Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
English
Persian
fearnought
یکجورپارچه کلفت پشمی که برای جامه ملوانان بکارمیرود
Other Matches
pea jacket or coat
جامه کلفت پشمی که ملوانان در سرما می پوشند
petersham
یکجور پارچه پشمی پالتوی نوار کلفت وراه راه که برای ......می برند
wooled
جامه پشمی
wool
جامه پشمی نخ پشم
wools
جامه پشمی نخ پشم
grego
جامه کوتاه باشلق دارازپارچههای کلفت
shore leave
مرخصی ملوانان وافسران برای رفتن بخشکی
sienna
که برای رنگهای روغنی بکارمیرود
capital expenditure
هزینهای که برای بهبودسرمایه وافزایش ان بکارمیرود
pergameneous
مانند پوستی که برای نوشتن بکارمیرود
esparto
یکجورجگن دراسپانیاکه برای بافندگی وکاغذسازی بکارمیرود
amulets
دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
amulet
دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
forrel
یکجور پوست که برای جلدکردن دفترهای حساب بکارمیرود
line drawing
خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکارمیرود
pullicate
پارچهای که برای درست کردن دستمال رنگی بکارمیرود
hep
حرف ندا که برای دستور یاامریه به نظامیان بکارمیرود
forel
یکجور پوست که برای جلدکردن دفترهای حساب بکارمیرود
line drawings
خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکارمیرود
tape line
تسمه فلزی وباریک که برای اندازه گیری بکارمیرود
mop
چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
herbicides
عاملی که برای از بین بردن علف ها وگیاهان بکارمیرود
mopped
چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
herbicide
عاملی که برای از بین بردن علف ها وگیاهان بکارمیرود
mopping
چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
mops
چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
tallow
پیه نهنگ وغیره که برای شمع سازی بکارمیرود
palmyra
یکجور نخل درهندو سیلان که برگ ان برای بوریابافی بکارمیرود
catgut
روده گربه وغیره که برای بخیه زدن درجراحی بکارمیرود
gimbals
اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نماوچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
fumigant
ماده فراری که بعنوان ضدعفونی برای دفع افات بکارمیرود
worsted yarn
نخ پشمی
[نخ پشمی شانه شده مرتب]
gimbal ring
اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نما وچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
marking ink
مداد رنگی پاک نشدنی که برای رنگ زنی و نشان گذاری بکارمیرود
parcel paper
یکجور کاغذ خرمایی رنگ ومخکم که برای پیچیدن بستههای پستی بکارمیرود
prunella
پارچه پشمی که برای رویه کفش بکار میرودوپیشتربرای ردای وکیلان است
levantine
یکجورپارچه ابریشمی
cabled
طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
cable
طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
swan's down
یکجورپارچه نخی خوابدار
to fit a dress on somebody
جامه ای را برای کسی اندازه کردن
paris doll
مجسمه برای ازمایش جامه زنانه
to be
[look]
somewhat
[the]
worse for wear
[person, thing]
مناسب نبودن برای پوشیدن
[جامه ای]
crocus cloth
پارچه زبری که اکسید فریک قرمزرنگ فریف و ریزسایندهای روی سطح ان قرارگرفته و برای جلا دادن فلزات بکارمیرود
bombasine
یکجورپارچه پشم وابریشم سوف
night clothes
لباس خواب جامه شبانه برای تو خانه
burgers
تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burger
تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
club propeller
ملخی دارای تیغههای کلفت باگام زیاد برای تست قدرت یاترک موتور
sennit
علف صاف یا حصیریا پوست درخت یا برگ خرماکه برای ساختن کلاه حصیری وخانههای حصیری بکارمیرود
sennet
علف صاف یا حصیریا پوست درخت یا برگ خرماکه برای ساختن کلاه حصیری وخانههای حصیری بکارمیرود
dress guard
اسبابی که دردوچرخه جامه را ازاسیب چرخ نگه میدارد جامه پناه
complimentary mourning
جامه ماتم که کسی برای احترام بمردهای که بااوخویشی ندارد بپوشد
blueprints
نوعی چاپ عکاسی که زمینه ان ابی ونقش ان سفید است چاپ اوزالیدکه برای کپیه نقشه ورسمهای فنی بکارمیرود
blueprint
نوعی چاپ عکاسی که زمینه ان ابی ونقش ان سفید است چاپ اوزالیدکه برای کپیه نقشه ورسمهای فنی بکارمیرود
seafolk
ملوانان
pea jacket
ژاکت ضخیم ملوانان
chanty
سرود ملوانان هنگام کار
chantey
سرود ملوانان هنگام کار
monkey jacket
نیمتنه کوتاه و چسبانی که ملوانان می پوشند
seabag
کیف پارچه یی محتوی لباس ملوانان
paduasoy
پارچه ابریشمی راه راه وبادوام که درسده هیجدهم برای جامه بکار می بردند
land shark
کسیکه ملوانان رادردریاغارت میکندیابمال انها انگل میشود
nuncupative will
در CL این وصیت فقط در مورد سربازان و ملوانان در حال خدمت قابل قبول است
cable weft
پود ضخیم
[بعد از کامل شدن یک ردیف گره جهت محکم کردن آنها در اکثر فرش ها از یک پود نازک و سپس یک پود کلفت استفاده می شود در برخی مناطق نیز از دو پود نازک و یک پود کلفت بصورت یک در میان استفاده میکنند]
metronome
بکارمیرود
metronomes
بکارمیرود
woolen yarn
نخ پشمی
lanate
پشمی
lanose
پشمی
woollen
پشمی
woolen
پشمی
flocculose
پشمی
flocculous
پشمی
flocky
پشمی
woolliest
: لباس پشمی
drugget
گلیم پشمی
woolliest
ژاکت پشمی
woolly
: لباس پشمی
woolies
: لباس پشمی
woollies
ژاکت پشمی
woollies
: لباس پشمی
woollier
ژاکت پشمی
Berlin
کاموای پشمی و نر
woollier
: لباس پشمی
wooliest
ژاکت پشمی
woolies
ژاکت پشمی
woolier
ژاکت پشمی
wooly
لباس پشمی
camel hair
پارچهکلفتو پشمی
woolier
: لباس پشمی
wooly
ژاکت پشمی
woolie
ژاکت پشمی
tapestry yarn
نخ چهارلای پشمی
woollen
پارچههای پشمی
woolly
ژاکت پشمی
worsted
پارچه پشمی
woolie
لباس پشمی
wooliest
: لباس پشمی
hyphens
خط پیوند در موارد زیر بکارمیرود
corn popper
غربالی که دربودادن ذرت بکارمیرود
blacktop
موادقیری که درساختمان اسفالت بکارمیرود
hyphen
خط پیوند در موارد زیر بکارمیرود
guernsey
لباس بافته پشمی
drapers
پارچه پشمی باف
cardigans
ژاکت کش باف پشمی
cardigan
ژاکت کش باف پشمی
drugget
پارچه پشمی زمخت
kendal green
پارچه پشمی سبزرنگ
dud
نوعی پارچه پشمی
woolen
پارچههای پشمی پشمینه
fur ruff
کلاه پشمی کت پارکا
draper
پارچه پشمی باف
shalloon
پارچه پشمی استری
tick
نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
flat boat
یکجوردوبه پهن که دررودخانههای کم عمق بکارمیرود
ticked
نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
basket weave pattern
طرح شطرنجی که در کارهای بنایی بکارمیرود
corporale
پارچهای که هنگام عشاء ربانی بکارمیرود
ticks
نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
beret
کلاه گرد ونرم پشمی
tuque
کلاه بافته پشمی زمستانی
berets
کلاه گرد ونرم پشمی
balmoral
یکنوع نیم تنه پشمی
cassi mere
پارچه پشمی جناغی مردانه
Bolivia
پارچهی پشمی ضخیم و نرم
caddis
لباس مندرس نوعی نخ پشمی
caddice
لباس مندرس نوعی نخ پشمی
dornick
نوعی پارچه پشمی وابریشمی
jacob's staff
چوبی که نوک اهنی داردودرزمین پیمایی بکارمیرود
ballast
سنگینی شن و خرده سنگی که درراه اهن بکارمیرود
law french
اصطلاحات امیخته با فرانسه که در زبان حقوقی بکارمیرود
knick knack
چیزقشنگ وکم بهاکه بیشتربرای ارایش بکارمیرود
metonym
لغت وکلمهای که بصورت کنایه یا مجاز بکارمیرود
kieselguhr
سنگ چخماق ته نشسته درساختن دینامیت بکارمیرود
duffel
نوعی پارچه پشمی وضخیم وخشن
jade
[پشمی که ذاتا یبز رنگ باشد.]
duffle
نوعی پارچه پشمی وضخیم وخشن
melton
نوعی پارچه پشمی نرم ومحکم
sprag
قطعه چوب یا الواری که بعنوان شمع درمعدن بکارمیرود
ack
علامتی در ارتباطات و بی سیم و تلفن که بجای حرف A بکارمیرود
kino
شیره یکجورگیاه که ماننداست بکات هندی ودرداروسازی و....بکارمیرود
forth
این کلمه بصورت پیشوند نیزبامعانی فوق بکارمیرود
noughts and crosses
یکجور دوز بازی که نشانهای صفرو چلیپادران بکارمیرود
flocculus
دسته کوچکی از الیاف پشمی کلف خورشید
wool of short staple
پشمی که رشته هایا موهای ان کوتاه است
noil
خرده پشمی که هنگام شانه کردن میریزد
eudiometer
اسبابی که جهت اندازه گیری حجمی و تجزیه گازها بکارمیرود
macedoine
مخلوطی ازسبزیجات پخته که در سالاد یاروی لرزانک وامثال ان بکارمیرود
blazers
نوعی کت پشمی یاابریشمی ورزشی ژاکت مخصوص ورزش
blazer
نوعی کت پشمی یاابریشمی ورزشی ژاکت مخصوص ورزش
virgin wool
[پشمی که تاکنون در منسوجات دیگر بکار نرفته باشد.]
serge
پارچه صوف پشمی "سرجیوس " اسم خاص مذکر
puncheon
ستونی کوتاه که بجای تحمل بار تیر در بین دو پایه بکارمیرود
catapult
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapulted
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapults
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapulting
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
palmitic
اسیدی که در روغن خرماوبرخی روغنهای دیگریافت میشود درشمع سازی بکارمیرود
chamber maid
کلفت
stocky
کلفت
stockiest
کلفت
heavy-set
کت و کلفت
trull
کلفت
tirewoman
کلفت
burly
کلفت
chambermaids
کلفت
femme de chambre
کلفت
squatty
کلفت
housemaid
کلفت
housemaids
کلفت
servant maid
کلفت
handmaidens
کلفت
chambermaid
کلفت
handmaiden
کلفت
chamberer
کلفت
swabber
کلفت
thicker
کلفت
ladys maid
کلفت
blobber
کلفت
charwoman
کلفت
stockier
کلفت
labrose
لب کلفت
thick
کلفت
biddy
کلفت
maidservant
کلفت
hand maid
کلفت
charwomen
کلفت
molls
کلفت
bonne
کلفت
handmaid
کلفت
woman
کلفت
moll
کلفت
thickest
کلفت
cellulose nitrate
ترموپلاستیکی متشکل ازسلولز و اسیداستیک که درمواد منفجره دوپها وپلاستیکهای ساختمانی بکارمیرود
milk of magnesia
مایع شیری رنگی که هیدرکسید منیزیم است وبعنوان ضد اسید وملین بکارمیرود
greasy wool
پشم چرب
[پشمی که هنوز شسته نشده و آماده ریسندگی نیست.]
thick skinned
پوست کلفت
pachydrmatous
پوست کلفت
parlour maid
کلفت سرمیز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com