Total search result: 88 (5 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
Full phrase not found.
|
|
Full phrase Google translation result |
|
|
- بیتی در کامپیوترهای Apple MacintoshII |
|
|
|
|
Other Matches |
|
apple |
سیب  |
apple ii |
اپل دو |
apple |
یکی ازبزرگترین سازندگان ریزکامپیوتر در جهان |
apple |
نوعی ریزکامپیوتر که توسط شرکت کامپیوتری APPLEساخته شده است |
apple |
میوهء سیب دادن |
apple |
سیب دادن |
apple |
چیز عزیزو پربها |
apple |
مردمک چشم |
toffee apple |
سیبیکهبالایهسختونازکتافیپوشیدهشدهباشد |
Adam's apple |
جلو آمدگی حنجره در جلو گردن |
Adam's apple |
سیب آدم |
thorn apple |
تاتوره خاردار |
the pulp of an apple |
گوشت سیب |
the pulp of an apple |
مغز سیب |
sugar apple |
سیب دارچینی |
sugar apple |
سفرجل هندی |
sour apple |
ضربهای که میلههای 5 و01 را باقی میگذارد |
shaped like an apple |
بشکل سیب |
pine apple |
قشطه بمب |
pine apple |
عین الناس |
pine apple |
اناناس |
love apple |
گوجه فرنگی |
To turn (apple)to someone. |
به کسی رو آوردن ( متوسل شدن ) |
the apple of one's eye <idiom> |
سوگلی بودن |
the apple of one's eye <idiom> |
نور چشم |
the apple of one's eye <idiom> |
عزیز دردانه |
a crunchy apple |
سیبی برشته و ترد |
apple dumpling |
شیرینی پخته شده با سیب درونش [آشپزی] |
eating apple |
سیب خوردنی |
candy apple |
سیب با ژلاتین پوشیده شده |
to peel an apple |
پوست سیبی را گرفتن |
apple juice |
آب سیب |
apple pie |
پای سیب |
polish the apple <idiom> |
خود شیرینی کردن ،لعاب دادن به کسی |
oak apple |
مازو |
gall apple |
مازو |
apple of the eye |
مردمک چشم |
crab apple |
سیب صحرایی |
apple macintosh |
acintosh |
adams apple |
بر امدگی گلو |
adams apple |
جوزک |
Apple Mac |
مجموعهای از کامپیوترهای شخصی که توسط شرکت Apple ایجاد شدند که یک واسط کاربر گرافیکی دارند و از خانواده 00086 پردازنده ها استفاده می کنند |
Apple Key |
کلید مخصوص روی صفحه کلید Macintosh Apple که ترکیب آن با کلیدهای دیگر یک راه میان بر برای انتخاب منوها است |
apple jack |
عرق سیب |
adams apple |
سیب حضرت ادم |
apple computer |
کامپیوتر اپل |
apple core |
تخمدان سیب |
apple of the eye |
محبوب نوردیده |
apple of the eye |
چیز پریها |
apple pascal |
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا مخصوص استفاده درخانواده |
flat apple |
گوی بولینگ خارج از بازی |
fir apple |
جوزصنوبر |
fir apple |
چلغوزه |
sugar-apple |
سیتافال هندی |
egg apple |
بادنجان |
apple works |
اپل ورکس |
apple tree |
درخت سیب |
apple talk |
اپل تاک |
apple share |
اپل شر |
apple peel |
پوست سیب |
An apple a day keeps the doctor away. <proverb> |
با خوردن یک سیب هر روز نیازی به دکتر نیست. [چونکه آدم دیگر بیمار نمی شود] |
An apple a day keeps the doctor away. <proverb> |
غذای خوب طبیب را فراری می دهد. |
The apple does not fall far from the tree. <proverb> |
درست شبیه پدر. |
Apple Computer Corporation |
شرکتی که کامپیوترهایی مانند II Apple |
Put the apple in the juicer. |
سیب را در آب میوه گیر بگزارید. |
To pick an apple off the tree. |
سیبی را از درخت کندن [چیدن] . |
Apple Computer Corporation |
Lisa Apple و در این اواخر Apple Macintosh را ایجاد کرده است |
Apple Macintosh computer |
مجموعهای از کامپیوترهای شخصی که توسط شرکت Apple ایجاد شدند که یک واسط کاربر گرافیکی دارند و از خانواده 00086 پردازنده ها استفاده می کنند |
To eat an apple with the skin. |
سیب را با پوست خوردن |
Apple filing protocol |
روش ذخیره سازی فایل ها روی سرور شبکه که از طریق یک کامپیوتر Macintosh Apple قابل دستیابی است |
dutch apple pie |
پای سیب هلندی |
oak apple or gall |
مازو |
apple ring fender |
دفرای حلقوی |
Apple file exchange |
برنامه نرم افزاری که روی کامپیوتر Macintosh Apple اجرا میشود و اجازه خواندن دیسک از PC را میدهد |
apple desktop interface |
رابط رومیزی اپل |
apple desktop bus |
گذر رومیزی اپل |
apple desktop bus |
باسهای سریال در کامپیوترهای Macintosh Apple که به وسایل با سرعت پایین مثل صفحه کلید و mouse اجازه ارتباط با پردازنده را می دهند |
section of a pome fruit: apple |
قسمتهایمختلفمیوههایکرویشکل |
toffie apple [British English] |
سیب با ژلاتین پوشیده شده |
Shipshape . In apple pie order. |
مرتب ومنظم |
The rotten apple injures its neigbours. <proverb> |
یک سیب فاسد ,سیبهاى اطرافش را خراب مى کند. |
A rotten apple in jures its companions. <proverb> |
یک سیب گندیده هم جواران خود را لکه دار مى کند. |
apple fritters [British English] |
قاچ سیب درخمیر سرخ شده [یک نوع شیرینی] |
apple beignets [American English] |
قاچ سیب درخمیر سرخ شده [یک نوع شیرینی] |
Millions saw the apple fall, but Newton was the one who asked why? |
میلیون ها نفر به زمین افتادن سیب را دیده بودند اما فقط نیوتون پرسید چرا؟ |
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness. |
نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت. |
Anyone can count the seeds in an apple, but only Gold can count the number of apples in a seed. |
هر کسی نمی تواند تعداد دانه های داخل یک سیب را بشمارد اما فقط خدا می تواند تعداد سیب های نهفته در یک دانه را بشمارد |