English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 33 (1 milliseconds)
English Persian
Once bitten,twice shy. <proverb> یک بار گزش ,دوبار ترس .
Search result with all words
biannual سالی دوبار دوسال یکبار
twice دوبار
double مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
double دوبار چرخش کامل ژیمناست
double ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
double دوبار
doubled مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
doubled دوبار چرخش کامل ژیمناست
doubled ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
doubled دوبار
doubled up مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
doubled up دوبار چرخش کامل ژیمناست
doubled up ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
doubled up دوبار
tow دوبار
tows دوبار
biweekly هفتهای دوبار
biyearly سالی دوبار
coulomb's law نیروی بین دوبار الکتریکی یا مغناطیسی باحاصل ضرب بارهای انهانسبت مستقیم و با مربع فاصله انها از هم نسبت عکس دارد
double bogey دوبار کسب امتیاز
it occurs twice a day روزی دوبار رخ میدهد روزی دوبار اتفاق میافتد
not up توپ دوبار به زمین خورده دبل
pull bread مغز نان تازه که دوبار به پزندتا سرخ شود
reecho دوبار منعکس شدن
semi weekly هفتهای دوبار
semimonthly ماهی دوبار
vellicate دوبار دودفعه دو مرتبه دوبرابر
relive دوبار زندگی کردن
relived دوبار زندگی کردن
relives دوبار زندگی کردن
reliving دوبار زندگی کردن
We've already been burglarized twice. [خانه ] ما را دوبار دزد زد.
Partial phrase not found.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com