Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
grenadier
یکان نارنجک انداز
Other Matches
grenadier
نارنجک انداز
granadier
درخت انار نارنجک انداز
detachment
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
zeroed out
ازرده خارج شدن یکان رسیدن استعداد رزمی یکان به صفر
tenant
یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
tenants
یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
force augmentation
تقویت یکان اضافه کردن به نیروی یکان
visit of courtesy
بازدیدرسمی دوستانه فرمانده یک یکان از یکان دیگر
average propensity to save
میل متوسط به پس انداز نسبتی از درامد که به پس انداز اختصاص می یابد
detail
شرح مفصل یکان بقیه یکان
parent
یکان سازمانی یکان مادر یا اصلی
combat arms
یکان رزمی یکان درگیر در رزم
detailing
شرح مفصل یکان بقیه یکان
line replacement
یکان تعویض کننده یکان جبهه
subactivity
یکان زیردست یک قسمت یا یکان یا موسسه
designations
عنوان یکان یاشخص معرف یکان
designation
عنوان یکان یاشخص معرف یکان
transfer processing
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
tactical element
یکان رزمی یکان تاکتیکی
unit mill
سوخت استحقاقی یکان به حسب خودروهای موجودسوخت مصرفی خودروهای یکان در یک ستون
saving institutions
موسسات پس انداز شرکتهای پس انداز
bomb
نارنجک
grenades
نارنجک
grenade
نارنجک
fireballs
نارنجک
fireball
نارنجک
bombed
نارنجک
bombed out
نارنجک
fire ball
نارنجک
bombs
نارنجک
shadower
یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
deflection board
طرح تیر خمپاره انداز میز تصحیح سمت خمپاره انداز
soakage pit
چاله نارنجک
sullage pit
چاله نارنجک
hand grenade
نارنجک دستی
sumps
چاله نارنجک
rifle grenade
نارنجک تفنگی
sump
چاله نارنجک
riflegrenade
نارنجک تفنگی
go devil
مین یا نارنجک کوچک
canister
نارنجک گازاشک اور
canisters
نارنجک گازاشک اور
unintended saving
پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
mortar report
گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
command information program
برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
hung striker
چاشنی عمل نکرده نارنجک
shell off
با نارنجک مورد حمله قراردادن
hung striker
ضارب چاشنی معیوب نارنجک
jack johnson
د راصطلاح عامه سربازها نارنجک بزرگ المانی
readiness condition
وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
beachmaster's unit
یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
Molotov cocktail
بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
Molotov cocktails
بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
mid wicket
توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
shell shock
اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
shell-shock
اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
casualty staging unit
یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
aeromedical unit
یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
guiden
پرچم یکان پرچم نماینده یکان
division slice
یکان استاندارد لشگری یکان لشگری
staging unit
یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
cellular unit
یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
honeycomb
بمب یا نارنجک مشبک تکه تکه شونده
honeycombs
بمب یا نارنجک مشبک تکه تکه شونده
grenade court
میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
units
یکان
unit
یکان
singly
یکان یکان
formation
یکان
designation
اسم یکان
march unit
یکان راهپیمایی
shock troops
یکان ضربت
major command
یکان عمده
service force
یکان خدمات
strangle
دورافتادن از یکان
designations
اسم یکان
organic
یکان سازمانی
activities
قسمت یکان
separate
یکان مستقل
service unit
یکان خدمات
logistical command
یکان لجستیکی
activity
قسمت یکان
mechanized
یکان مکانیزه
separates
یکان مستقل
naval activity
یکان دریایی
motor unit
یکان موتوری
pertinent
یکان لاحق
muster book
دفتروقایع یکان
sergeant
سرگروهبان یکان
joint command
یکان مشترک
mixed
یکان مختلط
installation type
نوع یکان
identification code
کدشناسایی یکان
intercommand
بین یکان
straggler
گم شده از یکان
straggler
دورافتاده از یکان
separated
یکان مستقل
force basis
مبنای یکان
retraining command
یکان بازاموزی
frontalier
یکان مرزی
motorized
یکان موتوری
organization chart
نمودارسازمان یکان
mobility
تحرک یکان
stragglers
دورافتاده از یکان
stragglers
گم شده از یکان
paratroop
یکان چترباز
single unit
یکان منفرد
sergeants
سرگروهبان یکان
base unit
یکان پایگاهی
designator code
کد تشخیص یکان
detached unit
یکان مامورشده
unit training
اموزش یکان
unit train
بنه یکان
unit structure
استخوانبندی یکان
unit structure
سازمان یکان
distinguished unit
یکان ممتاز
organizational
یکان سازمانی
presence
فرستی در یکان
air command
یکان هوایی
parent
یکان لاحق
parent
یکان اولیه
train
بنه یکان
train
عقبه یکان
trained
بنه یکان
base unit
یکان مبنا
beach organization
یکان ساحلی
composite unit
یکان مختلط
composite
یکان مختلط
composite
یکان مرکب
cavalry unit
یکان سوارزرهی
active
یکان کادر
combat , echelon
یکان رزمی
organisations
یکان قسمت
organization
یکان قسمت
organizations
یکان قسمت
service
قسمت یکان
serviced
قسمت یکان
combatcommand
یکان رزمی
combined arms
یکان مرکب
combined command
یکان مرکب
unit supply
تدارکات یکان
command net
شبکه یکان
command strength
استعداد یکان
trained
عقبه یکان
troop unit
یکان سربازدار
divisional unit
یکان لشگری
troop basis
مبنای یکان
exempted station
یکان مخصوص
tactical command
یکان تاکتیکی
boundary
حدود یکان
boundaries
حدود یکان
support command
یکان پشتیبانی
fire unit
یکان اتش
first seargeant
سرگروهبان یکان
administrative command
یکان اداری
troop unit
یکان صنفی
single unit
یکان مستقل
advance gruard
یکان جلودار
trains
عقبه یکان
trains
بنه یکان
thrift
پس انداز
forehanded
پس انداز کن
irrigator
اب انداز
saving
پس انداز
savings
پس انداز
ex post saving
پس انداز
aggregate saving
پس انداز کل
saver
پس انداز کن
ex ante saving
پس انداز
deposits
پس انداز
deposit
پس انداز
recover
جمع اوری یکان
compositions
ارایش یکان سازمان
composition
ارایش یکان سازمان
supported
یکان پشتیبانی شده
combat support arms
یکان پشتیبانی رزمی
intercommunication
مخابرات داخلی یکان
intransit
یکان در حال حرکت
commodores
فرمانده یکان هوایی
cavalry unit
یکان سوار نظام
commodore
فرمانده یکان هوایی
land tail
باقیمانده زمینی یکان
recovering
جمع اوری یکان
evader
دور افتاده از یکان
document file
پرونده اسناد یکان
detached unit
یکان جدا شده
journal
دفتر روزنامه یکان
direct support unit
یکان پشتیبانی مستقیم
command budget estimate
براورد بودجه یکان
frontalier
جزو یکان مرزی
distinguished unit citation
نشان لیاقت یکان
division engineer
یکان مهندسی لشگر
general support
یکان پشتیبانی عمومی
force designator
شماره ترتیب یکان
journals
دفتر روزنامه یکان
basic tactical unit
یکان مبنای تاکتیکی
pertinent
وابسته به یکان مربوطه
command axis
محور حرکت یکان
command issuing office
دفترتوزیع دستورالعملهای یکان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com