English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
terrachord یک رشته چهار پردهای
Other Matches
quatrefoil ارایش چهار پردهای
shroud laid تشکیل شده از چهار رشته چهاررشتهای
null رشته یا حروفی که حرف null دارد برای بیان انتهای رشته
fill حرفی که یک رشته اضافه میشود تا طول آن رشته مناسب شود
fills حرفی که یک رشته اضافه میشود تا طول آن رشته مناسب شود
cross-in-square [کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
four poster تختخوابی که چهار تیر یادیرک در چهار گوشه دارد
trapezium چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم
diaphragmatic پردهای
velar پردهای
membranous پردهای
quatrefoil چهار وجهی [این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
drapery تزئینات پردهای
lamina شاخه پردهای
tapestry پارچه پردهای
draperies تزئینات پردهای
lamin شاخه پردهای
s g شبکه پردهای
curtain wall دیوار پردهای
screen grid شبکه پردهای
tapestries پارچه پردهای
tetrapterous دارای چهار بال چهار جناحی
tetrahedron جسم چهار سطحی چهار ضلعی
quadrumvir انجمنی مرکب از چهار تن چهار نفری
quadrumana چهار دستان میمونهای چهار دست و پا
tetragonal دارای چهار زاویه چهار کنجی
screen grid voltage ولتاژ شبکه پردهای
bag check دریچه پردهای متحرک
moreen پارچه کلفت پردهای
chromatic scale مقیاس نیم پردهای
thready رشته رشته باصدای باریک
tapis پارچه منقوش پردهای یا رومیزی یا فرش
mesogaster پردهای که معده رابدیوارعقبی شکم می پیوند د
web tode دارای پنجههای پرده دار پا پردهای
quatrefoil چهار ترک چهار گوشه
quadrangle چهار گوش چهار دیواری
quadrangles چهار گوش چهار دیواری
qyaternary چهار واحدی چهار عضوی
nainsook پارچه نخی و سبک وزن ساده لباسی و پردهای
purdah برای پوشیدن زنان ازدیدارمردان بویژه در هند پارچه پردهای
fiberize رشته رشته کردن
thread رشته رشته شدن
fibrillation رشته رشته سازی
threads رشته رشته شدن
universal قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
sierra رشته کوه تیز ودندانه دار رشته جبال تیز ودندانه دار
unifilar یک رشته
sequence رشته
trained رشته
filaments رشته
branches رشته
sequences رشته
branch رشته
reeve رشته
strands رشته
thread رشته
strand رشته
threads رشته
suite رشته
suites رشته
artery رشته
arteries رشته
filament رشته
train رشته
field رشته
tatter رشته رشته
lines رشته
series رشته
catena رشته
trains رشته
fielded رشته
fields رشته
coneatenation رشته
fiber رشته
yarn رشته
range رشته
seriated رشته رشته
ghaut رشته
fibre رشته
chain رشته
fibres رشته
chains رشته
string رشته
funicle رشته
ranges رشته
line رشته
filaria رشته
ranged رشته
yarns رشته
search string رشته جستجو
disciplines رشته علمی
heater رشته گرمساز
sequence of events رشته حوادث
disciplining رشته علمی
string manipulation دستکاری رشته
rank قطار رشته
string length طول رشته
discipline رشته علمی
spinneret رشته ساز
computing رشته کامپیوتر
spinnerete رشته ساز
heaters رشته گرمساز
ridge رشته تپه
ridges رشته تپه
string handling بکارگیری رشته
ranks قطار رشته
ranked قطار رشته
solid wire سیم تک رشته
craftsman trade رشته فنی
finite series رشته کراندار
alphabetic string رشته الفبائی
copper strand رشته مسی
macaroni رشته فرنگی
ghat رشته سلسله
commentary رشته یادداشت
commentaries رشته یادداشت
guinea worm کرم رشته
finespun نازک رشته
barbicel رشته باریک پر
empty string رشته خالی
character string رشته کاراکتری
filum رشته لیفی
bit string رشته بیتی
bit string رشته ذرهای
bit stream رشته ذره یی
filament resistor مقاومت رشته
filiform رشته مانند
hair worm کرم رشته
incandescent filament رشته ملتهب
quartermasters سر رشته دار
nerves رشته عصبی
nerve رشته عصبی
noodle رشته فرنگی
null string رشته پوچ
null string رشته تهی
optical fiber رشته اپتیکی
speciality رشته اختصاصی
spaghetti رشته فرنگی
character string رشته دخشهای
quartermaster سر رشته دار
lighting filament رشته ملتهب
main sequence رشته اصلی
hot-wiring رشته حرارتی
hot-wires رشته حرارتی
hot-wired رشته حرارتی
hot-wire رشته حرارتی
hot wire رشته حرارتی
specialities رشته اختصاصی
major رشته اصلی
the province of science رشته علوم
the province of science رشته علمی
train of thought رشته افکار
yarns رشته طناب
yarn رشته طناب
string رشته کردن
sequences رشته ترتیب
sequence رشته ترتیب
tracts رد بپا رشته
tract رد بپا رشته
line رشته بند
lines رشته بند
pasta رشته فرنگی
majored رشته اصلی
branch شعبه رشته
fibres رشته علفی
fibre رشته علفی
branch رشته ساقه
branches شعبه رشته
majoring رشته اصلی
trains یک رشته موج
trains رشته سلسله
trained یک رشته موج
trained رشته سلسله
train یک رشته موج
train رشته سلسله
branches رشته ساقه
string رشته خالی
area رشته [دانشی]
symbolic string رشته علائم
field رشته [دانشی]
division رشته [دانشی]
branch رشته [دانشی]
stup string رشته تنظیم
system رشته دستگاه
specialty رشته اختصاصی
strobilation تشکیل رشته
ranges رشته کوه
range رشته کوه
ranged رشته کوه
systems رشته دستگاه
system سلسله رشته
systems سلسله رشته
vermicelli رشته فرنگی
string variable متغیر رشته
symbol stringe رشته نمادی
quadruples چهار لا
tetragon چهار بر
quadrupling چهار لا
tetrad چهار
four چهار
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com