Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (11 milliseconds)
English	Persian
two way rectification	یکسوسازی تمام موج
Other Matches
anode band detection	یکسوسازی اندی
rectification	جبران یکسوسازی
electrolytic rectifier	یکسوسازی الکترولیتی
grid rectification	یکسوسازی شبکه
grid current detection	یکسوسازی شبکه اشکارسازی جریان شبکه
anode band detector	اشکارسازی اندی یکسوسازی اندی
beta software	نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
terminates	تمام شدن تمام کردن
terminate	تمام شدن تمام کردن
terminated	تمام شدن تمام کردن
adobe type manager	استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
raster	سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
lapped	یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lap	یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
beneficial occupancy	اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
full track	تمام شنی خودرو تمام شنی
panoramas	تمام نما اینه تمام نما
panorama	تمام نما اینه تمام نما
whole	تمام
incomplete	نا تمام
it is all up	تمام شد
through	تمام
full length	تمام قد
off	تمام
thru	تمام
full	تمام
rounded	پر تمام
full face	تمام رخ
full-face	تمام رخ
fullest	تمام
thorough	تمام
It's over.	تمام شد.
all night	در تمام شب
completing	تمام
entire	تمام
out and out	تمام
whole length	تمام قد
out-and-out	تمام
complete	تمام
completed	تمام
full-length	تمام قد
lion's share	تمام
completes	تمام
yame	تمام
out-	در بیرون تمام
out	در بیرون تمام
outed	در بیرون تمام
thru	تمام شده
rounded	تمام شده
fuller	کامل تر تمام تر
inchoate	نیمه تمام
get (something) over with <idiom>	تمام کردن
full-scale	تمام عیار
give out <idiom>	تمام شده
passes	تمام شدن
short measure full measure	پیمانه تمام
goes	تمام شدن
run out of	تمام کردن
hade	شیب تمام
defunct	تمام شده
processor	تمام کننده
pukka	تمام عیار
sterling	تمام عیار
pucka	تمام عیار
all out	باشدت تمام
all day long <idiom>	تمام روز
all risks	تمام خطرات
all this	تمام اینها
go	تمام شدن
round d.	دوجین تمام
thoroughgoing	تمام وکمال
rounds complete	تیر تمام شد
due	تمام شده
exhaustible	تمام شدنی
all d.	در تمام روز
to see through	تمام کردن
full-page	تمام صفحه
to eat up	تمام کردن
to draw to an end	تمام شدن
full-time	تمام وقت
spring-clean	تمام وکمالتمیزکردن
lie-in	تمام شدن
lie in	تمام شدن
fulfils	تمام کردن
fulfills	تمام کردن
fulfilling	تمام کردن
par excellence	به تمام معنی
dyed-in-the-wool	تمام عیار
dyed-in-the-wool	به تمام معنی
to see out	تمام کردن
to run away with	تمام کردن
use up	تمام کردن
to finish off	تمام کردن
to fill out	تمام کردن
whole hog	تمام راه
wrap up	تمام شدن
yean round	در تمام سال
yearlong	یکسال تمام
dyed-in-the-wool	تمام و کمال
fulfilled	تمام کردن
fulfil	تمام کردن
to blow over	تمام شدن
the game is up	بازی تمام شد
integrate	تمام کردن
the full of the moon	ماه تمام
unfinished	تمام نشده
full	تمام تکمیل
full	تمام قدرت
main	بزرگ تمام
main	مهم تمام
fullest	تمام تکمیل
fullest	تمام قدرت
the whole world	تمام دنیا
thoro	کامل تمام
thoro	تمام وکمال
A whole week	یک هفته تمام
three whole years	سه سال تمام
through	تمام شده
thorough going	تمام وکمال
integrating	تمام کردن
integrates	تمام کردن
attains	تمام کردن
attaining	تمام کردن
attained	تمام کردن
attain	تمام کردن
peter	تمام شدن
holosymmetric	تمام وجه
full tracked	تمام شنی
end of mission	ماموریت تمام
full time	تمام روز
full subtractor	تمام کاهشگر
all-	: همه تمام
fully automatic	تمام اتوماتیک
f. and fell	تمام بودن
f. sixmiles	6میل تمام
full wave	تمام موج
holohedron	تمام وجهی
full mouthed	تمام دندان
holohedral	تمام وجه
depletable	تمام شدنی
full-blown	تمام کامل
full tracked	تمام زنجیر
full-blown	تمام شگفته
he is fifty	تمام دارد
fiddle away	تمام کردن
full blown	تمام کامل
finishing	تمام کاری
finished	تمام شده
full moon	ماه تمام
full duplex	تمام دو رشتهای
body and soul <idiom>	با تمام وجود
full blown	تمام شکفته
all	: همه تمام
full automatic	تمام اتوماتیک
full screen	تمام صفحه
finisher	تمام کننده
fulfill	تمام کردن
full adder	تمام افزایشگر
full scale	تمام عیار
full pay	مواجب تمام
full pay	حقوق تمام
full orbed	تمام روشن
go through with <idiom>	تمام کردن
get through	تمام کردن
completive	تمام کننده
mast high	تمام افراشته
exhausted	تمام شده
integral	کامل تمام
by all means	با تمام وسائل
cosines	جیب تمام
over with	تمام شده
give out	تمام شدن
payment in full	پرداخت تمام
an a fact	تمام شده
ammo zero	مهمات تمام
forth	تمام کردن
pass	تمام شدن
passed	تمام شدن
unfailing	تمام نشدنی
fully automatic machine	تمام اتومات
consumptible	تمام شدنی
consummative	تمام کننده
full view	نمای تمام رخ
best of both worlds <idiom>	تمام مزایا
fullword	تمام کلمه
fullmouthed	تمام دندان
full word	تمام کلمه
wholly	تمام وکمال
in full fig	درلباس تمام
in full	تمام وکمال
cosine	جیب تمام
cosecant	قطرفل تمام
all wave receiver	رادیوی تمام موج
total consumption burner	مشعل تمام مصرف کن
full screen editing	ویرایش تمام صفحه
to pay up	تمام و کمال پرداختن
fully ionized plasma	پلاسمای تمام یونیزه
jackpots	برنده تمام پولها
to burn away	سوختن و تمام شدن
full time employment	اشتغال تمام وقت

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com