
mutinies
یاغی گری
rebelled
یاغی شدن
rebel
یاغی شدن
rebelling
یاغی شدن
rebelling
یاغی گری کردن
rebels
یاغی گری کردن
rebelled
یاغی گری کردن
rebel
یاغی گری کردن
insurgency
شورش یاغی گری
frowardness
یاغی گری خودسری
rebel against someone
به کسی یاغی شدن
genitive
حالت مالکیت حالت مضاف الیه
plasticity
حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
mutineer
شخص متمرد سرباز یاغی
mutineers
شخص متمرد سرباز یاغی
mutiny
شورش کردن یاغی شدن
mutinies
شورش کردن یاغی شدن
to rise up against someone
[something]
به کسی
[چیزی]
یاغی شدن
insurrectionism
اصول یاغی گری یا طرفداری ازشورش
flowage
طغیان
intumescence
طغیان
freshest
طغیان اب
fresh-
طغیان اب
deluge
طغیان آب
outbreaks
طغیان
outbreak
طغیان
outflow
طغیان
rebellion
طغیان
inundation
طغیان اب
outflows
طغیان
overflow
طغیان
rebel
طغیان گر
fresh
طغیان اب
high water
طغیان اب
raged
طغیان
rages
طغیان
outburst
طغیان
rebellions
طغیان
food tide
طغیان اب
overflows
طغیان
overflowed
طغیان
rage
طغیان
flooding
طغیان اب
tornado
طغیان
tornadoes
طغیان
tornados
طغیان
outbursts
طغیان
uprising
طغیان
uprisings
طغیان
insurrection
طغیان
insurrections
طغیان
freshet
[high water]
طغیان آب
rebelling
طغیان گر
insurgency
طغیان
flooded
طغیان
rebels
طغیان گر
flood
طغیان
rebelled
طغیان گر
flood waters
{pl}
طغیان آب
floodwaters
{pl}
طغیان آب
floods
طغیان
insurgence
طغیان
uart
قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
spate
طغیان رود
overflown
طغیان سیل
floods
طغیان کردن
upriser
طغیان کننده
the rage of the wind
طغیان باد
overflowing
طغیان کننده
maximum flood
طغیان بیشینه
flood
طغیان کردن
torna do
طغیان وفور
flooded
طغیان کردن
resurgence
طغیان مجدد
to flow over
طغیان کردن
over flow
طغیان ریزش
raging
طغیان کننده
resurgent
طغیان کننده
inundant
طغیان کننده
overflows
طغیان کردن
overflowed
طغیان کردن
revolt
طغیان شورش
overflow
طغیان کردن
intumescent
طغیان کننده
flood discharge
بده طغیان
arising
طغیان کردن
mutation
تحول طغیان
arises
طغیان کردن
arise
طغیان کردن
mutations
تحول طغیان
inundatory
طغیان کننده
revolts
طغیان شورش
cold forming
حالت دهی در حالت سرد
spectralness
حالت طیفی حالت شبحی
transitoriness
حالت ناپایداری حالت بی بقایی
spectrality
حالت طیفی حالت شبحی
marginal case
حالت نهائی حالت حدی
outlaw
یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
robin hood
رابین هود یاغی جنگل نشین و جوانمرد انگلیسی
outlawed
یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
outlaws
یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
outlawing
یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
the tribes are all up
طغیان کرده اند
groundswell
طغیان شدید دریا
uprise
طغیان کردن ببالارفتن
muitiny
فتنه طغیان کردن
cotidal
دارای هم زمانی در طغیان اب
maximum flood discharge
بده بیشینه طغیان
revolt
شورش کردن طغیان
revolts
شورش کردن طغیان
flood stage
تراز بحرانی طغیان
flood protection
حفافت در مقابل طغیان
anti flood valve
شیر اطمینان مانع طغیان
rises
از خواب برخاستن طغیان کردن
ground swell
طغیان شدید و وسیع اب اقیانوس
rise
از خواب برخاستن طغیان کردن
tidal river
رودخانهای که اب دریادرنزدیکی دهانه ان طغیان میکند
the nile overflows its banks
نیل طغیان کرده کرانه خودرافرامیگیرد
crude
حالت طبیعی رنگ
[حالت ملایم و اصیل رنگ]
flows
لبریز شدن سلیس بودن طغیان کردن سیلان یافتن
flowed
لبریز شدن سلیس بودن طغیان کردن سیلان یافتن
flow
لبریز شدن سلیس بودن طغیان کردن سیلان یافتن
real mode
حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength
استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
universal
قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
revolt
شورش یا طغیان کردن افهار تنفر کردن
revolts
شورش یا طغیان کردن افهار تنفر کردن
to fly off
شورش کردن طغیان کردن منحرف شدن
rebels
شورش کردن طغیان کردن
rebelling
شورش کردن طغیان کردن
rebelled
شورش کردن طغیان کردن
rebel
شورش کردن طغیان کردن
forward seat
حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
estates
حالت
phased
حالت
estate
حالت
moods
حالت
phases
حالت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com