Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 86 (1 milliseconds)
English
Persian
An ounce of prevention is better than a pound of cure.
<proverb>
پیشگیری بهتر از درمانه.
Search result with all words
An ounce of prevention is worth a pound of cure.
<proverb>
پیشگیری بهتر از درمانه.
An ounce of prevention is worth a pound of cure.
[Benjamin Franklin]
<proverb>
پیشگیری بهتر از درمانه.
Other Matches
ounce
واحد جرم
ounce
چیز اندک
ounce
اونس
ounce
مقیاس وزنی برابر5301/13 گرم
fluid ounce
واحد گنجایش مایعات معادل 61/1 پینت
ounce of lead
گلوله سربی
use up every ounce of energy
نهایت تلاش خود را به کار بستن
ounce per inch square
اونس اینچ مربع
prevention
جلوگیری
prevention
ممانعت
prevention
منع
prevention
مانع رخ دادن چیزی شدن
prevention
پیشگیری
accident prevention
پیشگیری از حوادث
accident prevention
جلوگیری از سانحه
measure of prevention
اقدام احتیاطی
fire prevention
اتش نشانی
hanging prevention
ممانعت از تعلیق
measure of prevention
احتیاط کاری
shrinkage prevention
وسیله جلوگیری از جمع شدگی
prevention of stripping
ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
prevention of discrimination sub commiss
کمیسیون فرعی جلوگیری ازتبعیض
cure
سخت کردن بتن
cure all
درمان هر درد
b h cure
خم بی اچ
cure all
نوش دارو
cure-all
دواء عام
cure-all
داروی همه درد
cure
علاج
b h cure
خم مغناطیس پذیری
cure
خیساندن
cure
عمل اوردن
cure
شفا
cure
درمان بخشیدن
cure
درمان
cure
شفا دادن بهبودی دادن
cure
دارو
rest cure
معالجه با استراحت
water cure
علاج بااب معالجه بااب
water cure
اب درمان
it is past cure
از علاجش گذشته است مافوق انست که بتوان علاج کرد
dry cure
خشک نمک زدن
cure time
زمان لازم برای جامد شدن کامل رزین
cure rate
سرعت سخت گردانی
cure meat
نمک سود کردن مواد غذایی
cure-alls
دواء عام
cure-alls
داروی همه درد
acid cure
پخت در محیط اسیدی
faith cure
درمان اعتقادی
pound
اغل حیوانات گمشده وضاله اغل
pound
واحد وزن
pound
بازداشتگاه بدهکاران وجنایتکاران
pound
لیره
pound
واحد مسکوک طلای انگلیسی
pound
کوبیدن اردکردن
pound
بامشت زدن
pound
بصورت گرد دراوردن
pound
استخر یا حوض اب
pound
پوند
pound
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pound
ضربت
In for a penny, in for a pound.
آب که ازسر گذشت چه یک وجب چه صد وجب
foot pound
مقدار نیروی لازم برای بلند کردن وزنه یک پوندی بارتفاع یک فوت.
turkey pound
لیره عثمانی
pound the pavement
<idiom>
دنبال کار گشتن
to pound to pieces
خرد کردن
in for a penny, in for a pound
<idiom>
آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب
turkey pound
لیره ترک
pound net
تور ماهیگیری دهانه باریک
to pound the filed
غیر قابل عبور کردن ازحصاری که برای دیگران غیرقابل عبوراست
pound force
پوند نیرو
pound foolish
ولخرج در مبالغ بزرگ
pound foolish
گشادباز
pound cake
کلوچه یا که وزت اجزا عمده هر کدام یک پاوندیا گیروانکه است
pound breach
هتک حرز یا ورود غیرقانونی به چراگاه
to pound a long
کوبیدن و رفتن
to pound a long
سنگین رفتن
foot pound second system
دستگاه فوت پاوند ثانیه
pound per square inch
پوند بر اینچ مربع
penny wise and pound foolish
صرفه جو در پنی و ولخرج درلیره
penny-wise and pound-foolish
<idiom>
توجه به چیزی کوچک وکم توجهای به چیزهای با اهمیت
tirtyfive pound weight throw
مسابقه پرتاب چکش
penny wise and pound foolish
دینار شناس و ریال شناس
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com