English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
Other Matches
Visual Basic ابزار برنامه نویسی ساخت ماکروسافت که باعث ساخت برنامههای کاربردی ویندوز به آسانی میشود
applications فرم تقاضا
applications عرضحال
applications تقاضا برای چیز
applications معمولا به صورت نوشته
applications کاری که یک کامپیوتر انجام میدهد یا مشکلی که حل میکند
applications برنامه کاربردی استفاده
applications پیشنهاد ها
applications اجرا
applications به کار گماردن استخدام کردن به کار بردن
applications درخواست
applications درخواست نامه پشت کار
applications استعمال
applications کاربرد استفاده
applications کاربرد
applications اعمال
applications موارد استعمال
applications تقاضای کار
scientific applications کابردهای علمی
applications programmer برنامه نویس کاربردی
National Center for Supercomputing Applications سازمانی که معرفی و ایجاد شبکه جهان گستر را توسط جستجوگر Moscuic Web انجام میدهد
visual دیدنی
visual آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
visual روش برنامه نویسی کامپیوتر با کشیدن نشانه ها در یک فلوچارت که عملیات برنامه را شرح میدهد به جای نوشتن یک سری دستورات
visual درمعرض دید
visual با چشم
visual بصری
visual دیداری
visual وابسته به دید
visual دیدی
Visual C محصول توسعه یافته ماکروسافت که امکان ایجاد برنامههای کاربردی ویندوز با رسم واسط های کاربر و اتصال کد زبان C را برقرار میکند
visual purple ارغوان بینایی
visual elevation افت بصری گلوله
visual angle زاویه دید
visual flight پرواز بااستفاده ازناوبری به کمک عوارض زمین
visual hallucination توهم دیداری
visual field میدان دید
visual communication مخابره بصری
visual interaction کنش متقابل بصری
visual elevation فاصله مربوط به افت گلوله
visual flight پرواز بااستفاده از ناوبری بصری
visual focusing تمرکز دیداری
visual identification تشخیص بصری
visual illusion خطای ادراکی دیداری
visual induction القاء دیداری
visual flight پرواز بصری
visual fixation تثبیت دیداری
visual fire تیر مستقیم
visual identification شناسایی بصری
visual interceptor هواپیمای رهگیر بصری هواپیمایی که باوسایل بصری رهگیری میکند
visual axis محور بینایی
visual check مقابله دیداری
visual check مقابله بصری
visual cliff پرتگاه دیداری
visual communication ارتباط بصری
visual control کنترل دید
visual display نمایش بصری
visual span فراخنای دیداری
visual yellow زرد بینایی
visual aids کمکهای بصری
visual aids دیدافزار
visual aids ابزارهای کمکی دیداری
visual aid چیزهاییکهبااستفادهازحافظهتصویریبهیاآوریچیزهاکمککندمثلفیلم
visual aid اسلاید
visual aphasia زبان پریشی دیداری
visual agnosia ادراک پریشی دیداری
visual observation دیدبانی با چشم
visual observation دیدبانی بصری
visual obstruction مانع دید
visual organization سازمان دیداری
visual page صفحه تصویری
visual perception ادراک دیداری
visual projection فرافکنی دیداری
visual range حیطه دید
visual scanner پیماینده تصویری
visual signal علامت بصری
visual signal علایم بصری
visual type سنخ دیداری
visual acuity تیزی بینایی
visual adaptation انطباق دیداری
visual aid نقشه
audio-visual دید و شنودی
audio visual دید و شنودی
audio visual سمعی وبصری
audio visual اموزش سمعی وبصری
audio visual سمعی بصری
audio-visual اموزش سمعی وبصری
audio-visual سمعی بصری
visual arts هنرهای بصری
visual arts هنرهای دیدنی
audio-visual سمعی وبصری
visual display terminal ترمینال نمایش بصری
visual omnidirectional range سیستم تعیین مسیر هواپیمابطریق بصری
visual display terminal ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual righting response پاسخ تعادل دیداری
visual display unit واحد نمایش دیداری
visual display unit ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit واحد نمایشگر بصری
bender visual motor gestalt test ازمون طرحهای دیداری-حرکتی بندر
visual bender motor gestalt test ازمون طرح دیداری- حرکتی بندر
basic مین دستیابی
basic به یک وسیله راه دور
basic توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
basic کنترل استاندارد خط وط ارسالی با استفاده از کدهای مخصوص
basic نرم افزاری که اجرای سطح پایین و ابتدایی سخت افزار و مدیریت فایل را کنترل میکند
basic بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
basic روش ذخیره و بازیابی بلاکهای داده به ترتیب
basic plus نوعی زبان برنامه نویسی گسترش یافته BASIC
basic بیسیک
basic یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
basic Symbolic sAll-Purpose"Beginner Instructioncode
basic حالت ابتدایی یا ساده شروع هر چیزی
basic بخشی از کنترل کننده ارتباطات که توابع ریاضی و منط قی را بررسی میکند
basic دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
basic سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
basic کد دودویی که مستقیماگ و فقط با استفاده از آدرس ها و مقادیر مطلق در CPU عمل میکند.
basic اساسی مقدماتی
basic اولیه
basic بنیادی
basic تهی بنیانی
basic اصلی
basic ابتدایی
basic اساسی
basic پایهای
basic قلیایی
basic مقدماتی اساسی
basic بنیانی
basic روش استاندارد ذخیره سازی داده روی دیسک تا سایر کامپیوتر ها هم بتوانند استفاده کنند
basic course دوره مقدماتی
basic بازی
basic surplus مازاد اساسی
basic training تعلیمات ابتدایی
basic training اموزش مقدماتی
basic variable متغیر اصلی
quick basic کوئیک بیسیک
basic variable متغیر اساسی
microsoft basic مدل مشهوری از زبان برنامه نویسی BASIC که روی ریزکامپیوترها بکاربرده میشود
basic price قیمت پایه
integer basic نوعی زبان BASIC که میتواند تمام اعداد را موردپردازش قرار دهد
applesoft basic نوع توسعه یافته زبان برنامه نویسی BASIC که باریزکامپیوتر قابلیت پردازش اعداد اعشاری را هم دارد
basic verses ایات محکمات
airman basic سرباز ساده و بدون درجه نیروی هوایی
advanced basic بیسیک پیشرفته
basic research علم بنیادی
basic research علم پایه
basic agreement چهارچوب توافق [حقوق]
basic ground زمینه و متن اصلی فرش
basic dye رنگ قلیایی
basic agreement توافق اولیه
true basic تروبیسیک
tiny basic یک زبان برنامه سازی سطح بالا که زیرمجموعه BASICاست و برای ریزکامپیوترطراحی شده است
basic allowance شارژ انبار
basic date تاریخ شروع خدمت در هردرجه
basic date تاریخ ترفیع
basic deficit کسری کلی
basic deficit کسری اساسی
basic dye رنگینه بازی
basic fortran استاندارد امریکایی و تاییدشده از زبان برنامه نویسی فرترن
basic gearing گیربکس
basic gearing چرخ دندههای اصلی
basic hole سوراخ مقدماتی
basic intent نیت عام
basic language زبان بیسیک
basic lining پوشش یا استر قلیایی
basic linkage پیوند اساسی
basic load بار مبنا
basic load بار مبنای مهمات یا وسایل
basic crops پنبه تنباکو و برنج
basic data اطلاعات اولیه
basic data دادههای اولیه عناصر اولیه
basic data عناصر تیر اولیه
basic allowance سهمیه اولیه ضریب حقوقی معاش
basic anxiety اضطراب بنیادی
basic price قیمت مبنا
basic speed سرعت اولیه
basic branch رسته اولیه
basic brick اجر قلیائی
basic capacity گنجایش مبنا
basic capacity گنجایش پایه
basic circuit مدار ساده
basic communication گزارش یا مدرک اولیه مکاتبات اولیه
basic conflict تعارض بنیادی
basic weaves رگباسلیق
basic cover عکسبرداری اولیه هوایی
basic crops محصولات کشاورزی اساسی مانند گندم
basic crops جو
basic crops ذرت
basic of issue مبنای توزیع
basic of issue مبنای واگذارکردن اقلام
basic ration جیره مقدماتی جیره مبنا
basic ration جیره اصلی
basic standard استاندارد اولیه
basic shaft محور واحد
basic research تحقیقات مقدماتی
basic salt نمک بازی
basic sciences علوم پایه
basic size اندازه اصلی
basic slag سرباره قلیایی
basic size اندازه اولیه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com