Total search result: 201 (3 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
noughts and crosses |
یکجور دوز بازی که نشانهای صفرو چلیپادران بکارمیرود |
|
|
Other Matches |
|
newmarket |
یکجور بالاپوش چسبان یکجور بازی گنجفه |
forel |
یکجور پوست که برای جلدکردن دفترهای حساب بکارمیرود |
forrel |
یکجور پوست که برای جلدکردن دفترهای حساب بکارمیرود |
palmyra |
یکجور نخل درهندو سیلان که برگ ان برای بوریابافی بکارمیرود |
parcel paper |
یکجور کاغذ خرمایی رنگ ومخکم که برای پیچیدن بستههای پستی بکارمیرود |
omber or ber |
یکجور بازی گنجفه |
lansquenet |
یکجور بازی گنجفه |
muggins |
یکجور بازی دومینو |
cricket |
زنجره یکجور گوی بازی |
crickets |
زنجره یکجور گوی بازی |
rounders |
یکجور بازی گوی وچوگان |
cribbage |
یکجور بازی ورق شبیه رامی |
piquet |
یکجور بازی ورق که برکهای از7دران بکارنمیرود |
rackets |
یکجور توپ بازی با چوگانی که انرا racket میگویند |
halma |
یکجور بازی روی صفحهای که 652 خانه چارگوش دارد |
sand iron |
یکجور چوگان در بازی گلف که با ان گوی را از میان ریگ بلند میکنند |
ninepins |
یکجور بازی با نه میله چوبی که انهارابا گوی چوبی می خوابانند |
net ball |
یکجور توپ بازی که توپ بایداز حلقهای که توری درزیران گذاشته اندردشود |
maud |
یکجور پارچه پیچازی که شبانان اسکاتلندی میپوشند یکجور گلیم سفری |
piped |
نشانهای |
pipe |
نشانهای |
the peculiarities of mammals |
نشانهای اختصاصی پستانداران |
shinny |
بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی |
heraldry |
ایین وتشریفات نشانهای خانوادگی |
relational database |
نشانهای که دو موضوع را مقایسه میکند |
relational database management system |
نشانهای که دو موضوع را مقایسه میکند |
metronome |
بکارمیرود |
metronomes |
بکارمیرود |
pontificalia |
جامه و نشانهای اسقفی لباس رسمی |
operator |
نشانهای که یک عمل ریاضی را بیان کند. |
king of arms |
متصدی تشخیص وتعیین نشانهای خانوادگی |
operators |
نشانهای که یک عمل ریاضی را بیان کند. |
negative true logic |
سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد |
flags |
نشانهای که محتوای ثبات یا نتیجه صفر است |
flag |
نشانهای که محتوای ثبات یا نتیجه صفر است |
quantifier |
علامت یا نشانهای که حجم یا محدوده چیزی را نشان دهد |
symbolically |
دستوری که در قالب نشانهای است و نه به صورت اعداد دودویی |
symbolic |
دستوری که در قالب نشانهای است و نه به صورت اعداد دودویی |
role indicator |
نشانهای برای بیان ورودی شاخص دریک موضوع مشخص |
prompt |
نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود |
prompted |
نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود |
prompts |
نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود |
PRN |
نشانهای در Dos-Ms برای نشان دادن پورت چاپگر استاندارد |
hyphens |
خط پیوند در موارد زیر بکارمیرود |
blacktop |
موادقیری که درساختمان اسفالت بکارمیرود |
hyphen |
خط پیوند در موارد زیر بکارمیرود |
sienna |
که برای رنگهای روغنی بکارمیرود |
corn popper |
غربالی که دربودادن ذرت بکارمیرود |
harlequinade |
بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی |
frame |
مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ |
cutthroat |
بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند |
misplay |
بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن |
gamesmanship |
مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی |
benchmark |
نشانهای در اندیس که مهم است و قابل مقایسه با سایر نشانه هاست |
trashcans |
نشانهای که مثل سط ل آشغال است و هر فایلی که وارد آن شود پاک میکند |
benchmarks |
نشانهای در اندیس که مهم است و قابل مقایسه با سایر نشانه هاست |
checks |
نشانهای که انتخاب جعبه بررسی را نشان میدهد واغلب یک ضربدر در آن است |
symbolic |
برنامه رفع اشکال که نمایش نشانهای متغیرها و محل ها را هم ممکن می سازد |
symbolically |
برنامه رفع اشکال که نمایش نشانهای متغیرها و محل ها را هم ممکن می سازد |
trashcan |
نشانهای که مثل سط ل آشغال است و هر فایلی که وارد آن شود پاک میکند |
checked |
نشانهای که انتخاب جعبه بررسی را نشان میدهد واغلب یک ضربدر در آن است |
hatchment |
صفحهای که نشانهای خانوادگی وسلاح شخص تازه مرده راروی ان نمود |
check |
نشانهای که انتخاب جعبه بررسی را نشان میدهد واغلب یک ضربدر در آن است |
corporale |
پارچهای که هنگام عشاء ربانی بکارمیرود |
capital expenditure |
هزینهای که برای بهبودسرمایه وافزایش ان بکارمیرود |
basket weave pattern |
طرح شطرنجی که در کارهای بنایی بکارمیرود |
flat boat |
یکجوردوبه پهن که دررودخانههای کم عمق بکارمیرود |
ticks |
نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود |
pergameneous |
مانند پوستی که برای نوشتن بکارمیرود |
tick |
نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود |
ticked |
نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود |
game |
وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود |
fire fight |
ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی |
shinney |
بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود |
dib |
ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند |
kiss in the ring |
بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد |
to make a trick |
با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی] |
bench mark |
نشانهای که ارتفاع ان مشخص است و برای نقشه برداری به عنوان مبنااستفاده میشود |
groups |
نشانهای که پنجرهای را نشان میدهد که حاوی مجموعهای نشانههای فایل یا برنامه هاست |
end |
نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است |
ended |
نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است |
group |
نشانهای که پنجرهای را نشان میدهد که حاوی مجموعهای نشانههای فایل یا برنامه هاست |
ends |
نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است |
knick knack |
چیزقشنگ وکم بهاکه بیشتربرای ارایش بکارمیرود |
law french |
اصطلاحات امیخته با فرانسه که در زبان حقوقی بکارمیرود |
esparto |
یکجورجگن دراسپانیاکه برای بافندگی وکاغذسازی بکارمیرود |
metonym |
لغت وکلمهای که بصورت کنایه یا مجاز بکارمیرود |
jacob's staff |
چوبی که نوک اهنی داردودرزمین پیمایی بکارمیرود |
ballast |
سنگینی شن و خرده سنگی که درراه اهن بکارمیرود |
kieselguhr |
سنگ چخماق ته نشسته درساختن دینامیت بکارمیرود |
inning |
گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ |
Recycle Bin |
نشانهای روی صفحه نمایش ویندوزکه مانند محل نگهداری کاغذهای بیهوده است |
mopped |
چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود |
line drawing |
خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکارمیرود |
tallow |
پیه نهنگ وغیره که برای شمع سازی بکارمیرود |
herbicide |
عاملی که برای از بین بردن علف ها وگیاهان بکارمیرود |
kino |
شیره یکجورگیاه که ماننداست بکات هندی ودرداروسازی و....بکارمیرود |
mop |
چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود |
herbicides |
عاملی که برای از بین بردن علف ها وگیاهان بکارمیرود |
hep |
حرف ندا که برای دستور یاامریه به نظامیان بکارمیرود |
amulets |
دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود |
fearnought |
یکجورپارچه کلفت پشمی که برای جامه ملوانان بکارمیرود |
amulet |
دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود |
mopping |
چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود |
pullicate |
پارچهای که برای درست کردن دستمال رنگی بکارمیرود |
sprag |
قطعه چوب یا الواری که بعنوان شمع درمعدن بکارمیرود |
tape line |
تسمه فلزی وباریک که برای اندازه گیری بکارمیرود |
line drawings |
خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکارمیرود |
ack |
علامتی در ارتباطات و بی سیم و تلفن که بجای حرف A بکارمیرود |
forth |
این کلمه بصورت پیشوند نیزبامعانی فوق بکارمیرود |
mops |
چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود |
charlatanic |
امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی |
harlepuinade |
نمایش لال بازی ودلقک بازی |
crampet game |
بازی خفه بازی کم فضای شطرنج |
scroll |
میله نمایش داده شده در اطراف پنجره با نشانهای که میزان فضای تغییر را نشان میدهد |
scrolls |
میله نمایش داده شده در اطراف پنجره با نشانهای که میزان فضای تغییر را نشان میدهد |
catgut |
روده گربه وغیره که برای بخیه زدن درجراحی بکارمیرود |
eudiometer |
اسبابی که جهت اندازه گیری حجمی و تجزیه گازها بکارمیرود |
fumigant |
ماده فراری که بعنوان ضدعفونی برای دفع افات بکارمیرود |
gimbals |
اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نماوچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود |
macedoine |
مخلوطی ازسبزیجات پخته که در سالاد یاروی لرزانک وامثال ان بکارمیرود |
suitcases |
نشانهای که حاوی نوشتار صفحه نمایش است و امکان نصب راحت نوشتارها روی سیستم را می دهند |
aiming field |
نشانهای که روی صفحه نشان داده میشود مربوط به محلی که قلم نوری قابل تشخیص است |
suitcase |
نشانهای که حاوی نوشتار صفحه نمایش است و امکان نصب راحت نوشتارها روی سیستم را می دهند |
puncheon |
ستونی کوتاه که بجای تحمل بار تیر در بین دو پایه بکارمیرود |
catapults |
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود |
gimbal ring |
اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نما وچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود |
catapulted |
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود |
palmitic |
اسیدی که در روغن خرماوبرخی روغنهای دیگریافت میشود درشمع سازی بکارمیرود |
catapulting |
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود |
catapult |
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود |
selection |
نشانهای در میله ابزار که به کاربر امکان انتخاب یک ناحیه تصویر که بعداگ بریده , کپی یا پردازش میشود میدهد |
My Computer |
نشانهای که اغلب در گوشه سمت چپ در بالای صفحه نمایش در پنجره جاری قرار دارد. و حاوی مروری بر PC است |
selections |
نشانهای در میله ابزار که به کاربر امکان انتخاب یک ناحیه تصویر که بعداگ بریده , کپی یا پردازش میشود میدهد |
marking ink |
مداد رنگی پاک نشدنی که برای رنگ زنی و نشان گذاری بکارمیرود |
cellulose nitrate |
ترموپلاستیکی متشکل ازسلولز و اسیداستیک که درمواد منفجره دوپها وپلاستیکهای ساختمانی بکارمیرود |
milk of magnesia |
مایع شیری رنگی که هیدرکسید منیزیم است وبعنوان ضد اسید وملین بکارمیرود |
delimiter |
1-حرف یا نشانهای که به زبان یابرنامه شروع و پایان داده یا کورد یا اطلاع بیان میکند. 2-مرز بین دستور و آرگومان |
bulb angle |
جزء ساختمانی که معمولابعنوان ستون یا پایه بکارمیرود و به شکل دایرهای یاچند وجهی میباشد |
Bureaucracy . Red tape . |
کاغذ بازی ( قرطاس بازی ) |
wild card character |
نشانهای که در هنگام جستجوی فایل یا داده استفاده میشود و تمام فایل ها را نشان میدهد |
escutcheon |
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار |
crocus cloth |
پارچه زبری که اکسید فریک قرمزرنگ فریف و ریزسایندهای روی سطح ان قرارگرفته و برای جلا دادن فلزات بکارمیرود |
pan pipe |
یکجور نی |
alike |
یکجور |
homogeneous |
یکجور |
pandean pipe |
یکجور نی |
elephant'sgrass |
یکجور لویی |
sheers |
یکجور جرثقیل |
trebuchet |
یکجور ترازو |
cracker |
یکجور شیرینی |
snow flake |
یکجور گل حسرت |
sheer legs |
یکجور جرثقیل |
mignonette |
یکجور گل میخک |
double pair royal |
چهارطاس یکجور |
dutchmans |
یکجور گل ساعت |
trebucket |
یکجور ترازو |
moloch |
یکجور سوسماراسترالیایی |
lotos |
یکجور نیلوفرابی |
rubicelle |
یکجور یاقوت |
polyanthus |
یکجور نرگس |
osborne |
یکجور بیسکویت |
pair royal |
سه برگ یکجور |
pair royal |
سه سر سه طاس یکجور |
lampereel |
یکجور ماهی |
pandore |
یکجور سه تار |
petard |
یکجور ترقه |
cold cream |
یکجور مرهم |
lotuses |
یکجور نیلوفرابی |
lotus |
یکجور نیلوفرابی |
costrel |
یکجور قمقمه |
crackers |
یکجور شیرینی |
lambs wool |
یکجور نوشابه |
gleek |
سه برگ یکجور |
griffon |
یکجور لاشخور |
custard pie |
یکجور شیرینی |
aigret |
یکجور ماهیخوار |
nonsuch |
یکجور یونجه |
Jaffa |
یکجور پرتغال |
lewis gun |
یکجور مسلسل |
onion grass |
یکجور جو وحشی |
onion couch |
یکجور جو وحشی |
pippin |
یکجور سیب |
burger |
تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود |
burgers |
تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود |
kirschwasser |
یکجور عرق البالو |
mayweed |
یکجور بابونه بدبو |
dressing-up |
یکجور بازیکهدر آنبچههالباسغیرعادیبهتنمیکنند |
killdee |
یکجور مرغ باران |
marcelwave |
یکجور فر یا موج که بمومیدهند |
magenta |
یکجور رنگ قرمز |
standards |
همگون یکنواخت یکجور |
buns |
یکجور کلوچه یاکماج |
standard |
همگون یکنواخت یکجور |
maiolica |
یکجور کاشی صورتی |
majolica |
یکجور کاشی صورتی |
trammel |
یکجور دام یا تور |
weever |
یکجور ماهی خاردار |
bun |
یکجور کلوچه یاکماج |
deer tiger |
یکجور یوز امریکایی |