Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
aeromedical unit
یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
Other Matches
aeromedical evacuation
تخلیه پزشکی هوایی
evacuation
تخلیه یک نقطه ازاهالی یا نیرو تخلیه پزشکی
medical evacuation
تخلیه پزشکی
battlefield evacuation
تخلیه پزشکی
medical recovery
تخلیه پزشکی
evacuation policy
روش تخلیه پزشکی
evacuee
بیماران تخلیه شده پزشکی
evacuation ship
ناو کنترل تخلیه پزشکی
evacuees
بیماران تخلیه شده پزشکی
detachments
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
shipment unit
یکان مسئول ارسال کالاها
beach unit
یکان مسئول اسکله یا خدمات ساحلی
beach organization
یکان مسئول اداره اسکله قسمت ساحلی
zeroed out
ازرده خارج شدن یکان رسیدن استعداد رزمی یکان به صفر
cargo outturn message
پیام تخلیه محمولات ناو گزارش خاتمه تخلیه بارکشتی
tenant
یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
tenants
یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
force augmentation
تقویت یکان اضافه کردن به نیروی یکان
visit of courtesy
بازدیدرسمی دوستانه فرمانده یک یکان از یکان دیگر
air command
یکان هوایی
air evacuation
تخلیه هوایی
commodore
فرمانده یکان هوایی
commodores
فرمانده یکان هوایی
detail
شرح مفصل یکان بقیه یکان
combat arms
یکان رزمی یکان درگیر در رزم
designation
عنوان یکان یاشخص معرف یکان
designations
عنوان یکان یاشخص معرف یکان
subactivity
یکان زیردست یک قسمت یا یکان یا موسسه
line replacement
یکان تعویض کننده یکان جبهه
parent
یکان سازمانی یکان مادر یا اصلی
detailing
شرح مفصل یکان بقیه یکان
attached airlift service
یکان ترابری هوایی زیرامر
transfer processing
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
tactical element
یکان رزمی یکان تاکتیکی
clearings
تخلیه محل تخلیه بیماران
clearing
تخلیه محل تخلیه بیماران
freddie
اشاره به ایستگاه یا یکان کنترل کننده در درگیریهای هوایی
unit mill
سوخت استحقاقی یکان به حسب خودروهای موجودسوخت مصرفی خودروهای یکان در یک ستون
fire unit
یکان تیراندازی کننده قبضه پدافند هوایی سکوی اتش توپخانه
shadower
یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
support command
فرمانده پشتیبانی یکان مسئول پشتیبانی
purple
در رهگیری هوایی یعنی یکان یا هواپیمای تعیین شده مشکوک به حمل جنگ افزاراتمی است
channel airlift
سرویس حمل و نقل هوایی موجود در هر یکان خدمات حمل و نقل هوایی امادی
aviation medicine
سیستم پزشکی هوایی
command information program
برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
professional service
تیمهای متخصص پزشکی قسمتهای تخصصی پزشکی
premedical
دوره مقدماتی پزشکی وابسته به پیش پزشکی
readiness condition
وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
beachmaster's unit
یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
ENT medicine
پزشکی گوش و حلق و بینی
[پزشکی]
otorhinolaryngology
پزشکی گوش و حلق و بینی
[پزشکی]
casualty staging unit
یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
unit emplaning
در عملیات حمل و نقل هوایی به طرح ریزی و سازمان دادن یکان برای حمل و نقل اطلاق میشود
staging unit
یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
division slice
یکان استاندارد لشگری یکان لشگری
cellular unit
یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
guiden
پرچم یکان پرچم نماینده یکان
cargo outturn report
گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
singly
یکان یکان
units
یکان
unit
یکان
formation
یکان
discharged
تخلیه
stripping
تخلیه
unstuffing
تخلیه
discharge
تخلیه
evacuate
تخلیه
LSD
تخلیه
evacuated
تخلیه
evacuates
تخلیه
evacuating
تخلیه
depletion
تخلیه
discharges
تخلیه
landing, storage, delivery
تخلیه
exhaust
تخلیه
disembarkation
تخلیه
exhausts
تخلیه
unloading
تخلیه
evacuation
تخلیه
emptying
تخلیه
separated
یکان مستقل
installation type
نوع یکان
sergeants
سرگروهبان یکان
frontalier
یکان مرزی
separate
یکان مستقل
stragglers
دورافتاده از یکان
stragglers
گم شده از یکان
cavalry unit
یکان سوارزرهی
identification code
کدشناسایی یکان
straggler
گم شده از یکان
separates
یکان مستقل
fire unit
یکان اتش
organic
یکان سازمانی
command strength
استعداد یکان
first seargeant
سرگروهبان یکان
command net
شبکه یکان
force basis
مبنای یکان
mobility
تحرک یکان
combined command
یکان مرکب
support command
یکان پشتیبانی
combined arms
یکان مرکب
combatcommand
یکان رزمی
motorized
یکان موتوری
combat , echelon
یکان رزمی
intercommand
بین یکان
sergeant
سرگروهبان یکان
muster book
دفتروقایع یکان
naval activity
یکان دریایی
service force
یکان خدمات
beach organization
یکان ساحلی
composite
یکان مرکب
organization chart
نمودارسازمان یکان
advance gruard
یکان جلودار
administrative command
یکان اداری
paratroop
یکان چترباز
composite
یکان مختلط
mixed
یکان مختلط
base unit
یکان مبنا
base unit
یکان پایگاهی
motor unit
یکان موتوری
active
یکان کادر
joint command
یکان مشترک
single unit
یکان مستقل
single unit
یکان منفرد
shock troops
یکان ضربت
serviced
قسمت یکان
service
قسمت یکان
organizations
یکان قسمت
major command
یکان عمده
march unit
یکان راهپیمایی
organization
یکان قسمت
troop unit
یکان سربازدار
organisations
یکان قسمت
service unit
یکان خدمات
unit training
اموزش یکان
strangle
دورافتادن از یکان
troop unit
یکان صنفی
designator code
کد تشخیص یکان
activity
قسمت یکان
parent
یکان لاحق
parent
یکان اولیه
distinguished unit
یکان ممتاز
activities
قسمت یکان
train
بنه یکان
boundaries
حدود یکان
troop basis
مبنای یکان
designations
اسم یکان
mechanized
یکان مکانیزه
organizational
یکان سازمانی
detached unit
یکان مامورشده
presence
فرستی در یکان
boundary
حدود یکان
designation
اسم یکان
retraining command
یکان بازاموزی
logistical command
یکان لجستیکی
unit structure
سازمان یکان
unit structure
استخوانبندی یکان
tactical command
یکان تاکتیکی
unit supply
تدارکات یکان
trained
عقبه یکان
straggler
دورافتاده از یکان
composite unit
یکان مختلط
unit train
بنه یکان
pertinent
یکان لاحق
trains
عقبه یکان
exempted station
یکان مخصوص
trains
بنه یکان
trained
بنه یکان
train
عقبه یکان
divisional unit
یکان لشگری
discharge head
ارتفاع تخلیه
rotary discharger
تخلیه گر گردان
vacate
تخلیه کردن
vacated
تخلیه کردن
road clearance
تخلیه جاده
quitting
تخلیه خانه
quit
تخلیه خانه
vacates
تخلیه کردن
disembark
تخلیه کردن
residual discharge
تخلیه مانده
relief well
چاه تخلیه
self maintained discharge
تخلیه ناوابسته
roll on/roll off
بارگیری- تخلیه
unload
تخلیه کردن
evacuates
تخلیه کردن
evacuated
تخلیه کردن
evacuate
تخلیه کردن
tipper
تخلیه کننده
surging discharge
تخلیه نوشی
disembarking
تخلیه کردن
unloads
تخلیه کردن
to offload
تخلیه کردن
unloaded
تخلیه کردن
site clearance
تخلیه کارگاه
catharsis
تخلیه هیجانی
sluiceway
دهانه تخلیه
evacuating
تخلیه کردن
vacating
تخلیه کردن
disembarks
تخلیه کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com