Dictiornary-Farsi | Before it is too late . while one has the chance . | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 119 (7 milliseconds)

English	Persian
Before it is too late . while one has the chance .	اگر فرصت با قی است ( از دست نرفته )


Other Matches

by chance <adv.>	تصادفی
He took his chance.	او [مرد] این ریسک را کرد.
This is my last chance .	این برایم آخرین فرصت است
There is a 50-50 chance.	احتمال 50-50است
off-chance	شانسی یابختویااقبال
to take ones chance	به پیشامد خودتن دردادن بقسمت خودراضی شدن
on the chance of	نظر به احتمال
by chance	برحسب اتفاق یاتصادف
He'll take the chance.	او [مرد] دل را به دریا می زند.
by chance <adv.>	برحسب اتفاق
by chance <adv.>	بطور اتفاقی
by chance <adv.>	بطور تصادف
by chance <adv.>	اتفاقا
chance	اتفاقی
chance	اتفاق
chance	فرصت بل گرفتن
chance	احتمال
chance	تصادفی
chance	اتفاق افتادن
chance	فرصت سوزاندن حریف یابل گیری
chance	فرصت مجال
chance	بخت
chance	شانس
by chance <adv.>	تصادفا
chance	تصادف
stand a chance <idiom>	احتمال داشتن
Accidentally . By chance.	بر حسب اتفاق
He is not dead by any chance , is he ?	نکند مرده باشد ؟
fat chance <idiom>	هیچ شانسی نداشتند
(not a) ghost of a chance <idiom>	حتی یک شانس کوچکی
life chance	مجال زندگی
snapat the chance	فرصت را در اغوش بگیر
To take a chance . To risk it.	دل رابه دریا زدن
last chance rule	مقررات مربوط به اجتناب ازتصادم با قایقهای دیگر
he seized upon the chance	ازموقع استفاده کرد
he seized upon the chance	فرصت راغنیمت شمرد
game of chance	بازی قمار
missing a chance	بزبیاری
chance variations	تغییرات تصادفی
chance medley	ادم کشی اتفاقی که باسوء قصدنبوده وغیرعمدی هم نبوده است
chance level	سطح تصادفی
chance error	خطای تصادفی
A problem is a chance for you to do your best.	مشکل فرصتی است برای شما تا نهایت تلاشتان را بکنید.
Nobody was late except me .	هیچکس غیر از من دیر نکرده بود
of late	اخیرا
late	تازه گذشته
I am getting late.	دارددیرم می شود
late	تا دیر وقت اخیرا
Better late than never. <proverb>	آهسته برو همیشه برو.
I am late.	من دیر کردم.
late <adj.> <adv.>	دیر
late	دیر
late	دیراینده
Better late than never. <proverb>	دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است.
Better late than never! <proverb>	دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است!
late	اخیر
Better late then never. <proverb>	تاخیر بهتر از هرگز است .
late	تادیرگاه
to be late	دیرکردن
late	متوفی
to be late	دیر امدن
late	کند
it is very late	خیلی دیرشده است
it is very late	بسیار دیر است
to be late	دیر رسیدن
of late	دراین روزها
late	مرحوم
late	زیاد
he may come late	شایددیر بیاید
he may come late	ممکن است دیر بیاید
throw away a chance or opportunity <idiom>	لگدزدن به بخت واقبال
(not a) snowball's chance in hell <idiom>	بد شانس مطلق
Accidentally. By chance. By accident.	بر حسب تصادف [تصادفا]
I dont have an earthly chance.	کمترین شانس راروی زمین ندارم
late latinu	لاتین دورههای بعد
the late governor	فرماندار اخیر
i was up late last night	دیشب تا ان موقع هنوزنشسته
of late years	دراین چند سال گذشته
i was up late last night	بودم
iwas late	دیرم شد
iwas late	دیررسیدم
keep late hours	دیر خوابیدن و دیر برخاستن
late cut	ضربهای که توپ را به منطقه پشت توپزن می فرستد
late war	جنگ قبلی
keep late hours	دیر خوابیدن و دیر بیدار شدن
late time	زمان سکته انفجار
late maturing	دیررس
iwas late	دیر کردم
late time	زمان بین سقوط بمب تا شروع انفجار اتمی
the late rains	بارانهای اخیر
She procrastinated until it was too late .	آنقدر دفع وقت (وقت کشی ) کرد که دیگه کار از کار گذشت
what made you so late	چه شد که این همه دیر کردید
your late father	مرحوم پدرتان
We were afraid lest she should get here too late .	ترسیده بودیم که مبادا دیر اینجا برسد.
It is never too late to mend.	هر کجا که جلوی ضرر رابگیری منفعت است
I wI'll come as late as I possibly can .	تا آنجائیکه بشود دیر می آیم
to keep late hours	دیر خوابیدن
to keep late hours	دیر برخاستن
Damn it, you are late again!	لعنتی باز تو دیر کردی. [دیر آمدی]
It is never too late to learn . <proverb>	براى کسب علم هیچ موقعى دیر نیست .
the widow of the late	زن مرحوم .....
It is never too late to mend. <proverb>	براى اصلای شدن هیچگاه دیر نیست .
How come you remembered me ? What lucky chance brings you here	چه شد که یادی از ماکردی ؟
We havent got the slightest chance . We are left out .	کلاهمان پ؟ معرکه است
Do you get up early [late] in the morning ?	آیا شما صبح ها زود [دیر] از خواب برمیخیزید؟
To keep late nights [hours]	شب زنده داری کردن
The train was 10 minutes late.	قطار 10 دقیقه دیر رسید
It is too late . the die is cast .	کار از کار گذشته
Before it is too late. While there is stI'll time.	تا دیر نشده
Dont be late for work.	دیر سر کار نیایی (سر وقت بیایی )
Luchily for me the train was late.	خوش شانسی آوردم قطار دیر رسید
Is the train from Leeds late?	آیا قطار شهر لیدز تاخیر دارد؟
Depending on how late we arrive ...	بستگی به اینکه ساعت چند ما می رسیم ...
late payment damages	خسارت تاخیر تادیه
late-Modern architecture	[معماری که تصویرها و ایده ها و نقش و نگار آن گرفته شده از جنبش معماری مدرن بود.]
To make assurance doubly sure . To leave nothing to chance. To take every precaution .	محکم کاری کردن
I am in the habit of sleeping late on Friday mornings.	عادت دارم جمعه ها صبح دیر از خواب بیدار می شوم
it is too late to lock the stable when the horse has been stolen <proverb>	کنون باید این مرغ را پای بست نه آن دم که سررشته بردت ز دست

Before it is too late . while one has the chance .

اگر فرصت با قی است ( از دست نرفته )