English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (5 milliseconds)
English Persian
force یکان قسمت نظامی
forces یکان قسمت نظامی
forcing یکان قسمت نظامی
Search result with all words
national command یکان یا قسمت نظامی مربوط به هر ملت در عملیات چندکشور
Other Matches
detachments یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
terminal command فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
subactivity یکان زیردست یک قسمت یا یکان یا موسسه
cellular unit یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
muster roll دفتر بازدید افسران وسربازان در یک یکان نظامی
activity قسمت یکان
serviced قسمت یکان
service قسمت یکان
organization یکان قسمت
organisations یکان قسمت
organizations یکان قسمت
activities قسمت یکان
organic مربوط به یک قسمت یا یکان
activity designator شاخص فعالیت یکان یا قسمت
installation property book دفتر دارایی قسمت یا یکان
installation قسمت نظامی
installations قسمت نظامی
beach organization یکان مسئول اداره اسکله قسمت ساحلی
stablishment قسمت نظامی سازمان
principals قسمت یا سرویس نظامی لاحق از نظر اماد و تدارکات
principal قسمت یا سرویس نظامی لاحق از نظر اماد و تدارکات
equity accounts حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
intercommand داخل قسمت داخل یکان
zeroed out ازرده خارج شدن یکان رسیدن استعداد رزمی یکان به صفر
procuring activity یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
casual detachment یکان جدا شده و منتظر دستوریا ماموریت قسمت جدا شده
militarism روح سربازی یا نظامی گری نظامی گری توسل به قدرت نظامی
tenant یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
tenants یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
force augmentation تقویت یکان اضافه کردن به نیروی یکان
visit of courtesy بازدیدرسمی دوستانه فرمانده یک یکان از یکان دیگر
designation عنوان یکان یاشخص معرف یکان
combat arms یکان رزمی یکان درگیر در رزم
detail شرح مفصل یکان بقیه یکان
designations عنوان یکان یاشخص معرف یکان
detailing شرح مفصل یکان بقیه یکان
line replacement یکان تعویض کننده یکان جبهه
parent یکان سازمانی یکان مادر یا اصلی
judge advocate دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
facings یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
facing یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
transfer processing امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
manoeuvre تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvring تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvred تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvres تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvres تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvred تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvring تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
tactical element یکان رزمی یکان تاکتیکی
unit mill سوخت استحقاقی یکان به حسب خودروهای موجودسوخت مصرفی خودروهای یکان در یک ستون
rank and file صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
terminal سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
terminals سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
shadower یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
intersectional service قسمت پشتیبانی داخل منطقه مواصلات یکان پشتیبانی منطقه مواصلات
command information program برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
phantom order قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
military channel چانل نظامی مجرای نظامی
military government حکومت نظامی فرمانداری نظامی
butted ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
readiness condition وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
terneplate ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terne ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
quartersaw الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
ecphora پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
plank قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
beachmaster's unit یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
long bone که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
base section رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
military impedimenta شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
army terminals باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
sections قسمت قسمت کردن برش دادن
section قسمت قسمت کردن برش دادن
aeromedical unit یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
casualty staging unit یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
fanfold یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttled قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles حمل کردن قسمت به قسمت
executing agency قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttle قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled حمل کردن قسمت به قسمت
division slice یکان استاندارد لشگری یکان لشگری
staging unit یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
guiden پرچم یکان پرچم نماینده یکان
public relations officer رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
army nurse corps قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
court martial محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
hand salute سلام نظامی دادن سلام نظامی
martial law مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
throttles عبور قسمت به قسمت
throttling عبور قسمت به قسمت
throttled عبور قسمت به قسمت
throttle عبور قسمت به قسمت
to sell in lots قسمت قسمت فروختن
parts per million قسمت در میلیون قسمت
p.p.m قسمت در یک میلیون قسمت
shuttled راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle بمباران قسمت به قسمت
shuttled بمباران قسمت به قسمت
shuttles بمباران قسمت به قسمت
shuttles راهپیمائی قسمت به قسمت
forward overlap پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
cross refer از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
unit یکان
formation یکان
units یکان
singly یکان یکان
installation type نوع یکان
force basis مبنای یکان
mobility تحرک یکان
stragglers دورافتاده از یکان
frontalier یکان مرزی
identification code کدشناسایی یکان
trains عقبه یکان
strangle دورافتادن از یکان
trains بنه یکان
trained عقبه یکان
joint command یکان مشترک
parent یکان اولیه
trained بنه یکان
train عقبه یکان
retraining command یکان بازاموزی
intercommand بین یکان
train بنه یکان
mixed یکان مختلط
parent یکان لاحق
separates یکان مستقل
organic یکان سازمانی
exempted station یکان مخصوص
straggler گم شده از یکان
organization chart نمودارسازمان یکان
paratroop یکان چترباز
boundaries حدود یکان
boundary حدود یکان
distinguished unit یکان ممتاز
sergeants سرگروهبان یکان
sergeant سرگروهبان یکان
major command یکان عمده
march unit یکان راهپیمایی
logistical command یکان لجستیکی
separated یکان مستقل
separate یکان مستقل
designator code کد تشخیص یکان
detached unit یکان مامورشده
first seargeant سرگروهبان یکان
fire unit یکان اتش
muster book دفتروقایع یکان
naval activity یکان دریایی
stragglers گم شده از یکان
straggler دورافتاده از یکان
divisional unit یکان لشگری
composite unit یکان مختلط
unit structure سازمان یکان
pertinent یکان لاحق
combined arms یکان مرکب
beach organization یکان ساحلی
combined command یکان مرکب
base unit یکان مبنا
base unit یکان پایگاهی
organizational یکان سازمانی
air command یکان هوایی
active یکان کادر
advance gruard یکان جلودار
combatcommand یکان رزمی
support command یکان پشتیبانی
tactical command یکان تاکتیکی
unit structure استخوانبندی یکان
unit supply تدارکات یکان
unit train بنه یکان
unit training اموزش یکان
cavalry unit یکان سوارزرهی
troop unit یکان سربازدار
motor unit یکان موتوری
troop unit یکان صنفی
troop basis مبنای یکان
combat , echelon یکان رزمی
administrative command یکان اداری
motorized یکان موتوری
designation اسم یکان
shock troops یکان ضربت
single unit یکان منفرد
composite یکان مختلط
single unit یکان مستقل
command strength استعداد یکان
designations اسم یکان
service force یکان خدمات
mechanized یکان مکانیزه
command net شبکه یکان
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com