Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
frost and kindred phenomena	یخ بندان وکیفیات طبیعی همانند انfreshman
Other Matches
freezing	یخ بندان
frosts	یخ بندان
inarticulata	بی بندان
frost	یخ بندان
ice lane	مسیر یخ بندان
blockading	راه بندان
cold snap	یخ بندان بی مقدمه
recharge basin	تالاب اب بندان
cold snaps	یخ بندان بی مقدمه
spread run	مدت اب بندان
blockade	راه بندان
blockaded	راه بندان
blockades	راه بندان
freezing point	درجه یخ بندان
freezing points	درجه یخ بندان
feast of tabernacles	عید میوه بندان
physiographic	وابسته به اوضاع طبیعی یاجغرافیای طبیعی
interglacial	واقع در بین دو دوره یخ بندان
postglacial	وابسته بدوره بعد از عصریخ بندان
naturalism	فلسفه طبیعی مذهب طبیعی
equalling	همانند
equalled	همانند
This compares to ...	همانند آن ...
equaling	همانند
similiar	همانند
equaled	همانند
equal	همانند
similar	همانند
like <adj.>	همانند
resembling <adj.>	همانند
similar <adj.>	همانند
alike <adj.>	همانند
akin <adj.>	همانند
related <adj.>	همانند
identical	همانند
alike	همانند
homologous	همانند
equals	همانند
feelings indigenous to man	احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
similar	همسان همانند
identic notes	یادداشتهای همانند
of kin	نزدیک همانند
simulation	همانند سازی
simulations	همانند سازی
likes	نظیر همانند
to look like	همانند بودن
homological	همسان همانند
like	نظیر همانند
liked	نظیر همانند
group identification	همانند سازی گروهی
assimilating	تلفیق کردن همانند ساختن
assimilates	تلفیق کردن همانند ساختن
assimilated	تلفیق کردن همانند ساختن
assimilate	تلفیق کردن همانند ساختن
assimilator	تحلیل برنده همانند سازنده
donnish	وابسته به یا همانند استاد دانشگاه
monarchical	وابسته به یا همانند پادشاه یا نظام پادشاهی
autogenesis	ترکیب یا امیختگی سلولهای همانند یا هم نوع باهم
This compares to a total of 36 cases reported in 2009.	همانند آن بطور کلی ۳۶ موارد در سال ۲۰۰۹ گزارش شده بود.
hold court <idiom>	همانند شاه وملکه دربین موضوع مورد بحث عمل کردن
ethernet	نوعی سیستم شبکه که امکان حمل اطلاعات سمعی و بصری را همانند داده کامپیوتری فراهم می اورد
indigenous	طبیعی
natural bridge	پل طبیعی
natural right	حق طبیعی
silvan	طبیعی
natural foundation	پی طبیعی
homebred	طبیعی
home born	طبیعی
physical	طبیعی
innate	طبیعی
crude copper	مس طبیعی
naturals	طبیعی
normal	طبیعی
natural	طبیعی
debris	مانده طبیعی
supernatural	ماوراء طبیعی
in situ	در جای طبیعی
tegmentum	پوست طبیعی
terrestrial occurrence	وفور طبیعی
tincal	بوره طبیعی
preternatural	غیر طبیعی
orthochromatic	رنگ طبیعی
original ground	زمین طبیعی
supernatural	فوق طبیعی
preternatural	مافوق طبیعی
eupnoea	تنفس طبیعی
tegmen	پوشش طبیعی
emmetropis	بینایی طبیعی
bees wax	موم طبیعی
au naturel	بحالت طبیعی
physiography	جغرافیای طبیعی
continuous climbing	صعود طبیعی
asphaltite	قیر طبیعی
asphaltic bitumen	قیر طبیعی
apparence	شباهت طبیعی
resource endowment	منابع طبیعی
emmetropia	بینایی طبیعی
physico theology	الهیات طبیعی
phenomenon	اثر طبیعی
so matic	طبیعی جسمی
sophisticate	غیر طبیعی
secundine naturam	بطور طبیعی
crude gas	گاز طبیعی
pudding stone	شفته طبیعی
natural number	عدد طبیعی
natural endowment	موهبت طبیعی
natural person	شخص طبیعی
natural easement	حق ارتفاق طبیعی
natural disaster	حوادث طبیعی بد
natural disaster	بلایای طبیعی
natural competition	رقابت طبیعی
natural capacity	فرفیت طبیعی
natural bed	بستر طبیعی
natural asphalt	قیر طبیعی
natural asphalt	اسفالت طبیعی
natural agents	عوامل طبیعی
natural abundace	فراوانی طبیعی
pozzolan earth	سیمان طبیعی
natural endowments	موهبت طبیعی
natural order	نظم طبیعی
natural monopoly	انحصار طبیعی
natural magnet	مغناطیس طبیعی
natural logarithm	لگاریتم طبیعی
natural law	حقوق طبیعی
natural language	زبان طبیعی
natural habitat	بوم طبیعی
natural group	گروه طبیعی
natural ground	زمین طبیعی
natural frequency	فرکانس طبیعی
natural excitation	تحریک طبیعی
natural erosion	فرسایش طبیعی
natrual cement	سیمان طبیعی
natively	بطور طبیعی
in vivo	در محیط طبیعی
natural vibration	نوسان طبیعی
immanent justice	عدالت طبیعی
natural frequency	بسامد طبیعی
natural year	سال طبیعی
natural rubber	لاستیک طبیعی
hevea rubber	لاستیک طبیعی
naturalistic observation	مشاهده طبیعی
guardian by nature	قیم طبیعی
nature reserve	اندوختگاه طبیعی
neperian logarithm	لگاریتم طبیعی
galenite	سرب طبیعی
nonrepresentational	غیر طبیعی
full scale	اندازه طبیعی
inartificial	طبیعی غیرصنعتی
natural ventilation	تهویه طبیعی
native language	زبان طبیعی
natural persons	اشخاص طبیعی
natural phenomena	اثار طبیعی
metaphisical	غیر طبیعی
natural products	مواد طبیعی
natural purification	پالایش طبیعی
matter of course	چیز طبیعی
matten of course	چیز طبیعی
natural recharge	تغذیه طبیعی
natural reserves	ذخائر طبیعی
natural resin	صمغ طبیعی
natural silk	ابریشم طبیعی
natural sources	منابع طبیعی
normal fault	گسل طبیعی
trass	سیمان طبیعی
glaciers	یخچال طبیعی
normalizes	طبیعی کردن
glacier	یخچال طبیعی
war of the elements	انقلابات طبیعی
wildwood	جنگل طبیعی
life science	علوم طبیعی
naturalises	طبیعی شدن
physiology	علم طبیعی
jardin anglo-chinois	باغچه طبیعی
normalize	طبیعی کردن
normalised	طبیعی کردن
normalises	طبیعی کردن
naturalness	طبیعی بودن
trim size	اندازه طبیعی
normalising	طبیعی کردن
intrinsic	طبیعی ذهنی
standards	طبیعی یا معمولی
life sciences	علوم طبیعی
propensities	تمایل طبیعی
propensity	تمایل طبیعی
physically	با قواعد طبیعی
natural economy	اقتصاد طبیعی
full-size	اندازه طبیعی
preposterous	غیر طبیعی
uncanny	غیر طبیعی
naturalising	طبیعی شدن
standard	طبیعی یا معمولی
natural childbirth	زایمان طبیعی
physical science	علوم طبیعی
physio	پیشوند طبیعی
physios	پیشوند طبیعی
naturalizing	طبیعی شدن
naturalizes	طبیعی شدن
naturalize	طبیعی شدن
full size	اندازه طبیعی
subnormal	غیر طبیعی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com