Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 118 (7 milliseconds)
English
Persian
weapon troops
یکانها ادوات
Other Matches
fixed pivot
محور ثابت چرخش یکانها نفر لولا برای گردش یکانها
redesignate
اسم گذاری مجدد یکانها یاتغییر دادن شماره یکانها
unit categories
انواع مختلف یکانها یا انواع طبقات یکانها از نظر استعدادو سازمان و امادگی رزمی
separation zone
منطقه واسطه حد فاصل یکانها منطقه جداسازی یکانها
fixture
ادوات
instrument
ادوات
gear
ادوات
geared
ادوات
gears
ادوات
hollow ware
ادوات فلزی
agricultural implements
ادوات فلاحتی
privative particles
ادوات نفی
weapon platoon
دسته ادوات
instruments of percussion
ادوات ضربی
weapon troops
قسمتهای ادوات
privative particles
ادوات سلب
debugging aids
ادوات اشکال زدایی
programming aids
ادوات برنامه نویسی
stringed instruments
سیمدار ادوات الضرب
interrogative
ادوات استفهام پرسشی
debug aids
ادوات اشکال زدایی
pulsatile instruments
ادوات ضربی یا زدنی
lighting equipments
الات و ادوات روشنایی
interrogatives
ادوات استفهام پرسشی
brass bands
ادوات انها از برنج باشد
brass band
ادوات انها از برنج باشد
tumbrel or bril
ارابه دو چرخه برای بردن مهمات و ادوات
paleolithic age
روزگاری که مردم ازسنگهای تراشیده ادوات وافزار میساختند
phonoscope
التی که بدان سیمهای ادوات موسیقی ازموده میشوند
troops
یکانها
incident
تصادم یکانها
rotation
تعویض یکانها
logistic route
امورلجستیکی یکانها
force structure
سازمان یکانها
incidents
تصادم یکانها
reinforces
تقویت یکانها
reinforce
تقویت یکانها
line of retreat
خط بازگشت یکانها
system of units
دستگاه یکانها
keeping
ذخایر یکانها
despatched
اعزام یکانها
despatches
اعزام یکانها
despatching
اعزام یکانها
dispatch
اعزام یکانها
dispatched
اعزام یکانها
replacements
تعویض یکانها
dispatches
اعزام یکانها
movements
حرکات یکانها
replacement
تعویض یکانها
servicae life
عمرخدمتی یکانها
disbands
انحلال رسمی یکانها
disbands
منحل کردن یکانها
disbanding
انحلال رسمی یکانها
disbanding
منحل کردن یکانها
rendezvous area
نقطه الحاق یکانها
force development
برنامه تشکیل یکانها
disband
منحل کردن یکانها
logistical
مربوط به اماد یکانها
collective call sign
معرف مشترک یکانها
reception station
دفترسربازگیری و اعزام به یکانها
separation
مستقل شدن یکانها
relief in place
تعویض یکانها در محل
logistics
عمل تدارک یکانها
employment
به کار بردن یکانها
separations
مستقل شدن یکانها
administrations
اداره امور یکانها
administration
اداره امور یکانها
disband
انحلال رسمی یکانها
troop program
برنامه تشکیل یکانها
redezvous
محل تلاقی یکانها
force development
برنامه تامین یا بسیج یکانها
interservice
بین یکانها در حین خدمت
fast shuttle
تغییرمکان سریع یکانها یا خودرو
redeployment
تغییر مکان دادن یکانها
rotation
تعویض نوبتی یکانها یا افراد
detaches
زیرامر قرار دادن یکانها
detaching
زیرامر قرار دادن یکانها
chop
تعویض کنترل عملیاتی یکانها
detach
زیرامر قرار دادن یکانها
chopped
تعویض کنترل عملیاتی یکانها
disposition
استقرار یکانها و اماد درمنطقه
attachment
منتصب کردن یکانها انتصاب
armor protection
حفافت درمقابل ادوات زرهی پوشش زرهی
tent striking
فرمان اماده حرکت شدن یکانها
movement control
کنترل حرکات و نظارت برحرکت یکانها
debarkation
تخلیه پیاده کردن یکانها یاتجهیزات
fire restriction
محدود کردن اتش یا تیراندازی یکانها
common user items
اقلام مشترک المصرف بین یکانها
demand accommodation
تنظیم تقاضای یکانها با موجودی انبار
adjutant's call
احضار یکانها به منظور انجام تشریفات
gap filler
یکان پوشاننده شکافها یارخنههای بین یکانها
parting shots
تیر سلام برای بدرقه یکانها یامهمانان
troop test
ازمایش یکانها از کلیه نظرات تاکتیکی و تجهیزاتی
parting shot
تیر سلام برای بدرقه یکانها یامهمانان
emergency complement
جدول تعدیل نیروی انسانی برای تکمیل یکانها
assembly
بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
unit citation
جشن طبقه بندی یکانها از نظر عملیات یاامادگی رزمی
emergency establishment
تعدیل و تقسیم سربازان بین یکانها برای موارد اضطراری
oblique compartment
قسمتی از زمین که محورطولی ان نسبت به سمت حرکت یکانها به طور مایل قرار گرفته باشد
marshalling
تجمع جمع شدن دور هم مجتمع شدن یکانها در عملیات اب خاکی
replace
عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replaced
عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replaces
عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replacing
عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
unit loading
بارگیری کردن یکانها برای حمل و نقل بارگیری یکان
tactically
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
shuttling
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
tacticians
متخصص کار بردن یکانها متخصص تدابیر جنگی تاکتیسین
tactician
متخصص کار بردن یکانها متخصص تدابیر جنگی تاکتیسین
rallying point
محل تجمع برای تجدید قوا محل جمع اوری یکانها یا خودروها
rallying points
محل تجمع برای تجدید قوا محل جمع اوری یکانها یا خودروها
army training test
راهنمای ازمایشات یکانهای ارتشی راهنمای ازمایش یکانها
developments
گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
development
گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
tasking
سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
disciplinary control board
کمیسیون 5 نفری یکانها کمیسیون 5 نفری شورای انضباطی یکان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com