Dictiornary-Farsi | یخ محکم نیست | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (11 milliseconds)

English	Persian
the ice is treach erous	یخ محکم نیست


Search result with all words

hard	دیسک مغناطیسی محکم که قادر به ذخیره سازی حجم داده بسیار بیشتر از روی فلاپی دیسک است و معمولا متحرک نیست
harder	دیسک مغناطیسی محکم که قادر به ذخیره سازی حجم داده بسیار بیشتر از روی فلاپی دیسک است و معمولا متحرک نیست
hardest	دیسک مغناطیسی محکم که قادر به ذخیره سازی حجم داده بسیار بیشتر از روی فلاپی دیسک است و معمولا متحرک نیست
Other Matches

brace	بابست محکم کردن محکم بستن
braced	بابست محکم کردن محکم بستن
All is not gold that glitters. <proverb>	هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
winchester disk	دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
step frame	استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
transparent	برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparently	برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
leaving files open	به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
his parentage isunknown	اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
it is past all hope	جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
it is inexpedient to reply	پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
definite <adj.>	محکم
sturdiest	محکم
sturdy	محکم
secure	محکم
secures	محکم
tenacious	محکم
toughest	محکم
tougher	محکم
tough	محکم
sturdier	محکم
consolidated	محکم
tight coupling	محکم
tightly	محکم
tightly-	محکم
buffs	محکم
decisive	محکم
buff	محکم
to hold fast	محکم
well set	محکم
deep-set	محکم
four-square	محکم
undeviating <adj.>	محکم
unswerving <adj.>	محکم
frozen	محکم
definite	محکم
solid	محکم
solids	محکم
taut	محکم
kill	محکم
kills	محکم
i have a secure grasp of it	محکم
steady	محکم
tighter	محکم
steadying	محکم
pucka	محکم
tightest	محکم
pukka	محکم
chock	محکم
adamantine	محکم
foursquare	محکم
tight	محکم
steadiest	محکم
stable	محکم
steadies	محکم
steadied	محکم
rigid	محکم
stables	محکم
latch	محکم نگاهداشتن
latches	محکم نگاهداشتن
steels	محکم استوار
grip	محکم گرفتن
gripped	محکم گرفتن
gripping	محکم گرفتن
steeling	محکم استوار
take up <idiom>	محکم کردن
hang on to <idiom>	محکم گرفتن
clinching	محکم کردن
firmly	بطور محکم
steel	محکم استوار
belts	ضربه محکم
grips	محکم گرفتن
steeled	محکم استوار
bedding	محکم سازی
kill shot	ضربه محکم
anchor	محکم شدن
wharf	محکم مهارکردن
catch hold of	محکم نگاهداشتن
wharfs	محکم مهارکردن
wharves	محکم مهارکردن
stake	محکم کردن
tenaciously	بطور محکم
substantial	مهم محکم
anchoring	محکم شدن
anchors	محکم شدن
clipped	محکم گرفتن
it is secure	محکم است
sealed	محکم چسبیده
belt	ضربه محکم
griped	محکم گرفتن
belted	ضربه محکم
stakes	محکم کردن
staked	محکم کردن
A firm voice .	صدای محکم
tower of strength <idiom>	پشتیبانی محکم
fastened	محکم کردن
clips	محکم گرفتن
clippings	محکم گرفتن
reinforces	محکم کردن
clip	محکم گرفتن
crimping	محکم کردن
tighten	محکم کردن
two handed	محکم استوار
tightened	محکم کردن
cinch	محکم بستن
i have a secure grasp of it	محکم دارمش
reinforce	محکم کردن
fasten	محکم کردن
hammers	شوت محکم
hammered	شوت محکم
hammer	شوت محکم
lammed	محکم زدن
fastens	محکم کردن
tightening	محکم کردن
to stand fast	محکم ایستادن
to catch hold of	محکم گرفتن
pommels	محکم زدن
pommel	محکم زدن
chock	محکم کردن
yerk	محکم بستن
strengthen	محکم کردن
strengthened	محکم کردن
strengthens	محکم کردن
strict	نص صریح محکم
stricter	نص صریح محکم
strictest	نص صریح محکم
to seal up	محکم بستن
tightens	محکم کردن
to make good	محکم کردن
to make fast	محکم کردن
whack	محکم زدن
whacks	محکم زدن
stability	محکم بودن
clinches	محکم کردن
house	محکم کردن
clutch	محکم گرفتن
clutched	محکم گرفتن
braced	محکم کردن
lock	محکم نگهداشتن
gripe	محکم گرفتن
brace	محکم کردن
clutches	محکم گرفتن
clutching	محکم گرفتن
tier	محکم کننده
tee off	ضربه محکم
consolidant	محکم کننده
rivet	محکم کردن
seal up	محکم بستن
clamped	محکم کردن
crashing shot	شوت محکم
tasten	محکم شدن
lift van	صندوقچه محکم
clamp	محکم کردن
lockfast	محکم بسته
seal	محکم چسباندن
convictions	عقیده محکم
slam dunk	گل ابشاری محکم
hard soil	رویه محکم
firms	استوار محکم
firmest	استوار محکم
firmer	استوار محکم
firm	استوار محکم
fudo dachi	محکم ایستادن
fixable	محکم کردنی
consolidate	محکم کردن
houses	محکم کردن
seals	محکم چسباندن
housed	محکم کردن
conviction	عقیده محکم
tiers	محکم کننده
consolidating	محکم کردن
make tight	محکم کردن
consolidates	محکم کردن
riveted	محکم کردن
strongest	محکم سخت
rigidify	محکم کردن
locks	محکم نگهداشتن
secures	محکم نگهداشتن
set taut	محکم کردن
semihard	نیمه محکم
secure	محکم نگهداشتن
mount	محکم کردن
clamping	محکم کردن
spoke	محکم کردن
spokes	محکم کردن
mounts	محکم کردن
clamps	محکم کردن
rivets	محکم کردن
rigid	سفت و محکم
clinched	محکم کردن
stronger	محکم سخت
riveting	محکم کردن
strong	محکم سخت
clinch	محکم کردن
stern discipline	انضباط سخت و محکم
compaginate	محکم بهم پیوستن
stringent	محکم بسته شده
to give somebody a hug	محکم گرفتن کسی
fired	شوت محکم و مستقیم
fire	شوت محکم و مستقیم

the ice is treach erous

یخ محکم نیست