English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
English Persian
oversea command یکان خارج از کشور فرماندهی برون مرزی
Other Matches
overseas ماموریت برون مرزی یا خارج از کشور
exterritorial برون مرزی
extraterritoriality برون مرزی
extraterritorial برون مرزی
oversea برون مرزی
exterritoriality حقوق برون مرزی
extraterritoriality حقوق برون مرزی
high seas ابهای برون مرزی
zeroed out ازرده خارج شدن یکان رسیدن استعداد رزمی یکان به صفر
frontalier یکان مرزی
frontalier جزو یکان مرزی
combat commander's insignia علامت فرماندهی بر یکان رزمی
base logistical command یکان مبنای لوجستیکی فرماندهی لجستیکی پایگاه
command یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
commanded یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
commands یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
oversea خارج از کشور
abroad خارج از کشور
terminal command فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
outbound cargo بار خارج از کشور
inbound traffic مسیر خارج از کشور
at home and abroad در داخل و خارج [از کشور]
internally or abroad در داخل و خارج [از کشور]
to go abroad به خارج [از کشور] رفتن
supreme commander فرماندهی عالی ارتش فرماندهی کل قوا فرماندهی کل
not valid abroad در خارج [از کشور] معتبر نیست
My brother has gone abroad. برادرم رفته خارجه [خارج از کشور]
blocked cuurency پول غیرقابل انتقال به خارج از کشور
unified command نیروهای متحد فرماندهی متحده یکانهای متحده متشکل از چندنیرو یا کشور
to move one's operation offshore شرکت خود را به خارج [از کشور] منتقل کردن
anti dumping مخالفت تبعیض قیمت بین بازار داخل و خارج از کشور
to offshore something چیزی را [برای سود بیشتر] به خارج [از کشور] بردن [اقتصاد]
offshore company شرکت صندوق پستی در خارج از کشور [ برای سود در مالیات]
noncontiguous facility تاسیسات دور از یکان یاقسمت مربوط تاسیسات خارج از محوطه قسمتی
inactivate غیر فعال کردن ناو از رده خارج کردن یکان
reference position محل پاسگاه فرماندهی تاکتیکی دریایی موضع فرماندهی
detachments یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
assume در دست گرفتن فرماندهی تقبل کردن فرماندهی
command axis محورحرکت قرارگاه فرماندهی محور ارتباط فرماندهی
assumes در دست گرفتن فرماندهی تقبل کردن فرماندهی
resume command به دست گرفتن فرماندهی شروع فرماندهی
command management system سیستم مدیریت فرماندهی سیستم مدیریت یکان
freedom of seas ازادی رفت وامد کشتی ها در خارج ازابهای ساحلی کشور مجاوردر زمان صلح بدون اینکه کسی بتواند به نحوی از انحامعترض انها بشود
islands پل فرماندهی ناو هواپیمابر پل فرماندهی
second in command معاون فرماندهی جانشین فرماندهی
island پل فرماندهی ناو هواپیمابر پل فرماندهی
republic حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republics حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
direct command فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
force augmentation تقویت یکان اضافه کردن به نیروی یکان
visit of courtesy بازدیدرسمی دوستانه فرمانده یک یکان از یکان دیگر
tenants یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
tenant یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
designations عنوان یکان یاشخص معرف یکان
combat arms یکان رزمی یکان درگیر در رزم
subactivity یکان زیردست یک قسمت یا یکان یا موسسه
detail شرح مفصل یکان بقیه یکان
detailing شرح مفصل یکان بقیه یکان
designation عنوان یکان یاشخص معرف یکان
line replacement یکان تعویض کننده یکان جبهه
parent یکان سازمانی یکان مادر یا اصلی
transfer processing امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
tactical element یکان رزمی یکان تاکتیکی
Burundi کشور بروندی در مرکز خاوری افریقا و شرق کشور زئیر
secession تجزیه جدایی یک قسمت از خاک کشور و خروج ان از حاکمیت کشور منفصل منه
unit mill سوخت استحقاقی یکان به حسب خودروهای موجودسوخت مصرفی خودروهای یکان در یک ستون
extradited مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradite مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extraditing مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradites مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
provincialism اعتقاد به لزوم عدم تمرکز دراداره کشور و تقسیم اختیارات و مسئولیتها بین ایالات ونواحی کشور
shadower یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
innocent passage مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
command information program برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
specified command فرماندهی اختصاصی فرماندهی نیروی اختصاصی
letter of recall نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
readiness condition وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
beachmaster's unit یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
out of bounds خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
borderline مرزی
bordering خط مرزی
bordered خط مرزی
border خط مرزی
mete : خط مرزی
paralic مرزی
boundaries مرزی
boundary مرزی
marginal مرزی
borderline schizophrenia اسکیزوفرنی مرزی
boundar trench نهرچه مرزی
borderline state حالت مرزی
frontier treaty معاهده مرزی
boundary conditions شرایط مرزی
rubicon مرز خط مرزی
boundary trench نهرچه مرزی
cleavage plane سطح مرزی
boundary surface سطح مرزی
boundary layer لایه مرزی
marginal test ازمون مرزی
marginal consciousness هشیاری مرزی
marginal check برسی مرزی
marginal check مقابله مرزی
marchland زمین مرزی
boundary effect اثر مرزی
limiting voltage ولتاژ مرزی
mete سنگ مرزی
frontalier نیروهای مرزی
critical frequency فرکانس مرزی
outpost پایگاه مرزی
marginal checking بررسی مرزی
outposts پایگاه مرزی
frontier خط فاصل مرزی
border installations تاسیسات مرزی
border land زمین مرزی
border stone سنگ مرزی
nonaligned کشور غیر متعهد از نظرسیاسی کشور غیر وابسته
airlift command فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی
laminar boundary layer لایه مرزی خطی
coastal frontier نوار مرزی ساحلی
borderline psychosis روان پریشی مرزی
surface boundary layer لایه مرزی سطح
terry سربازمدافع مرزی انگلیس
borderline mental deficiency نقص عقلی مرزی
catchment حوزه ابریز مرزی
barrier combat air patrol گشتی مرزی هوایی
costal frontier نوار مرزی ساحلی
inland درون مرزی داخله
touch in goal محدوده بین خط دروازه و خط مرزی
touch in goal line ادامه خط بین خط دروازه و خط مرزی
borderline mental retardation عقب ماندگی ذهنی مرزی
hooked medallion ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
boundary 6 یا 4 امتیاز برای عبور توپ از خط مرزی
boundaries 6 یا 4 امتیاز برای عبور توپ از خط مرزی
aeromedical unit یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
casualty staging unit یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
service line خط مرزی روی زمین در بازی اسکواش دوبل
service line حد مرزی سرویس روی دیوار مقابل اسکواش
drop shot ضربه اهسته بالای حد مرزی و افتادن به زمین
cellular unit یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
division slice یکان استاندارد لشگری یکان لشگری
guiden پرچم یکان پرچم نماینده یکان
staging unit یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
reynolds stress تنش برشی در لایه مرزی خطی در سیال نارون
bridge پل فرماندهی
bridged پل فرماندهی
commandership فرماندهی
strategy فن فرماندهی
executive branch فرماندهی
centre castle پل فرماندهی
pilot house پل فرماندهی
conning tower پل فرماندهی
strategies فن فرماندهی
commands فرماندهی
commandantship فرماندهی
wheelhouses پل فرماندهی
bridges پل فرماندهی
commanded فرماندهی
wheelhouse پل فرماندهی
leadership فرماندهی
command فرماندهی
This new frontier incident probably means war. این رویداد مرزی جدید معنیش احتمالآ جنگ است
command net شبکه فرماندهی
tactical command ship ناو فرماندهی
command report گزارش فرماندهی
combined command فرماندهی مرکب
command mode حالت فرماندهی
command channels ردههای فرماندهی
command and control کنترل و فرماندهی
command language زبان فرماندهی
tactical command فرماندهی تاکتیکی
command group گروه فرماندهی
unified command فرماندهی متحد
support command فرماندهی پشتیبانی
oldman مقام فرماندهی
commandery مقام فرماندهی
scheme of command طرح فرماندهی
supreme فرماندهی عالی
area command فرماندهی منطقه
headquarters مرکز فرماندهی
headquarters قرارگاه فرماندهی
air command فرماندهی هوایی
administrative command فرماندهی اداری
emergency conning position پل فرماندهی اضطراری
enclosed bridge پل فرماندهی سر پوشیده
high command فرماندهی عالی
command posts پاسگاه فرماندهی
command post پاسگاه فرماندهی
command post پست فرماندهی
base command فرماندهی پایگاه
flag ship ناو سر فرماندهی
flagship ناو فرماندهی
commander's call در اختیار فرماندهی
commander's estimate براورد فرماندهی
commandery محل فرماندهی
commodity command فرماندهی اماد
continuity of command مداومت فرماندهی
bridge پل فرماندهی کشتی
master's certificate گواهینامه فرماندهی
logistical command فرماندهی لجستیکی
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com