English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
individual units یکانهای منفرد یا مجزا
Other Matches
decollate جدا کردن موضوعات مختلف به ورقههای مجزا. جدا کردن دو یا سه موضوع مختلف به حالت مجزا و برداشتن کاغذ کاربنی
solitaire منفرد
single منفرد
unattached منفرد
solitaires منفرد
singular منفرد
single shot گلوله منفرد
isolate منفرد کردن
odd electron الکترون منفرد
isolated footings شالودههای منفرد
individualization منفرد سازی
single unit یکان منفرد
singular matrix ماتریس منفرد
singular point نقطه منفرد
sole arbitrator داور منفرد
isolating منفرد کردن
isolates منفرد کردن
armed services قسمتهای نیروهای مسلح یکانهای مسلح یکانهای نیروهای مسلح
nonsingular matrix ماتریس غیر منفرد
chopline خط حد یکانهای دریایی
corps troops یکانهای سپاه
combat , elements یکانهای رزمی
field commands یکانهای رزمی
covering troops یکانهای پوششی
subunits یکانهای وابسته
special troops یکانهای مخصوص
tactical troops یکانهای تاکتیکی
subunits یکانهای جزء
mountain troops یکانهای کوهستانی
individual units یکانهای مستقل
simm مجموعه حافظه افزودنی منفرد
single in line memory module مجموعه حافظه افزودنی منفرد
isolated pawn پیاده ایزوله یا منفرد شطرنج
army troops یکانهای رده ارتش
advancing units یکانهای پیشروی کننده
force basis یکانهای مبنای هر قسمت
covering troops یکانهای پوشش کننده
practical system دستگاه یکانهای عملی
inactive installation تاسیسات یا یکانهای بلااستفاده
combat support troops یکانهای پشتیبانی رزمی
zoon هر یک از حیوانات منفرد متعلق به حیوان مرکب
subordinate تحت امر یکانهای تابعه
subordinates تحت امر یکانهای تابعه
sea tail دنباله دریایی یکانهای هوارو
subordinated تحت امر یکانهای تابعه
field commands یکانهای صحرایی فرماندهیهای رزمی
subordinating تحت امر یکانهای تابعه
individualised منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualizes منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualized منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualize منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
apostrophe درجمع بستن اعداد یا حروف منفرد مثل s"S و s"7
apostrophes درجمع بستن اعداد یا حروف منفرد مثل s"S و s"7
individualising منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualises منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualizing منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
combined communication board هیئت ارتباطات ستاد یکانهای مرکب
supporting range شعاع عمل یکانهای پشتیبانی کننده
supply arms یکانهای تدارکاتی یا ادارات وقسمتهای امادی
special troops یکانهای مخصوصی که به لشگرمامور شده باشند
army troops عدههای ارتشی یکانهای نیروی زمینی
haplosis تقلیل تعدادکروموزوم ها درنتیجه تقسیم بدو سلول منفرد
dot pitch فاصله میلیمتری میان نقاط منفرد روی یک صفحه نمایش
mounting area منطقه سوار شدن یکانهای اب خاکی یا هوابرد
smoke screen پرده پوشش دودبرای استتار یکانهای خودی
satellization زیر امرقراردادن یکانهای غیرمشابه ازنظر رستهای
army training and evaluation program برنامه اموزش و ارزیابی یکانهای نیروی زمینی
sea tail بنه دریایی یکانهای هواروکه با کشتی حمل میشود
overwatch مراقبت کردن پوشاندن حرکت یکانهای دیگربا اتش
garrison forces قوای پادگانی کلیه یکانهای مستقردر یک پایگاه یا منطقه یاتاسیسات
technical observer بازرس یا نافر فنی کارخانه در یکانهای رزمی که نافربه طرز استفاده از وسیله میباشد
multidrop line پیکربندی سیستم مخابراتی که یک کانال یا خط منفرد رابرای سرویس دادن به ترمینالها بکار می برد خطی با چند افت
ditinct مجزا
distinguishing مجزا
discrete مجزا
knock down مجزا
several مجزا
abstracted مجزا
apartfrom مجزا از
single line خط مجزا
separable مجزا
distinct مجزا
free-standing مجزا
disjunct مجزا
spot footing پی مجزا
discrete packets بستههای مجزا
separate مجزا کردن
discrete particle ذره مجزا
discrete source چشمههای مجزا
discrete values مقادیر مجزا
lone مجزا ومنفرد
garrison house پادگان مجزا
disassemble مجزا کردن
individual controls کنترلهای مجزا
indiscrete غیر مجزا
knock down مجزا کردن
single line ردیف مجزا
unit assembly یک قطعه مجزا
abstract مجزا کردن
separate sewer شبکه مجزا
separate loading مهمات مجزا
separate loading مجزا پرشونده
separate ammunition مهمات مجزا
semidetached نیمه مجزا
seclude مجزا کردن
abstracts مجزا کردن
abstracting مجزا کردن
detached ستون مجزا
stepping واحد مجزا
isolate مجزا کردن
isolates مجزا کردن
isles مجزا کردن
isle مجزا کردن
isolating مجزا کردن
separated مجزا کردن
apart مجزا غیرهمفکر
separates مجزا کردن
decollate مجزا کردن
abstractedly بطور مجزا
step واحد مجزا
insulates با عایق مجزا کردن
canalization به صورت مجزا دراوردن
individ بطور مجزا شخصا
insulate با عایق مجزا کردن
facility ساختمان بزرگ مجزا
free standing columns ستونهای مستقل یا مجزا
discretely بطور مطلق یا مجزا
insulating با عایق مجزا کردن
isolated double bond پیوند دوگانه مجزا
caption code رمز نویسی با متن مجزا
comparmentalize به قسمتهای مجزا تقسیم نمودن
cut sheet feeder تغذیه کننده کاغذ مجزا
unified command نیروهای متحد فرماندهی متحده یکانهای متحده متشکل از چندنیرو یا کشور
telling مخابره اطلاعات به دست امده از تجسس هوایی به یکانهای پدافند هوایی
component forces نیروهای تشکیل دهنده یک یکان یکانهای تابعه قسمتهای تابعه یک عملیات مشترک
service area منطقه تعمیر و نگهداری منطقه عقب یکانهای نظامی
army training test راهنمای ازمایشات یکانهای ارتشی راهنمای ازمایش یکانها
fanned کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
fans کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
canning هریک از لولههای مجزا درمحفظه احتراق
scalar مقدار مجزا ونه ماتریس یا رکورد.
cans هریک از لولههای مجزا درمحفظه احتراق
comma delimited file فایل مجزا توسط واوک یاویرگول
can هریک از لولههای مجزا درمحفظه احتراق
fanning کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
fan کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
unit assembly یک قسمت مجزا و مستقل از یک دستگاه یا وسیله
matrix isolation spectroscopy طیف بینی مجزا شده درماتریس
whisker کریستال منفرد کوچک عدسی شکلی که استحکام یا استقامت ان به بیشترین مقداری که به صورت تئوریک قابل دستیابی است بسیار نزدیک است
pitch وقتی که حروف در فضای مجزا نوشته شوند.
pitches وقتی که حروف در فضای مجزا نوشته شوند.
sue and losse part عرضه کالا به صورت مجزا یاتفکیک شده
trivial segmentation ذخیره شدن هر قلم داده در یک قطعه مجزا
continuous tone image تصویر تشکیل شده از ترکیبات نواحی مجزا
cell تابع یا عدد مجزا در برنامه صفحه گسترده
cells تابع یا عدد مجزا در برنامه صفحه گسترده
packet switching ارسال داده ها به صورت بستههای مجزا گزینش بستهای
field services قسمتهای پشتیبانی رزمی یکانهای رزمی
acheval ارتشی که جناحش در اثرمانعی مانندباتلاق یا رودخانه از ان دورو مجزا باشد
discrimination حداقل جدایی برای رویت دوهدف بصورت مجزا در رادار
highlighted حروف یا نشانه هایی که برجسته به نظر می رسند تا از بقیه متن مجزا باشند
highlights حروف یا نشانه هایی که برجسته به نظر می رسند تا از بقیه متن مجزا باشند
micro ریز کامپیوتری که قط عات آن روی یک تخته مدار چاپی مجزا قرار دارند
micros ریز کامپیوتری که قط عات آن روی یک تخته مدار چاپی مجزا قرار دارند
ante-chapel [قسمتی از نیایشگاه خصوصی شبیه گوشواره عرضی کلیسا با فضار ورودی مجزا]
highlight حروف یا نشانه هایی که برجسته به نظر می رسند تا از بقیه متن مجزا باشند
army forces نیروهای ارتشی یکانهای ارتشی
sister services یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
texel مجموعه پیکسل ها که به عنوان واحد مجزا هنگام اعمال یک تط بیق روی شی به کار می روند
stereos صدای ضبط شده در دو کانال از دو میکروفن مجزا که از یک جفت گوشی یا بلندگو پخش شود
stereophonic صدای ضبط شده در دو کانال از دو میکروفن مجزا که از یک جفت گوشی یا بلندگو پخش شود
stereo صدای ضبط شده در دو کانال از دو میکروفن مجزا که از یک جفت گوشی یا بلندگو پخش شود
multipropellant سوخت راکت متشکل از دو یاچند جزء که بصورت مجزا به محفظه احتراق وارد میشوند
characters یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
character یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
scalar نوع داده حاوی دادههای مجزا که قابل پیش بینی هستندو رشتهای را دنبال می کنند
red, green, blue سیستم نمایش قوی که از سه سیگنال ورودی مجزا برای کنترل اشعههای قرمزوسبزوابی استفاده میکند
pixel کوچکترین واحد مجزا یا نقط ه از صفحه نمایش که رنگ و شدت نور آن قابل کنترل باشد
ten key pad مجموعهای مجزا از کلیدهای شماره گذاری شده از 0 تا 9روی یک صفحه کلید که واردکردن عدد را اسان می سازد
half مجموعه بیتتها که نیمی از کلمه استاندارد را می گیرند ولی به عنوان واحد مجزا قابل دسترسی اند
word موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
worded موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
string سری از حروف به ترتیب الفبا- عددی یا کلمات که تغییر کرده اند و به عنوان واحد مجزا درکامپیوتر به کار می روند
universal مدار مجتمع مجزا که تمام عملیات سری به موازی و واسط را انجام میدهد که بین کامپیوتر و خط وط ارسال لازم است
registering ثباتی درکامپیوترکه قادربه ذخیره سازی تمام بیتهای یک آدرس است که بعداگ به عنوان واحد مجزا قابل پردازش هستند
register ثباتی درکامپیوترکه قادربه ذخیره سازی تمام بیتهای یک آدرس است که بعداگ به عنوان واحد مجزا قابل پردازش هستند
registers ثباتی درکامپیوترکه قادربه ذخیره سازی تمام بیتهای یک آدرس است که بعداگ به عنوان واحد مجزا قابل پردازش هستند
microprocessor قط عات واحد پردازش مرکزی روی یک قطعه مجتمع مجزا که در صورت ترکیب با حافظه و قط عات ورودی /خروجی یک ریزکامپیوتر می سازد
microprocessors قط عات واحد پردازش مرکزی روی یک قطعه مجتمع مجزا که در صورت ترکیب با حافظه و قط عات ورودی /خروجی یک ریزکامپیوتر می سازد
insulates مجزا کردن روپوش دار کردن
item یک چیز مجزا در بین چندین چیز
items یک چیز مجزا در بین چندین چیز
split unit یکان جدا شده یا مجزا شده
insulating مجزا کردن روپوش دار کردن
insulate مجزا کردن روپوش دار کردن
supporting arms نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
fire capabilities چارت امکان تیر توپخانه نمودار امکان تیر یکانهای توپخانه
separated مجزا جدا جدا کردن
insulates جدا کردن مجزا کردن
insulate جدا کردن مجزا کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com