English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (23 milliseconds)
English Persian
define 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defined 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defines 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defining 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
Other Matches
definition یات . 2-مقدار یا فرمولی که به یک متغیر یا برچسب نسبت داده شود
definitions یات . 2-مقدار یا فرمولی که به یک متغیر یا برچسب نسبت داده شود
expands توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
expand توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
expanding توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
assignment معادل قرار دادن یک متغیر با یک مقدار یا رشته یا حرف
assignments معادل قرار دادن یک متغیر با یک مقدار یا رشته یا حرف
To pin something on someone . چیزی را به کسی بستن (نسبت دادن )
ascription عمل نسبت دادن به چیزی اتصاف
types تعریف پردازنده یا انواع داده که یک متغیر در کامپیوتر دارد
typed تعریف پردازنده یا انواع داده که یک متغیر در کامپیوتر دارد
type تعریف پردازنده یا انواع داده که یک متغیر در کامپیوتر دارد
declare معرفی کردن متغیر یا معادل قرار دادن متغیر به یک عدد در یک برنامه کامپیوتری
declares معرفی کردن متغیر یا معادل قرار دادن متغیر به یک عدد در یک برنامه کامپیوتری
declaring معرفی کردن متغیر یا معادل قرار دادن متغیر به یک عدد در یک برنامه کامپیوتری
to depict somebody or something [as something] کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
set 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
setting up 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
sets 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
length طول چیزی تعداد داده ها در یک متغیر یا لیست
lengths طول چیزی تعداد داده ها در یک متغیر یا لیست
assigning نسبت دادن تخصیص دادن
assign نسبت دادن تخصیص دادن
assigned نسبت دادن تخصیص دادن
assigns نسبت دادن تخصیص دادن
attributable قابل نسبت دادن نسبت دادنی
to put any one up to something کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
trap وسیله , نرم افزار یا سخت افزار که چیزی مثل متغیر, خطا یا مقدار دریافت میکند
continues ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
continue ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
handicap مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicaps مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
masters کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
mastered کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
master کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
cpu ساعت درونی پردازنده که سیگنال با قاعده را ایجاد میکند که برای کنترل عملیات و ارسال داده در پردازنده است
flag 1-روش نشان دادن انتهای فیلد یا یک چیز مخصوص در پایگاه داده ها. 2-روش گزارش دادن وضعیت ثبات پس از یک عمل ریاضی یا منط قی
flags 1-روش نشان دادن انتهای فیلد یا یک چیز مخصوص در پایگاه داده ها. 2-روش گزارش دادن وضعیت ثبات پس از یک عمل ریاضی یا منط قی
peripheral قطعه خارجی پردازنده مرکزی که حاوی خصوصیات جانبی است
ascribes نسبت دادن
credit نسبت دادن
credited نسبت دادن
crediting نسبت دادن
attribution نسبت دادن
ascribing نسبت دادن
imputation نسبت دادن
lay to نسبت دادن به
ascribed نسبت دادن
imputing نسبت دادن
ascribe نسبت دادن
credits نسبت دادن
attributing نسبت دادن
relativization نسبت دادن
imputed نسبت دادن
attribute نسبت دادن
impute نسبت دادن
attributes نسبت دادن
assion نسبت دادن
to put down نسبت دادن
imputes نسبت دادن
reduces تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
to bear witness to شهادت دادن نسبت به
attach نسبت دادن گذاشتن
trump up نسبت ناروا دادن
attaching نسبت دادن گذاشتن
attaches نسبت دادن گذاشتن
set مقدار دادن به یک بیت
initialize مقدار اولیه دادن
sets مقدار دادن به یک بیت
setting up مقدار دادن به یک بیت
give نسبت دادن به بیان کردن
attributes نسبت دادن حمل کردن
giving نسبت دادن به بیان کردن
gives نسبت دادن به بیان کردن
attributing نسبت دادن حمل کردن
attribute نسبت دادن حمل کردن
To cast a slur on some one . To speak disparagingly of someone . نسبت زشتی به کسی دادن
enclose احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclosing احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
encloses احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
mallet goal نمره دادن از صفر تا 01 به بازیگر به نسبت مهارت او
pushes فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
push فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushed فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
to esteem somebody or something [for something] قدر دانستن از [اعتبار دادن به] [ارجمند شمردن] کسی یا چیزی [بخاطر چیزی ]
wake up تنظیم کردن یا شروع یا مقدار اولیه دادن
capacities انجام دادن هر مقدار کار که ممکن است
capacity انجام دادن هر مقدار کار که ممکن است
faceted code یات یک موضوع را بیان میکند با انتساب دادن به هر یک یک مقدار
VL local bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
law of variable proportion قانون نسبت متغیر
stepped motor دستگاه مکانیکی که بهنگام پالس دادن به ان مقدار ثابتی می چرخد
protection سد کردن راه حریف نسبت به مهاجمی که در شرف پاس دادن است
invitation عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
invitations عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
analogues مقدار یا متغیر در حالت آنالوگ
expression تعریف یک مقدار یا متغیر در برنامه
expressions تعریف یک مقدار یا متغیر در برنامه
peaks بیشترین مقدار متغیر یا سیگنال
peaking بیشترین مقدار متغیر یا سیگنال
peak بیشترین مقدار متغیر یا سیگنال
analogue مقدار یا متغیر در حالت آنالوگ
analog مقدار یا یک متغیر در حالت آنالوگ
preferentialism اصول دادن امتیازات به برخی کشورها نسبت به حقوق گمرکی کالای انها
analogues ارسال داده که در آن داده به عنوان یک مجموعهای از تغییرات در سیگنال ممتد متغیر فرستاده میشود
analogue ارسال داده که در آن داده به عنوان یک مجموعهای از تغییرات در سیگنال ممتد متغیر فرستاده میشود
jump instruction دستور برنامه نویسی برای خاتمه دادن به یک سری دستورات و هدایت پردازنده به بخش دیگر برنامه
MMX قطعه پردازنده intel پیشرفته که حاوی خصوصیات ویژه و قط عاتی است که برای بهبود کارایی استفاده از چند رسانهای و ارتباطات به کار می رود
analogue دادهای که به عنوان سیگنال ممتد متغیر نمایش داده میشود. صوت حالتی از داده آنالوگ است
analogues دادهای که به عنوان سیگنال ممتد متغیر نمایش داده میشود. صوت حالتی از داده آنالوگ است
consent اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
query پیام ارسالی به یک شی برای یافتن مقدار یکی از خصوصیات شی مثل نام , وضعیت یا محل
queries پیام ارسالی به یک شی برای یافتن مقدار یکی از خصوصیات شی مثل نام , وضعیت یا محل
querying پیام ارسالی به یک شی برای یافتن مقدار یکی از خصوصیات شی مثل نام , وضعیت یا محل
queried پیام ارسالی به یک شی برای یافتن مقدار یکی از خصوصیات شی مثل نام , وضعیت یا محل
correlation جدول نسبت بین هزینههای متغیر تولید
inequality operator نشانه بیان عدم شادی دو متغیر یا دو مقدار
processor پردازنده مخصوص مثل پردازنده آرایهای یا عددی که میتواند برای بهبود کارایی با پردازنده اصلی کار کند
duble option خیار مشتری و بایع در موردتغییر دادن مقدار ثمن و مبیع در صورت تغییر ارزش پول
long run مدت کافی برای تغییر دادن در مقدار تولید به وسیله کاهش یا افزایش فرفیت موسسه
inserts قرار دادن چیزی در چیزی
insert قرار دادن چیزی در چیزی
inserting قرار دادن چیزی در چیزی
to lean something against something چیزی را به چیزی تکیه دادن
header بلاک داده در ابتدای فایل حاوی داده درباره خصوصیات فایل
headers بلاک داده در ابتدای فایل حاوی داده درباره خصوصیات فایل
To let something slip thru ones fingers . چیزی را از کف دادن
string out <idiom> کش دادن چیزی
initialing خطای داده که اختلاف بین داده در شورع پردازش و مقدار خط ی آن است
initialed خطای داده که اختلاف بین داده در شورع پردازش و مقدار خط ی آن است
initialling خطای داده که اختلاف بین داده در شورع پردازش و مقدار خط ی آن است
initials خطای داده که اختلاف بین داده در شورع پردازش و مقدار خط ی آن است
initialled خطای داده که اختلاف بین داده در شورع پردازش و مقدار خط ی آن است
initial خطای داده که اختلاف بین داده در شورع پردازش و مقدار خط ی آن است
ascends مرتب کردن داده ها بر طبق کوچکترین مقدار یا داده در لیست
ascended مرتب کردن داده ها بر طبق کوچکترین مقدار یا داده در لیست
ascend مرتب کردن داده ها بر طبق کوچکترین مقدار یا داده در لیست
to pass somebody something به کسی چیزی دادن
locus in quo جای رخ دادن چیزی
to let something [British E] [Real Estate] کرایه دادن چیزی
to cut something چیزی را کاهش دادن
to cut down [on] something چیزی را کاهش دادن
to cut back [on] something چیزی را کاهش دادن
to lean against something پشت دادن به چیزی
integrate درشکم چیزی جا دادن
to hand somebody something به کسی چیزی دادن
to hire out something اجاره دادن چیزی
to smell [of] بوی [چیزی] دادن
integrating درشکم چیزی جا دادن
put in قرار دادن چیزی در
to rent out something کرایه دادن چیزی
pushes چیزی را زور دادن
to let something on a lease کرایه دادن چیزی
push چیزی را زور دادن
to rent out something اجاره دادن چیزی
to let something on a lease اجاره دادن چیزی
to let something [British E] [Real Estate] اجاره دادن چیزی
to hire out something کرایه دادن چیزی
pushed چیزی را زور دادن
integrates درشکم چیزی جا دادن
reimburse خرج چیزی را دادن
boosts افزایش دادن چیزی
boosting افزایش دادن چیزی
boosted افزایش دادن چیزی
boost افزایش دادن چیزی
prevents توقف رخ دادن چیزی
preventing توقف رخ دادن چیزی
prevented توقف رخ دادن چیزی
hand in <idiom> به کسی چیزی دادن
give away <idiom> دادن چیزی به کسی
reimbursing خرج چیزی را دادن
measure توقف رخ دادن چیزی
to plug in گماشتن در [در چیزی جا دادن]
to put in گماشتن در [در چیزی جا دادن]
to book something چیزی را سفارش دادن
reimburses خرج چیزی را دادن
prevent توقف رخ دادن چیزی
to buoy something [up] به کسی [چیزی] دل دادن
reimbursed خرج چیزی را دادن
description لیست داده ها و خصوصیات آنها
descriptions لیست داده ها و خصوصیات آنها
puts قرار دادن داده در پشته
dates قرار دادن داده در یک متن
putting قرار دادن داده در پشته
date قرار دادن داده در یک متن
put قرار دادن داده در پشته
moved تغییر دادن محل چیزی
redid انجام دادن مجدد چیزی
moves تغییر دادن محل چیزی
redo انجام دادن مجدد چیزی
epitomises صورت خارجی به چیزی دادن
to weigh in [on something] تذکر دادن [در مورد چیزی]
catch up with (someone or something) <idiom> وقف دادن به کسی یا چیزی
to get something to somebody تحویل دادن چیزی به کسی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com