English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
Dec یک سازنده بزرگ سیستمهای مینی کامپیوتر
Other Matches
data general corporation سازنده سیستمهای مینی کامپیوتر
digital equipment corporation سازنده انواع سیستمهای مینی کامپیوتر
vax سیستمهای بزرگ مینی کامپیوتری
cray نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
radio sheck یک سازنده و توزیع کننده تجهیزات الکترونیکی شامل سیستمهای ریزکامپیوتر
minicomputer مینی کامپیوتر
mini کوتاه شده مینی کامپیوتر کوچک
knowledge طراحی و نوشتن سیستمهای کامپیوتر خبره
unisys یک سازنده بزرگ تجهیزات کامپیوتری
honeywell یک سازنده بزرگ تجهیزات کامپیوتری
computer manufacturer سازنده کامپیوتر
control data corporation یک سازنده بزرگ تجهیزات کامپیوتری cyber
authors CI یا اموزش توسط کامپیوتر میباشدافرادی که تهیه کننده دستورالعمل ها برای سیستمهای
alien وسیله جانبی که به کامپیوتر اجازه میدهد به داده روی دیسک از کامپیوترها یا سیستمهای دیگر دسترسی داشته باشد
aliens وسیله جانبی که به کامپیوتر اجازه میدهد به داده روی دیسک از کامپیوترها یا سیستمهای دیگر دسترسی داشته باشد
personal محدوده سیستمهای بی سیم ارتباطی که امکان رد و بدل کردن داده کامپیوتر با وسایل دیگر مثل چاپگر یا PDA را فراهم میکند
iil دستگاه کنترل برای برای تولیدات صنعتی و سیستمهای کامپیوتر
backward read یک نوع مشخصه موجود دربعضی از سیستمهای نوارمغناطیسی که در ان واحدهای نوار مغناطیسی باحرکت در جهت معکوس می توانند داده ها را به حافظه کامپیوتر منتقل کنند
embedded code کامپیوتر مخصوص برای کنترل یک ماشین . کامپیوتر مخصوص در یک سیستم بزرگ برای انجام یک تابع خاص
share IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
shares IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
shared IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
mining effect اثر مینی شکل ترکش مینی شکل
mainframes کامپیوتر بزرگ
mainframe کامپیوتر بزرگ
main frame کامپیوتر بزرگ
pertubative اشفته سازنده مضطرب سازنده
distributes سیستم پردازش یک سازمان بزرگ با بسیاری کامپیوترهای کوچک در ایستگاههای کاری مختلف به جای یک کامپیوتر مرکزی
distributing سیستم پردازش یک سازمان بزرگ با بسیاری کامپیوترهای کوچک در ایستگاههای کاری مختلف به جای یک کامپیوتر مرکزی
distribute سیستم پردازش یک سازمان بزرگ با بسیاری کامپیوترهای کوچک در ایستگاههای کاری مختلف به جای یک کامپیوتر مرکزی
unix سیستم عامل چند کاربره عمومی سافت AT Tbell Laboraforien برای اجرا روی بیشتر کامپیوترها از PC تامین کامپیوتر و meninframe بزرگ
faxing کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
background سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
faxes کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
fax کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
backgrounds سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
faxed کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
minicomputer کامپیوتر کوچک با محدوده دستوران و توان پردازش بیشتر از ریز کامپیوتر ولی غیرقابل مقایسه با سرعت و فرفیت ارسال داده کامپیوتر main frame
buses مینی بوس
bused مینی بوس
omnibus مینی بوس
omnibuses مینی بوس
bus مینی بوس
busing مینی بوس
bussed مینی بوس
mini-skirts مینی ژوب
minibuses مینی بوس
motorbus مینی بوس
mini floppy مینی فلاپی
mini-skirt مینی ژوب
bussing مینی بوس
busses مینی بوس
omnibus headlamp نورافکن مینی بوس
omni chassis شاسی مینی بوس
motor coach مینی بوس سفری
upload 1-ارسال فایلهای داده یا برنامه از یک کامپیوتر کوچک به CPU اصلی . 2-ارسال فایل از یک کامپیوتر به BBS یا کامپیوتر میزبان .
rupture عمل شکافت مینی شکل
rising mine مینی که میتواند به سطح اب بیاید
rupturing عمل شکافت مینی شکل
ruptures عمل شکافت مینی شکل
external که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
externals که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
mini کامپیوتر کوچک با محدوده توان پردازش و دستورات بیشتر از یک ریز کامپیوتر ولی قابل رقابت با سرعت یا توان کنترل داده کامپیوتر mainframe نیست
bottom mine مینی که در کف دریا مستقر میشودمین کفهای
remote نرم افزاری که روی کامپیوتر محلی اجرا میشود و یک کامپیوتر راه دور تا به کاربر امکان کنترل کامپیوتر راه دور را بدهد
remotest نرم افزاری که روی کامپیوتر محلی اجرا میشود و یک کامپیوتر راه دور تا به کاربر امکان کنترل کامپیوتر راه دور را بدهد
remoter نرم افزاری که روی کامپیوتر محلی اجرا میشود و یک کامپیوتر راه دور تا به کاربر امکان کنترل کامپیوتر راه دور را بدهد
My grandparents are six feet under. <idiom> پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
big game صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
fossil آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
macropterous دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
museum piece آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
bifurcated systems سیستمهای دو چنگاله
framing systems سیستمهای قابدار
homebrew سیستمهای ریزکامپیوتراولیه
embedded systems سیستمهای تعبیه شده
association in information systems انجمن متخصصین سیستمهای اطلاعاتی
FTAM بین سیستمهای کامپیوتری مختلف
X/OPEN ول ایجاد سیستمهای باز هستند
calories واحد گرما در سیستمهای غیرمتریک
aisp انجمن متخصصین سیستمهای اطلاعاتی
calorie واحد گرما در سیستمهای غیرمتریک
bits واحد اطلاعات در همه سیستمهای دیجیتال
bit واحد اطلاعات در همه سیستمهای دیجیتال
petri nets مدل نمایش سیستمهای همزمان یا موازی
load module یک برنامه کامپیوتر به شکلی که میتواند فورا" توسط کامپیوتر اجرا شود
slaves کامپیوتر ثانوی راه دور یا ترمینال که با کامپیوتر مرکزی کنترل میشود
slave کامپیوتر ثانوی راه دور یا ترمینال که با کامپیوتر مرکزی کنترل میشود
literate قادر به فهمیدن اصط لاحات مربوط به کامپیوتر و نحوه استفاده از کامپیوتر
slaving کامپیوتر ثانوی راه دور یا ترمینال که با کامپیوتر مرکزی کنترل میشود
assembler اسمبلی که کد ماشین را از یک کامپیوتر در حین اجرای کامپیوتر دیگر تولید ی کند
slaved کامپیوتر ثانوی راه دور یا ترمینال که با کامپیوتر مرکزی کنترل میشود
downward توانایی سیستم کامپیوتر پیچیده برای کار با یک کامپیوتر ساده
processor استفاده از چندین کامپیوتر کوچک در ایستگاههای کاری مختلف به جای یک کامپیوتر مرکزی
downsize انتقال یک شرکت از یک سیستم کامپیوتر بر پایه کامپیوتر mainframe مرکزی به محیط شبکه .
interfacing سخت افزار یا نرم افزاری که واسط بین دو کامپیوتر یا یک کامپیوتر و وسیله است
electrometallurgy صنعت ذوب فلزات با سیستمهای پیشرفته الکتریکی
touch tone telephone تلفن دکمهای در سیستمهای پردازش از راه دور
programmable function keyboard صفحه کلید دکمه یی برای سیستمهای گرافیکی
host computers کامپیوتر مخصوص نوشتن و تصحیح نرم افزار از کامپیوتر دیگر اغلب با استفاده از کامیایر
host computer کامپیوتر مخصوص نوشتن و تصحیح نرم افزار از کامپیوتر دیگر اغلب با استفاده از کامیایر
identification حرف که بر کامپیوتر میزبان ارسال میشود تا ماهیت و محل کامپیوتر دور یا ترمینال مشخص شود
identification تابعی که توسط کامپیوتر میزبان استفاده میشود تا مافیت و مشخصات کامپیوتر یا کاربر را بیان کند.
ibm personal system/ IBخانوادهای از سیستمهای ریزکامپیوتر تولید شده توسط شرکت
grandparents پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandam مادر بزرگ ننه بزرگ
so large چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandparent پدر بزرگ یا مادر بزرگ
CTR کلید کنترل یا کلیدی روی ترمینال کامپیوتر که در صورت انتخاب شدن یک حرف کنترلی به کامپیوتر می فرستد
moored mine مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
This compares to the Mini models, which cost only 200 EUR. این قابل مقایسه است با مدل های مینی که قیمتشان فقط ۲۰۰ اویرو است.
naive user شخصی که می خواهد کاری را با کامپیوتر انجام دهد امافاقد تجربه لازم برای برنامه نویسی با کامپیوتر میباشد
preprocessor کامپیوتر کوچک که برخی پردازشهای ابتدایی روی داده خام انجام میدهد پیش از ارسال آن به کامپیوتر اصلی
portable برنامهای که روی سیستمهای کامپیوتری مختلف قابل اجرا است
blowout disc دیسک نازک فلزی برای اب بندی کردن سیستمهای سیالات
transborder ارتباطات میان سیستمهای کامپیوتری که در کنارمرزهای ملی قرار دارند
smis for Society Systems انجمن سیستمهای مدیریت اطلاعات Information anagement
outputs 1-ارسال یا دریافت داده بین کامپیوتر و وسیله جانبی و سایر نقاط سیستم . 2-دادههای ارسالی و دریافتی توسط کامپیوتر
output 1-ارسال یا دریافت داده بین کامپیوتر و وسیله جانبی و سایر نقاط سیستم . 2-دادههای ارسالی و دریافتی توسط کامپیوتر
layer استاندارد ISO/OSI که مراحل عبور پیام از لحظه ارسال از یک کامپیوتر به کامپیوتر دیگر روی شبکه محلی را بیان میکند
reset key کلیدی روی یک صفحه کامپیوتر که معمولا برای برگرداندن قسمتهای یک کامپیوتر به حالت قبل از اجرا شدن برنامه بکار می رود
infra red link سیستمی که به دو کامپیوتر یا یک کامپیوتر و یک چاپگر امکان رد و بدل کردن اطلاعات با استفاده از اشعه مادون قرمز میدهد تا داده را حمل کند
layers استاندارد ISO/OSI که مراحل عبور پیام از لحظه ارسال از یک کامپیوتر به کامپیوتر دیگر روی شبکه محلی را بیان میکند
computing مربوط به کامپیوتر یا اجرا روی کامپیوتر ها
special purpose computer کامپیوتر تک منظوره کامپیوتر با منظور خاص
number cruncher کامپیوتر کاملا" عددی کامپیوتر محاسباتی
IFF استاندارد نحوه ذخیره سازی داده در Amiga در برخی سیستمهای گرافیکی
mosaic حرف نمایشی در سیستمهای ویدیویی که از نقاط کوچک تشکیل شده است
constituent سازنده
fabricator سازنده
manufacturers سازنده
producers سازنده
constituents سازنده
instrumentalist سازنده
fabricant سازنده
components سازنده
compositor سازنده
makers سازنده
fomative سازنده
constructor سازنده
builder سازنده
instrumentalists سازنده
constructive سازنده
maker سازنده
component سازنده
producer سازنده
compositors سازنده
manufacturer سازنده
concoctor سازنده
wright سازنده
builders سازنده
applebus امکان میدهد که به سایرکامپیوترها وصل شده و یک شبکه ایجاد کند تا اطلاعات یک کامپیوتر به کامپیوتر دیگرانتقال یابدیک دستگاه بیرونی که به ریزکامپیوتر ACINTOSH
predicates تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
predicate تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
GOSIP استاندارد دولت آمریکا برای اطمینان از کار همزمان کامپیوترها و سیستمهای ارتباطی
predicated تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
routing identifier نوعی رمز سه کلمهای که برای شناسایی سیستمهای توزیع و تدارکات به کار می رود
monochrome استاندارد آداپتور ویدیو در سیستمهای PC قدیمی که متن را در خط هایی از ستون ها نمایش میدهد
morphing جلوههای ویژه در بازی ها و سیستمهای چندرسانهای که یک تصویر به تدریج به دیگری تبدیل میشود
predicating تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
factors سازنده فاکتور
subjugator مطیع سازنده
supersessive لغو سازنده
lubricate روان سازنده
depletive تهی سازنده
suppressive موقوف سازنده
melodist سازنده ملودی
procreator موجد سازنده
component جزء سازنده
distractive پریشان سازنده
dissipative پراکنده سازنده
presentive مجسم سازنده
dispossessor بی بهره سازنده
deific خدا سازنده
qualifier ملایم سازنده
components جزء سازنده
qualifiers ملایم سازنده
vitiator تباه سازنده
assuror مطمئن سازنده
spoiler فاسد سازنده
assurer مطمئن سازنده
factor سازنده فاکتور
alterative دگرگون سازنده
composers سازنده مصنف
sonneteer سازنده غزل
qualificatory محدود سازنده
irradiative روشن سازنده
fabricator سازنده وسایل
film developer سازنده فیلم
lutist سازنده عود
separative جدا سازنده
lubricated روان سازنده
lubricates روان سازنده
lubricating روان سازنده
coordinative متناسب سازنده
builder موسس سازنده
lubricants روان سازنده
lubricant روان سازنده
purificative پا سازنده تطهیری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com