English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 101 (1 milliseconds)
English Persian
steadied یکنواخت
steadies یکنواخت
steadiest یکنواخت
steady یکنواخت
steadying یکنواخت
smoothly یکنواخت
monotonous یکنواخت
same یکنواخت
monotone یکنواخت
uniform یکنواخت
uniforms یکنواخت
monotonic یکنواخت
Other Matches
uniforms یکنواخت یکنواخت کردن
uniform یکنواخت یکنواخت کردن
standardizing یکنواخت کردن
harmonised یکنواخت کردن
harmonises یکنواخت کردن
harmonising یکنواخت کردن
harmonize یکنواخت کردن
harmonized یکنواخت کردن
harmonizes یکنواخت کردن
harmonizing یکنواخت کردن
uniform distribution توزیع یکنواخت
sing-songs شعر یکنواخت
sing-songs صدایمصنوعی و یکنواخت
sing-song شعر یکنواخت
sing-song صدایمصنوعی و یکنواخت
uniform sand ماسه یکنواخت
uniform flow جریان یکنواخت
uniform field میدان یکنواخت
standardization یکنواخت سازی
standardization یکنواخت کردن
monotonously بطور یکنواخت
level tone اهنگ یکنواخت
level out یکنواخت کردن
flat rate نرخ یکنواخت
continuous current جریان یکنواخت
solid-shade dyeing رنگرزی یکنواخت
standardizes یکنواخت کردن
droning سخن یکنواخت
drones سخن یکنواخت
invariable یکنواخت نامتغیر
droned سخن یکنواخت
uniformly بطور یکنواخت
standardising یکنواخت کردن
drone سخن یکنواخت
standardised یکنواخت کردن
standardises یکنواخت کردن
standardize یکنواخت کردن
continuous duty کار مداوم یکنواخت
level colour رنگ یکدست یا یکنواخت
uniformly distribution load بار گسترده یکنواخت
steadily بطور پیوسته و یکنواخت
uniformly distributed load بار گسترده یکنواخت
power line filter یکنواخت کننده برق
drab یکنواخت وخسته کننده
flattest یکنواخت پایین دست
flat یکنواخت پایین دست
standard همگون یکنواخت یکجور
standards همگون یکنواخت یکجور
drabber یکنواخت وخسته کننده
uniform aggregate مصالح ریزدانه یکنواخت
drabbest یکنواخت وخسته کننده
to level off یکنواخت شدن [ناحیه ای]
trim یکنواخت کردن با قیچی
equilibrium یکنواخت شدن رنگینه ها
singsong بطور یکنواخت یا یک وزن خواندن
monotone صدای یکنواخت تکرار هماهنگ
uninterrupted duty کار مداوم غیر یکنواخت
man power leveling یکنواخت کردن نیروی انسانی
sing-song دادن آهنگ مصنوعی و یکنواخت به صدا
sing-songs دادن آهنگ مصنوعی و یکنواخت به صدا
droning وزوز کردن یکنواخت سخن گفتن
drones وزوز کردن یکنواخت سخن گفتن
droned وزوز کردن یکنواخت سخن گفتن
drone وزوز کردن یکنواخت سخن گفتن
despotic network شبکهای که بایک ساعت یکنواخت و کنترل میشود
to get into a rut یکنواخت تکراری و خسته کننده شدن [کاری]
asynchronous اتصال به کامپیوتر برای دستیابی غیر یکنواخت به داده
pave [صاف کردن و یکنواخت سازی لبه یا انتهای فرش با قیچی]
corona discharge تخلیه الکتریکی ناقص در نزدیکی الکترودهای یک میدان غیر یکنواخت
capacitor intel filter شبکهای متشکل از یک خازن و یک سلف بمنظور یکنواخت کردن خروجی موج داررکتیفایر
stratus لایه یکنواخت و یک شکلی ازابرهای کم ارتفاع وخاکستری رنگ که از سطح زمین بخوبی دیده میشوند
under weft پود زیرین یا ضخیم [جهت نشاندن گره ها در جای خود و محکم و یکنواخت شدن آنها]
raster graphics روش مرتب کردن و نمایش داده بصورت سطرهای افقی از یک شبکه یکنواخت یاسلولهای تصویر
asynchronous داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
conformal projection نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
board weave تخت بافت [در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
aerating agent مادهای که به بتن اضافه میشود تا توزیع حبابهای هوا را در بتن یکنواخت نماید و اثر ان ازدیادمقاومت در مقابل یخبندانهای سخت میباشد
scorching سوزاندن [گاه جهت از بین بردن پشم های اضافی در پشت فرش و یکنواخت نمودن و تمیزکاری این پشم ها را با فر می سوزانند.]
equalised مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalizing مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalizes مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalized مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalize مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalises مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalising مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
warp tension کشش نخ های تار [میزان کشیدگی نخ های چله در دار که یکنواختی آن در بوجود آمدن فرشی یکنواخت و صاف امری ضروری است.]
asynchronous ارسال داده با استفاده از سیگنال hadshaking به جای سیگنال ساعت برای یکنواخت کردن باسهای داده
gig ماشین خارزنی [این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
same یکنواخت همان چیز همان کار همان شخص
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com