English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
English Persian
charge 1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
charges 1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
Other Matches
electron deficient molecules مولکولهای با کمبود الکترون
electrical quantity مقدار الکتریسیته
evaluated محاسبه یک مقدار یا کمیت
evaluating محاسبه یک مقدار یا کمیت
evaluate محاسبه یک مقدار یا کمیت
evaluates محاسبه یک مقدار یا کمیت
evaluation عمل محاسبه یک مقدار یا کمیت
evaluations عمل محاسبه یک مقدار یا کمیت
guest element عنصر کم مقدار
trace element عنصر کم مقدار
decibels واحدی که نسبت بین دو مقدار الکتریسیته یاصوت را بیان میکند
decibel واحدی که نسبت بین دو مقدار الکتریسیته یاصوت را بیان میکند
generators وسیله تولید الکتریسیته
generator وسیله تولید الکتریسیته
circular لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
circulars لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
tare and tret وزن بسته یا لفاف یا جعبه محموله و مقدار کمبود وزنی که در نتیجه حمل و نقل درمحموله ایجاد میشود وقابل قبول است
bypassed روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypassing روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypass روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypasses روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
short-handed داشتن کمبود نیروی انسانی کمبود نفرات
short handed داشتن کمبود نیروی انسانی کمبود نفرات
Kbps اندازه مقدار داده که یک وسیله هر ثانیه ارسال میکند
kilos اندازه مقدار داده که یک وسیله هر ثانیه منتقل میکند
kilo اندازه مقدار داده که یک وسیله هر ثانیه منتقل میکند
economic order quantity کمیت سفارش اقتصادی اقتصادی ترین مقدار سفارش
chain لیستی که در آن هر عنصر شامل داده و آدرس عنصر بعدی در لیست است
list لیستی که هر عنصر حاوی داده و آدرس عنصر بعدی در لیست باشد
chains لیستی که در آن هر عنصر شامل داده و آدرس عنصر بعدی در لیست است
atom کوچکترین قسمت یک عنصر که همان خصوصیات آن عنصر را دارد
atoms کوچکترین قسمت یک عنصر که همان خصوصیات آن عنصر را دارد
measure 1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
long run مدت کافی برای تغییر دادن در مقدار تولید به وسیله کاهش یا افزایش فرفیت موسسه
trap وسیله , نرم افزار یا سخت افزار که چیزی مثل متغیر, خطا یا مقدار دریافت میکند
chain باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chains باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
setting up 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
set 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
sets 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
incremental computer دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
tabled استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabling استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
table استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tables استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
sensor وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
airlift control element عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی
defaulted مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
paasche price index یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
fet وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
creepage مد الکتریسیته
electricity الکتریسیته
quant کمیت
quantity کمیت
quantities کمیت
scalar کمیت
shagreen کمیت
quantum کمیت
electrostatics الکتریسیته ساکن
electric generator مولد الکتریسیته
nuclear electricity الکتریسیته هستهای
electric doublet دو قطبی الکتریسیته
induced electricity الکتریسیته القائی
negative electricity الکتریسیته منفی
electro physic فیزیک الکتریسیته
electric dipole دو قطبی الکتریسیته
electrically مربوط به الکتریسیته
electrical مر بوط به الکتریسیته
brain potential الکتریسیته مغز
voltage source منبع الکتریسیته
electric conductor هادی الکتریسیته
positive electricity الکتریسیته مثبت
animal electricity الکتریسیته بدن
electric current جریان الکتریسیته
static electricity الکتریسیته ساکن
inductive capacity ثابت دی الکتریسیته
electric conduction هدایت الکتریسیته
deficiencies کمبود
deficits کمبود
shortfalls کمبود
shortage کمبود
shortfall کمبود
shortages کمبود
shortcomings کمبود
deficit کمبود
leakages کمبود
leakage کمبود
shortsage کمبود
shortcoming کمبود
deficiency کمبود
peridic quantity کمیت تناوبی
quantifier کمیت سنج
batch quantity کمیت گروهی
quantity control کنترل کمیت
vector quantity کمیت برداری
pulsating quantity کمیت ضربانی
scalar quantity کمیت عددی
oscillating quantity کمیت نوسانی
alternating quantity کمیت متناوب
scalar quantity کمیت نردهای
certificating of quantity گواهی کمیت
certificate of quantity گواهی کمیت
scalar quantity کمیت اسکالر
physical quantity کمیت فیزیکی
sinusoidal quantity کمیت سینوسی
hot-wires سیم حاوی الکتریسیته
magnetoelectric مربوط به الکتریسیته القایی
coulomb واحد اندازه الکتریسیته
hot wire سیم حاوی الکتریسیته
hot-wire سیم حاوی الکتریسیته
hot-wired سیم حاوی الکتریسیته
piezo electric effect اثر پیزو- الکتریسیته
electrometer valve لامپ الکتریسیته سنج
hot-wiring سیم حاوی الکتریسیته
electrometer tule لامپ الکتریسیته سنج
hard up <idiom> کمبود پول
lack کمبود نیازمندی
anoxia کمبود اکسیژن
lacking فقدان کمبود
lacked کمبود نیازمندی
credit tightness کمبود اعتباری
lacks کمبود نیازمندی
leakages کمبود کسر
leakages کمبود و کسری
time trouble کمبود وقت
oxygen deficit کمبود اکسیژن
underpopulation کمبود جمعیت
leakage کمبود و کسری
leakage کمبود کسر
scurvy کمبود ویتامین C
deficient دارای کمبود
mean value of periodic quantity میانگین کمیت دورهای
conserved quantity کمیت پایسته [فیزیک]
conserved quantity کمیت ثابت [فیزیک]
damped sinusoidal quantity کمیت سینوسی میرنده
scalar quantity کمیت غیر برداری
quantification کمیت پذیر کردن
phase of a sinusoidal quantity فاز کمیت سینوسی
quantified کمیت را تعیین کردن
quantifies کمیت را تعیین کردن
quantify کمیت را تعیین کردن
observable quantity کمیت مشاهده پذیر
quantity surveyors ارزیاب کمیت مواد
quantity surveyor ارزیاب کمیت مواد
quantifying کمیت را تعیین کردن
pseudoscalar quantity کمیت شبه عددی
replenishing شارژکردن مجدد باتری با الکتریسیته
mains electricity منبع الکتریسیته محلی مشتریان
insulator مادهای که الکتریسیته را هدایت نمیکند
phase difference اختلاف فاز جریان الکتریسیته
watts واحد اندازه گیری الکتریسیته
insulators مادهای که الکتریسیته را هدایت نمیکند
polar دارای الکتریسیته مثبت و منفی
watt واحد اندازه گیری الکتریسیته
replenishes شارژکردن مجدد باتری با الکتریسیته
static الکتریسیته ساکن وضعیت ثابت
ribbon switch مبدل فشار مداوم به الکتریسیته
replenish شارژکردن مجدد باتری با الکتریسیته
electric آنچه با الکتریسیته کار میکند
replenished شارژکردن مجدد باتری با الکتریسیته
dosage مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
dosages مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
lack of self-confidence کمبود اعتماد به نفس
shortcoming نکته ضعف کمبود
lack of confidence کمبود اعتماد به نفس
leukopenia کمبود گویچههای سفیدخون
defective دارای کمبود معیوب
short supply اماد کمبود دار
labor shortage کمبود نیروی کار
dearth قحط و غلا کمبود
avitaminosis کمبود ویتامینها در بدن
scorbutic ناشی از کمبود ویتامین C
understaffed دچار کمبود کارمند
acholia فقدات یا کمبود صفرا
immunodeficiency کمبود ایمنی [پزشکی]
beriberi بیماری کمبود ویتامن B
shortcomings نکته ضعف کمبود
immune defect کمبود ایمنی [پزشکی]
nonsparking ضد تولید جرقه غیر هادی الکتریسیته
galvanism جریان مستقیم برق الکتریسیته شیمیایی
inductivity ثابت دی الکتریسیته قابلیت هدایت دی الکتریکی
scalar کمیت نرده ای [فیزیک] [ریاضی]
scalar quantity کمیت نرده ای [فیزیک] [ریاضی]
symmetrical alternating quantity کمیت متناوب متقارن نامتوازن
even کمیت یا عدد که ضریب دو است
time constant of an exponential quantity ثابت زمانی یک کمیت نمایی
telemetry اندازه گیری یک کمیت یا کیفیت
measure روش محاسبه اندازه یا کمیت
law of demand براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
crawlers وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
crawler وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
asynchronous داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
deficits کسر موازنه کمبود سرمایه
hypoxia کمبود اکسیژن در بافتهای بدن
attenuation کاهش یا کمبود قدرت سیگنال
deficit کسر موازنه کمبود سرمایه
mulnutrition کمبود مواد غذائی در بدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com