Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
A crash language course .
دوره فشرده آموزش زبان
Other Matches
crash
ناخوانده وارد شدن صدای بلند یا ناگهانی
crash
متوقف شدن ناگهانی
crash
خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crash
ورشکستگی ناگهانی
crash
سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crash
خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
crash
سقوط کردن
crash
سقوط
crash course
کلاسآموزشی
crash
سقوط کردن هواپیما
crash
ریزریز شدن
crash
درهم شکستن
crash
از کار افتادن
crash
پایان عملیات کامپیوتر
crash
خردکردن
all crash
زمان فوریت
crash
شکستگی خرابی
crash
متوقف
crash
قفل سرنگون
crash
توقف سیستم ازطریق خرابی سخت افزاری یااشتباه نرم افزاری
crash price
قیمت مفت
to crash in
[to a party]
بدون دعوت وارد شدن
crash land
سقوط کردن هواپیما
disk crash
خراش دیسک
to crash in
[to a party]
سر زده وارد شدن
crash-land
سقوط کردن هواپیما
crash dolly
جرثقیل چرخدار اخراجات
crash protected
دیسک که حاوی نوک محافظ یا سیستم محافظ اختلال داده است
to fall crash
افتادن وباصداخردشدن
head crash
شکستگی هد
disk crash
خرابی دیسک
head crash
برخورد فیزیکی نوک خواندن /نوشتن با سطح دیسک برخورد نوک خواندن ونوشتن با سطح ضبط شونده یک دیسک سخت که نتیجه اش از دست اطلاعات میباشد خرابی هد
crash-lands
سقوط کردن هواپیما
crash-landing
سقوط کردن هواپیما
crash-landed
سقوط کردن هواپیما
crash barrier
حصار کنار جاده
crash dive
ناگهان بزیر اب رفتن
crash conversion
تبدیل یک سیستم به سیستم دیگر به وسیله به پایان بردن عملیات سیستم قدیمی به هنگام اجرا شدن سیستم جدید
crash the gate
<idiom>
بی دعوت رفتن ،پابرهنه وسط پریدن
crash helmets
کاسکت
crash helmets
خود
crash helmets
کلاه ایمنی
crash helmets
کلاه خود ایمنی
crash boat
قایق نجات
crash position indicator
برج اعلام محل وقوع سوانح دریایی برج مراقبت سوانح دریایی
crash locator beacon
برج اعلام سوانح دریایی برج تعیین محل سوانح دریایی
pl. language
زبان پی ال وان
language
در زمان اجرا
for a language course
برای یک دوره زبان
second language
زباندوم
first language
زبانیکهازهمهبهآنبیشترتسلطدارید
I am here for a language course
من برای برای یک دوره زبان به اینجا آمدم.
language
برنامهای که به عنوان مترجم
language
سخنگویی تکلم
language
زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود
language
نرم افزاری که به کاربر امکان وارد کردن برنامه به زبان خاص و سپس اجرای آن میدهد
language
زبان برنامه نویسی که حاوی دستورات کد دولویی است و مستقیما توسط CPU قابل فهم است
language
هر برنامهای که هر خط برنامه را به زبان دیگری ترجمه میکند.
language
زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
language
زبان برنامه نویسی کامپیوتر با دستورات تو کار که برای نمایش گرافیک مفید هستند
language
دستوراتی که منابع لازم برای یک کار که باید توسط کامپیوتر انجام شود را مشخص می کنند
language
زبان برنامه نویسی که از نشانه هایی استفاده میکند تا دستورات ای که باید به کد ماشین تبدیل شوند را کد کند
language
برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
language
بصورت لسانی بیان کردن
language
استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
language
مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
language
تبدیل و اجرا میکند
language
زبان اصلی که برنامه با آن نوشته میشود تا توسط کامپیوتر پردازش شود
language
ابزارهای سخت افزاری و نرم افزاری برای کمک به نوشتن برنامه هایی به زبان خاص توسط برنامه نویس
language
سیستم کلمات و نشانه ها که امکان ارتباط با کامپیوترها را فراهم میکند.
language
قالب و فرمت دستورات و داده ها در یک زبان مشخص
language
زبان
language
زبان
language
لسان
language
زبان برنامه نویسی ساخته شده از توابع برای کارهای مختلف که توسط مجموعه دستوراتی فراخوانی میشود
language
کلام
redundant language
سخن زائد یازیادی حشووزوائد
reference language
زبان مرجع
rpg language
زبان ار پی جی
pascal language
زبان پاسکال
semitic language
زبان سامی
procedural language
زبان رویهای
publication language
زبان نشری
program language
زبان برنامه
query language
زبان پرس و جو
quary language
زبان پرس و جو
publication language
زبان انتشارات
programming language
زبان برنامه نویسی
program language
زبان برنامه نویسی
object language
زبان مقصد
maternal language
زبان مادری
natural language
زبان طبیعی
native language
زبان طبیعی
mechanical language
زبان ماشینی
mnemonic language
زبان یادمان
musical language
زبان موسیقی
mute language
زبان حال
mute language
زبان بیزبانی
native language
زبان بومی
non procedural language
زبان برنامه سازی که دستورات را پشت سرهم اجرا نمیکند و نه توابع فراخوان را
parliamentary language
زبان مودبانه
parliamentary language
اصطلاخات پارلمانی
parliamentary language
زبان مجلسی
original language
زبان اصلی
official language
زبان رسمی
objective language
زبان مقصود
object language
زبان مقصود
non procedural language
بلکه یک مجموعه قواعدی وضع میکند که اعمال می شوند
native language
زبان اختصاصی
simscript language
زبان سیمسکریپت
simula language
زبان سیمیولا
use foul language
فحاشی کردن
written language
زبان نوشتاری
language laboratories
آزمایشگاه زبان
language laboratory
آزمایشگاه زبان
to interpret
[for somebody]
[from/into a language]
ترجمه شفاهی کردن
[برای کسی]
[از یک زبان به دیگری]
language lab
آزمایشگاه
What foreign language do you know?
کدام زبان خارجی رامی دانید ؟
It is better to know each others mind than to know each others language.
<proverb>
همدلى از همزبانى بهتر است .
to pick up a language.
<idiom>
زبانی را مثل آب خوردن یاد گرفتن.
[از روش های غیر رسمی مثل گوش کردن به حرف بومی های آن زبان]
a dead language
<idiom>
زبان مرده و منقرض شده
[زبانی که دیگر آموزش داده نمی شود اما شاید برخی از کارشناسان از آن استفاده کنند.]
to translate something
[from/into a language]
برگرداندن
[نوشتنی]
چیزی
[از یک زبان یا به زبانی]
to translate something
[from/into a language]
ترجمه
[نوشتنی]
کردن چیزی
[از یک زبان یا به زبانی]
tongue
[language]
زبان
to talk the same language
<idiom>
همدیگر را فهمیدن
[اصطلاح مجازی]
use bad language
فحش دادن
universal language
زبان فراگیر
simulation language
زبان شبیه سازی
snobol language
زبان اسنوبول
source language
زبان منبع
source language
1-زبانی که برنامه در ابتدا به آن نوشته شده است .2-زبان برنامه پیش از ترجمه
source language
زبان اصلی
standard language
زبان متعارف
symbolic language
زبان نمادی
syntax language
زبان تشریح نحو
target language
زبان هدف
target language
زبان مقصود
technical language
زبان فنی
technical language
زبان تخصصی
the persian language
زبان فارسی
the turkish language
زبان ترکی
to fix a language
زبانی که ازتغییریارشدبازداشتن
tone language
زبانهای اهنگی
to talk the same language
<idiom>
به یک سبک فکر کردن
[اصطلاح مجازی]
formal language
زبان صوری
conversational language
زبان محاورهای
control language
زبان کنترل
computer language
زبان کامپیوتر
computer language
زبان کامپیوتری
compiler language
زبان همگردانی
compile language
زبان کامپایل
common language
زبان مشترک
common language
زبان عمومی
commerical language
زبان تجاری
dancing language
زبان رقص
declarative language
زبان برنامه سازی در برنامههای کاربردی پایگاه داده ها که آنچه می خواهید بدست آورید وارد می کنید و نه دستورالعمل را
fabricated language
زبان ساختگی
extensible language
زبان توسعه پذیر
enquiry language
زبان پرس و جو
dumb language
زبان بی زبانی
dumb language
زبان حال
design language
زبان طراحی
declarative language
زبان تشریحی
declarative language
زبان اعلانی
command language
زبان دستوری
command language
زبان فرمان
command language
زبان فرماندهی
appropriation language
شرح جزئیات بودجه و منظوراز تخصیص ان
ambiguous language
زبان مبهم
algorithmic language
یک زبان که برای بیان الگوریتم ها طراحی شده است
algorithmic language
AL
algorithmic language
زبان الگوریتمی
algebraic language
زبان با مفاد آزاد
algebraic language
زبان جبری
sign language
زبان اشاره
sign language
مکالمه با اشاره
sign language
زبان مخصوص کرها
apt language
زبان ای پی تی
artificial language
زبان مصنوعی
comit language
زبان کامیت
body language
زبان بدن
basic language
زبان بیسیک
bad language
فحش
bad language
دشنام
author language
زبان برنامه نویسی که به منظور طراحی برنامههای اموزشی برای سیستم CAI یافرمان توسط کامپیوتراستفاده میشود زبان تالیف
assembly language
زبان اسمبلی
assembly language
زبان همگذاری
sign language
زبان علامات
language lab
زبان
language translator
مترجم زبان
language subset
زیر مجموعه زبان
human language
زبان بشری
language processor
پردازشگر زبان
indecent language
سخن زشت
indelicate language
سخن زشت
language processor
زبان پرداز
apl language
زبان ای پی ال
language master
اموزگار زبان
indecent language
سخن ناشایسته
indelicate language
سخن خارج از نزاکت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com