Dictiornary-Farsi | Barking dogs seldom bite. | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 78 (6 milliseconds)

English	Persian
Barking dogs seldom bite. <proverb>	سگى که پارس مى کند بندرت گاز مى گیرد.


Other Matches

seldom	بسیار کم
seldom	بندرت
seldom	خیلی کم ندرتا
Seldom seen soon forgotten . <proverb>	از دل برود هر آنچه از دیده برفت .
barking	وغ وغ کردن
barking	پوست درخت
barking	عوعو
barking	پوست کندن درخت
barking	پوست
barking	پوست کندن
dogs	میله قلاب دار گیره
dogs	دنبال کردن
dogs	مثل سگ دنبال کردن
dogs	گیره در
dogs	دستگیره در چخماق تفنگ
dogs	دفاع بسته
dogs	مخروطهای لاستیکی کنار مسیر
dogs	شکل لغوی رقمی در سیستم عددی بر مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 31است و به شکل D نوشته میشود
dogs	سگ نر
dogs	سگ
dogs	نوک گیر
hot dogs	سوسیس سوسیگ
He dislikes dogs.	از سگ بدش می آید
dogs mercury	سلمه تره
dogs mercury	سلمه
dogs ear	لب برگردانده کردن
dogs ear	تای گوشه کاغذ
dogs tooth	یکجورزنبق
guide dogs	سگ راهنم
hot dogs	ساندویچ سوسیس
bite	قلاب گرفتن ماهی
bite	گاز گرفتن
He does not bite.	او [مرد] گاز نمی گیرد.
He does not bite.	از او [مرد] نترس.
bite	گزیدن
bite	نیش زدن گاز
bite	بایت
bite	گزش
bite	گزندگی
bite	نیش
bite	کشش لاستیک روی زمین
let sleeping dogs lie <idiom>	[شر به پا نکن]
let sleeping dogs lie <idiom>	[دنبال دردسر نگرد]
Do cats and dogs drown?	آیا سگ وگربه در آب غرق می شوند ؟
One must let sleeping dogs lie.	دنبال شر نباید رفت
rain cats and dogs <idiom>	باران شدید
to rain cats and dogs	سنگ ازآسمان آمدن
to rain cats and dogs	سخت باریدن
To leade a dogs life .	مثل سگ زندگی کردن
to bite a file	اهن سردکوبیدن
bite someone's head off <idiom>	سرزنش کردن
bite someone's head off <idiom>	توبیخ کردن
to bite the bullet <idiom>	باید انجام کاری سخت یا ناخوشایند را پذیرفت تا بتوان به مقصد اصلی رسید
flea bite	پشیز
to bite the bullet <idiom>	پذیرفتن انجام کاری و یا چیزی سخت یا ناخوشایند
to have to bite the bullet <idiom>	باید انجام کاری سخت یا ناخوشایند را پذیرفت
put the bite on someone <idiom>	از کسی تقاضای پول کردن
to bite a file	اب درهاون ساییدن
flea bite	چیزجزئی
frost bite	سرمازدگی
to bite the dust	مردن
to bite the dust	افتادن
Bite your tongue !	لبت را گاز بگیر ( دیگر از این حرفها نزن )
He wants to bite off more than he can chew.	لقمه بزرگتر از دهانش برداشته
flea bite	گزیدگی یانیش کیک
flea bite	اندک ناراحتی
bite off more than one can chew <idiom>	با یک دست چندتا هندوانه بلند کردن
bite the bullet <idiom>	فائق آمدن بر مشکلات
bite the dust <idiom>	از پا درآوردن -کشتن ،شکست دادن
Two dogs fight for a bone, and a third runs away w. <proverb>	دو سگ بر سر استخوانى مى جنگند سومى آنرا بر مى دارد و مى برد .
rat bite fever	تب موش گزیدگی
bite the hand that feeds you <idiom>	جواب خوبی را با بدی دادن
bark is worse than one's bite <idiom>	به بدی چیزی که به نظر میرسه،نبودن
To bite the hand that feeds one .	نمک راخوردن ونمکدان شکستن
The City Council has decreed that all dogs must be kept on a leash there.	شورای شهر مقرر کرده است که تمام سگ ها باید با افسار بسته شوند .
HE that lies down with dogs must expect to rise with fleas.. <proverb>	کسى که با سگها بخوابد بایستى انتظار آن را هم داشته باشد که با یشرات برخیزد.(پسر نوی با بدان بنشست ,خاندان نبوتش گم شد).
One must avoid three things: crumbling walls, vicious dogs, and harlots	از سه چیز باید حذر کرد، دیوار شکسته، سگ درنده، زن سلیطه