English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
spit یک نقطه از خشکی
spits یک نقطه از خشکی
Other Matches
junctions محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junction محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
control point نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
triple point نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
foot spot نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
pull up point نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
bearing موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
picture point نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
ti;me to go زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
line of vision خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
pointillism شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
switching مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
free drop برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
zero پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
mark هدف نقطه اغاز نقطه فرود
approaches فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approach فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
azimuth موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
approached فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
marks هدف نقطه اغاز نقطه فرود
load point نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
stiffness خشکی
mainland خشکی
constipation خشکی
xeransis خشکی
rigidity خشکی
drought خشکی
dryness خشکی
droughts خشکی
land n خشکی
dry land خشکی
aridity خشکی
barrenness خشکی
crispness خشکی
leanness خشکی
terra firma خشکی
land خشکی
parchedness خشکی
dry gap bridge پل خشکی
drouth خشکی
pyramid spot نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
crossing point نقطه تقاطع نقطه تلاقی
flash point نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing points نقطه تقاطع نقطه تلاقی
stiff neck خشکی گردن
huskiness درشتی خشکی
hypnotic rigidity خشکی هیپنوتیسمی
xerophytes خشکی پسند
overland route راه خشکی
loosened از خشکی در اوردن
waterfronts پیشرفتگی خشکی در اب
zerophytes خشکی پسند
lands man اهل خشکی
waterfront پیشرفتگی خشکی در اب
aground به خشکی نشسته
landward بسوی خشکی
landings ورود به خشکی
landing ورود به خشکی
land breeze باد خشکی
loosens از خشکی در اوردن
loosening از خشکی در اوردن
loosen از خشکی در اوردن
landsman اهل خشکی
landfalls دیدن خشکی
catatonic rigidity خشکی کاتاتونیایی
overland از راه خشکی
absolute drought خشکی مطلق
ankylosis خشکی بند
chapt خشکی زدن
constipate خشکی اوردن
landfall دیدن خشکی
landlocked محصور در خشکی
landlocked محاط در خشکی
corkiness سبکی خشکی
holding point نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
land lubber ادم خشکی مانده
land carriage حمل و نقل خشکی
eschar خشکی پوست زخم
chap خشکی زدن پوست
landside طرف روبه خشکی
welter درهم و برهمی خشکی
dyschezia خشکی مزاج [پزشکی]
constipation خشکی مزاج [پزشکی]
costiveness خشکی مزاج [پزشکی]
dry mouth خشکی دهان [پزشکی]
terrarium نمایشگاه جانوران خشکی
terraqueous شامل خشکی ودریا
spit پیشرفت خشکی در دریا
He is curt ( rigid , strict ) . آدم خشکی است
xerostomia خشکی دهان [پزشکی]
spits پیشرفت خشکی در دریا
dry mouth syndrome خشکی دهان [پزشکی]
roll in point نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
land به خشکی امدن پیاده شدن
amphibian vehicle وسیله نقلیه برای خشکی و اب
overland mail پستی که از راه خشکی برود
landfall دیدار خشکی املاک واراضی موروثی
landfalls دیدار خشکی املاک واراضی موروثی
portage حمل قایق سبک روی خشکی
road haulier حمل کننده کالا از طریق خشکی
landsman کسیکه زندگی وشغلش در خشکی است
holm جزیره کوچکی میان رودخانه با دریاچه ویانزدیک خشکی
landfall n دیدار خشکی زمینی که ناگهان بمیراث کسی دراید
punctuation mark علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation marks علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
litter relay point نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
horse اسب اصیل 5ساله یا بیشتر اوردن ماهی به خشکی بزور
pointillism نقاشی نقطه نقطه
point to point network شبکه نقطه به نقطه
point-to-point connection اتصال نقطه به نقطه
plays شرط بندی روی بازی یا بازیگر رساندن ماهرانه ماهی صیدشده به خشکی
playing شرط بندی روی بازی یا بازیگر رساندن ماهرانه ماهی صیدشده به خشکی
play شرط بندی روی بازی یا بازیگر رساندن ماهرانه ماهی صیدشده به خشکی
played شرط بندی روی بازی یا بازیگر رساندن ماهرانه ماهی صیدشده به خشکی
landing net تور ماهیگیری با دسته کوتاه یا بلند, دامی که باماهیهای بزرگ راباان به خشکی میکشند
gaff میله نگهدارنده ضلع بالایی بادبان قلاب مخصوص حمل ماهی به خشکی یا قایق
break up point نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
lie زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
speckle نقطه نقطه یا خال خال کردن
polkadot طرح نقطه نقطه خال خال
exsiccative داروی خشکاننده داروی خشکی اوز
exsiccant داروی خشکاننده داروی خشکی اور
ice point نقطه یخ
point to point line خط نقطه به نقطه
dotty نقطه نقطه
point to point نقطه به نقطه
pricking نقطه
pricked نقطه
prick نقطه
speck نقطه
specks نقطه
neel point نقطه نل
dotting نقطه
dot نقطه
ice melting point نقطه یخ
point نقطه
pricks نقطه
punchation نقطه
punctate نقطه نقطه
period نقطه
full stop نقطه
periods نقطه
jotted نقطه
spotter نقطه نقطه
jot نقطه
jots نقطه
ellipsis سه نقطه [...]
speckle نقطه
two dots one dash line خط دو نقطه یک خط
stpular نقطه نقطه
punctation نقطه
spot نقطه
punctulate نقطه نقطه
punctum نقطه
full stops نقطه
tittle نقطه
spots نقطه
semi-colon نقطه ویرگول
fixed point نقطه ثابت
exit point نقطه خروج
exit point نقطه مرگ
exit point نقطه خروجی
solstitium نقطه انقلاب
extreme point نقطه حدی
f.n.p نقطه گداز
face off spot نقطه رویارویی
fire point نقطه شعله
fire point نقطه اشتعال
fixation point نقطه تثبیت
flash point نقطه اشتعال
dot pitch درجه نقطه
flash point نقطه احتراق
exchange point نقطه تعویض
whole hog تادورترین نقطه
weak square نقطه ضعف
weak point نقطه ضعیف
water point نقطه تقسیم اب
warm spot نقطه گرماگیر
vernal equinox نقطه اعتدالین
vanishing point نقطه تلاقی
igniting point نقطه احتراق
igniting point نقطه اشتعال
ignition point نقطه افروزش
ignition point نقطه اشتعال
image element نقطه تصویر
yeild point نقطه تسلیم
yellow spot نقطه زرد
frost point نقطه شبنم
fusing point نقطه ذوب
fusion point نقطه گداز
growing point نقطه رویش
gutty نقطه دار
critical point نقطه بحرانی
semi-colons نقطه ویرگول
zero point نقطه صفر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com