Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 133 (7 milliseconds)
English
Persian
i was absent for a while
یک مدتی غایب بودم
Other Matches
hide and seek
بازی غایب شدنک یا غایب موشک
i had scarely arrived
تازه وارد شده بودم که هنوز وارد نشده بودم که ...
was:iwas
من بودم
i was under his roof
او بودم
i was up late last night
بودم
for some time past
مدتی
for a season
تا یک مدتی
some time
مدتی
the while or whilst
مدتی که
awhile
مدتی
i passed an uneasy night
ناراحت بودم
i was in the garden
در باغ بودم
if i were
اگر من بودم
i was under his roof
مهمان او بودم
i was on the watch for it
مراقب ان بودم
long ago
مدتی پیش
whilst
در خلال مدتی که
porolongation of a period
تمدید مدتی
for the time being
<idiom>
برای مدتی
long a go
مدتی پیش
had i seen him
اگر من او را دیده بودم
i was about to go
در شرف رفتن بودم
were i in his skin
اگر بجای او بودم
i would i were a child
ای کاش بچه بودم
the wall
پشت دیوارایستاده بودم
i wish i were
کاش من مرغی بودم
i had been caught
گرفته شده بودم
i was under theimpression that
به این عقیده بودم که ...
I was so tired that …
آنقدر خسته بودم که ...
absentees
غایب
in absentia
غایب
deserter
غایب
missing
غایب
absentee
غایب
hidden
غایب
absent
غایب
deserters
غایب
not long a
مدتی نگذشته است
do time
<idiom>
مدتی درزندان بودن
I happened to be there when ….
اتفاقا" من آنجا بودم وقتیکه …
I was standing at the street corner .
درگوشه خیابان ایستاده بودم
if i were you
اگر من جای شما بودم
I had no choice ( alternative ) but to marry her .
محکوم بودم که با اوازدواج کنم
i was in an awkword p
بد جوری گیر کرده بودم
I told you , didnt I ?
من که بتو گفتم ( گفته بودم )
I was waist deep in water .
با کمر درآب فرورفته بودم
I was sound asleep when he knocked.
وقتیکه در زد غرق خواب بودم
in my raw youth
در روزگارجوانی که خام وناازموده بودم
If I were in your place. . .
اگر بجای شما بودم …
I wish I were rich .
کاش ( کاشکی ) پولدار بودم
were i in your place
اگر جای شما بودم
How was I supposed to know . After all I didnt have a crystal ball.
مگر کف دستم را بو کرده بودم.
I was an eye witness to what happened.
من حاضر وناظر وقا یع بودم
If I were you. IF I were in your shoes.
اگر جای شما بودم
I saw it for myself . I was an eye –witness
خودم شاهد قضیه بودم
out of sight
غایب از نظر
draft dodger
مشمول غایب
draft dodgers
مشمول غایب
to absent oneself
غایب شدن
missing person whose whereabouts are unk
غایب مفقودالاثر
roll call
حاضر و غایب
absentee landlord
مالک غایب
missing person
غایب مفقودالاثر
lost and untraceable
غایب مفقودالاثر
disappearing
غایب شدن
disappears
غایب شدن
disappeared
غایب شدن
disappear
غایب شدن
absentees
فرد غایب
away
غایب درسفر
absentees
مالک غایب
away
غایب رفته
absentee
فرد غایب
absentee
مالک غایب
immobilizing
مدتی در بستربی حرکت ماندن
immobilizes
مدتی در بستربی حرکت ماندن
immobilize
مدتی در بستربی حرکت ماندن
immobilising
مدتی در بستربی حرکت ماندن
immobilised
مدتی در بستربی حرکت ماندن
to borrow up to ... books
تا...
[مدتی]
کتاب قرض گرفتن
application years
مدتی که یک دستگاه میتواند کارکند
retreat
انزوا
[گروهی برای مدتی]
immobilized
مدتی در بستربی حرکت ماندن
immobilises
مدتی در بستربی حرکت ماندن
i was the second to speak
دومین کسی که سخن گفت من بودم
he undid what i had done
انچه من رشته بودم او پنبه کرد
u.sings
[ and+]
با انهایی که من دیده بودم فرق داشت
I was up all night in my bed.
من تمام شب را در تخت خوابم بیدار بودم.
absenteeism
حالت غایب بودن
hide-and-seek
بازی غایب شدنک
absentees
مفقودالاثر شخص غایب
roll-calls
حاضر و غایب کردن
awol
غایب بدون اجازه
roll-call
حاضر و غایب کردن
prosopopoeia
حاضردانستن شخص غایب
To call the roll. Roll-call.
حاضر غایب کردن
call the roll
حاضر و غایب کردن
shut up
<idiom>
بستن دروپنجره ساختمان برای مدتی
lease
واگذاری یا اجاره وسیله برای مدتی
retreat
گوشه نشینی
[گروهی برای مدتی]
leases
واگذاری یا اجاره وسیله برای مدتی
estate in reversion
هبهای که مدتی پس از انشاء تحقق یابد
I acted as interpreter for the Prime Minister at yesterday's meeting.
من در جلسه دیروز مترجم نخست وزیر بودم.
i was not my self
از خود بیخود شده بودم بهوش نبودم
roll call
حاضر و غایب کردن افراد
foreign
توقیف اموال مدیون غایب
lay over
<idiom>
به مکانی درراه رسیدن برای مدتی ماندن
I have been deceived in you .
درمورد تو گول خورده بودم ( آن نبودی که فکر می کردم )
get in gear
[get into gear]
<idiom>
بعد از مدتی دوباره سررشته امور را به دست گرفتن.
to go to
ترک کردن
[خانه یا شهر]
برای چند مدتی
to go away
ترک کردن
[خانه یا شهر]
برای چند مدتی
innings
نوبت هر توپزن تا اخراج او مدتی که یک تیم توپ می زند
I was absolutely infuriated.
کارد میزدی خونم در نمی آمد
[بی نهایت عصبانی بودم]
prosopopoeia
تعریف شخص غایب بصورت متکلم وحده
short run
زمان موقت مدتی که در طی ان مقدارتولید یک کالا را نمیتوان تغییر داد
He warned he would go on a termless hunger strike.
او
[مرد]
هشدار داد که اعتصاب غذای بی مدتی خواهد کرد.
year and day
مدتی که اگر مجروح ضمن ان بمیردموضوع قتل عمد تلقی میشود
On Thursday it will be variably cloudy
[cloudy with sunny intervals]
.
پنجشنبه هوا بطور متغیر ابری و مدتی صاف خواهد بود.
to call the roll
حاضر غایب کردن
[نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
downtime
مدتی که کارخانه کار نمیکند مدت استراحت ماشین وکارخانه درشبانه روز
blind score
امتیاز اضافی به تیمی که عضو ان غایب یا اخراج شده و جانشینی ندارد
demurrage
بیکار و معطل نگهداشتن کشتی بیش از مدتی که جهت بارگیری یا تخلیه یا طی مسافت مبداء به مقصد لازم است
After a few days out of the office it always takes me a while to get into gear when I come back.
بعد از چند روز دور بودن از دفتر همیشه مدتی زمان می برد تا پس از بازگشت دوباره سر رشته امور را به دست بیاورم.
accelerated depreciation
استهلاک زودرس
[روش استهلاک دارایی در مدتی کمتر از زمان مقرر]
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
warm up
اجازه داده به یک ماشین برای بیکار ماندن برای مدتی پس از روشن شدن تا به وضعیت عملیات مط لوب برسد
disappearing target
هدف غایب شونده هدف ناپایدار
under lease
وقتی مستاجر اصلی ملک برای مدتی کمتر از مدت باقیمانده اجاره خودش ملک را اجاره دهد
call up
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-ups
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-up
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
rool crush
اثر تاخوردگی
[فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com