English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 164 (8 milliseconds)
English Persian
task unit یگان ماموریت
Other Matches
tasking سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
aborted عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborting عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborts عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
task component بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
task unit نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
tour of duty زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
unitage یگان
unit یگان شمار
divisional officer فرمانده یگان
Free of charge Gratis . Gratuitously . مفت ( را یگان )
designator code کد معرف یگان
units یگان شمار
vessels یگان شناور
vessel یگان شناور
power driven vessel یگان شناور موتوری
port auxiliary service یگان خدمات بندری
units and tens یگان ودهگان احادوعشرات
bel یگان سنجش صوت
pioneer unit یگان مهندسی رزمی
ecological unit یگان بوم شناختی
mission , oriented لازم برای انجام ماموریت ضروری برای انجام ماموریت
errand ماموریت
commissions :ماموریت
commissioning :ماموریت
assignment ماموریت
duty ماموریت
apostleship ماموریت
assignments ماموریت
errands ماموریت
mission ماموریت
commission :ماموریت
tasks ماموریت
task ماموریت
missions ماموریت
functioned ماموریت عمل
air mission ماموریت هوایی
agentship ماموریت پیشکاری
activity ماموریت عمل
activities ماموریت عمل
abort انصراف از ماموریت
missions وابسته به ماموریت
mission time مدت ماموریت
temporary duty ماموریت موقت
mission type حاوی ماموریت
implied task ماموریت استنتاجی
implied mission ماموریت استنتاجی
fire task ماموریت اتش
mission type متضمن ماموریت
fire mission ماموریت اتش
field duty ماموریت رزمی
end of mission ماموریت تمام
permanent oppointment ماموریت دایمی
political mission ماموریت سیاسی
primary mission ماموریت اصلی
sea duty ماموریت دریایی
combat duty ماموریت رزمی
specified mission ماموریت تصریحی
staff duty ماموریت ستادی
appointment quota سهمیه ماموریت
mission objectives هدفهای ماموریت
commission ماموریت امریه
station محل ماموریت
stationed محل ماموریت
stations محل ماموریت
commission ماموریت دادن
commissions ارتکاب ماموریت
commissions ماموریت امریه
functions ماموریت عمل
commissioning ارتکاب ماموریت
function ماموریت عمل
commissioning ماموریت دادن
commission ارتکاب ماموریت
agency گماشتگی ماموریت
agencies گماشتگی ماموریت
tour سیاحت ماموریت
touring سیاحت ماموریت
reinforcing ماموریت تقویتی
toured سیاحت ماموریت
tours سیاحت ماموریت
commissioning ماموریت امریه
commissioned ماموریت دار
commissions ماموریت دادن
mission وابسته به ماموریت
duty ماموریت خدمت نگهبانی
general support ماموریت عمل کلی
posts محل ماموریت موضع
change of station تغییر محل ماموریت
immediate mission ماموریت فوری هوایی
postings تعیین محل ماموریت
employment schedule برنامه ماموریت ناو
perdu ماموریت مخاطره امیز
short tour ماموریت کوتاه مدت
posting تعیین محل ماموریت
surface mission ماموریت دفاع زمینی
confidential دارای ماموریت محرمانه
posted محل ماموریت موضع
post محل ماموریت موضع
post- محل ماموریت موضع
close support mission ماموریت پشتیبانی نزدیک
perdue ماموریت مخاطره امیز
task group گروه ماموریت زمینی
mission essential ضروری برای انجام ماموریت
mission request درخواست اجرای ماموریت هوایی
to override one's commission از حدود ماموریت خود تجاوزکردن
specified tasks ماموریت تصریحی وفایف مصرحه
mission essential حیاتی از نظر انجام ماموریت
sectors منطقه ماموریت قطاع اتش
assignment ماموریت دادن انتقال افهار
assignments ماموریت دادن انتقال افهار
abort عدم موفقیت درانجام ماموریت
air defense sector منطقه ماموریت پدافند هوایی
commissioning حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
party گروه مخصوص انجام یک ماموریت
missions ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
commission حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
general support reinforcing ماموریت عمل کلی تقویتی
sector منطقه ماموریت قطاع اتش
mission ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
commissions حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
task element یکی از عناصر ناوگان ماموراجرای یک ماموریت
task fleet ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
diverts تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
diverted تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
shore duty ماموریت کار در ساحل یاپایگاه خودی
search mission ماموریت تجسس زمینی به وسیله هواپیما
divert تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
joint task force نیروی ماموریت مشترک ازنیروهای مسلح
overseas ماموریت برون مرزی یا خارج از کشور
charactristic velocity مجموع تغییرات سرعت درمسیر یک ماموریت فضایی
aircraft role equipment تجهیزات لازم برای انجام ماموریت هواپیما
mission ماموریت جنگی هیئت سیاسی خدمت میسیون
missions ماموریت جنگی هیئت سیاسی خدمت میسیون
aircraft mission equipment وسایل لازم برای انجام ماموریت هواپیما
detail بتفصیل گفتن بکار ویژهای گماردن ماموریت دادن
detailing بتفصیل گفتن بکار ویژهای گماردن ماموریت دادن
imposition of hands هنگام دادن ماموریت روحانی بکسی یادعا کردن به وی
to second somebody ماموریت کسی را به جای دیگری منتقل کردن [اصطلاح رسمی]
what luck در رهگیری هوایی یعنی نتیجه انجام ماموریت چه طور بود
to kiss hands دست پادشاه بزرگی راهنگام رفتن به ماموریت بعنوان بدرود بوسیدن
packets گروه مشابهی که از نظراموزش و تخصص برای ماموریت معینی انتخاب شده باشند
carrier company تیم یا گروه چهار نفرهای که برای ماموریت خارج ازکشور انتخاب می شوند
packet گروه مشابهی که از نظراموزش و تخصص برای ماموریت معینی انتخاب شده باشند
resumes در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resumed در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resume در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resuming در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
judy در رهگیری هوایی علامت اینست که با هواپیمای دشمن درگیر شده ام و در حال انجام ماموریت می باشم
deploy اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploying اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploys اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
state tiger در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی برای اجرای ماموریت رهگیری دارم
i stay در رهگیری هوایی به علامت ماموریت گشت هوایی راتحویل گرفتم اعلام میشود
back haul بارگیری در بازگشت از یک ماموریت بارگیری دوسره باربرگشت
holdees پرسنل یا خودروها یا هواپیمایا کشتی که به طور موقت دریک پادگان توقف کرده ومنتظر دستور یا وسایل حرکت به سمت محل ماموریت باشد
imagery sortie پرواز مخصوص عکاسی هواپیمای عکاسی ماموریت عکاسی هوایی
dual capable جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد
extra duty وفیفه اضافی ماموریت اضافی
casual detachment یکان جدا شده و منتظر دستوریا ماموریت قسمت جدا شده
call mission درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
amphibious task group گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
field allowance فوق العاده ماموریت رزمی فوق العاده جنگی
recredential نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com