Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 134 (2 milliseconds)
English
Persian
Bell compatible modem
مودمی که طبق استاندارد AT & T کار میکند
Other Matches
hayes compatible modem
تلفیق و تفکیک کننده سازگار باهیز
modem
تلفیق و تفکیک کننده
modem
وسیلهای که امکان ارسال داده از طریق خط تلفن با تبدیل کردن سیگنال دودویی از کامپیوتر به سیگنال آنالوگ صوتی ه قابل ارسال روی خط تلفن است فراهم می :ند
modem
دستگاه مدولاسیون وبازخوانی اطلاعات کامپیوتری یا مخابره انها به جاهای دیگر
modem
مودم
modem
مدار یا کابلی که به دو کامپیوتر امکان ارتباط از طریق پورت سریال میدهد
modem
کابل یا وسیلهای که به دو کامپیوتر امکان ارتباط از طریق پورت سریال بدون استفاده از مودم میدهد
modem
مودم خودکار که در هر لحظه قابل فراخوانی برای دستیابی به سیستم است .گ
internal modem
تلفیق و تفکیک کننده درونی
internal modem
مدم داخلی
internal modem
مودم روی کارت اضافی که به اتصال وصل میشود و اطلاعات را به پردازنده منتقل میکند از طریق باس و نه پورت سریال
external modem
تلفیق و تفکیک کننده برونی
dial in modem
مودمی که خودکار پاسخ میدهد و در هر زمانی برای دستیابی به سیستم قابل استفاده است
data modem
modem
modem port
قسمتقرارگیریمدم
auto dialing modem
مدم خود شماره گیر
limited distance modem
وسیله ارسال داده با محدوده کوتاه که داده دیجیتال خاص را ارسال میکند و نه به صورت تقسیم شده
null modem cable
کابل مودم خنثی
direct connect modem
مدم اتصال مستقیم
compatible
با هم درست کار می کنند
compatible
<adj.>
جور
compatible
خوب کار میکند
compatible
زیردستگاهی که در رابطه باکل دستگاه عملکرد مناسبی دارد
compatible
<adj.>
همساز
compatible
جور همساز
compatible
<adj.>
سازگار
compatible
دمساز
compatible
<adj.>
موافق
downward compatible
سازگار رو به پایین
software compatible
همسازی نرم افزاری
compatible software
نرم افزار سازگار
downward compatible
کامپیوتر سازگار با کامپیوترنسل قبل همساز رو به پایین
pin compatible
تراشه هایی که عملکردمشابهی دارند و می توانندبجای هم قرار گیرند
plug compatible
همساز برای اتصال
plug compatible
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
software compatible
نرم افزار سازگار
software compatible
سازگاری نرم افزاری
upward compatible
طراحی شده برای سازگاری با مدلهای موجود یا مدلهای آینده که هنوز اختراع نشده اند
upward compatible
اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
upward compatible
همساز رو به بالا
upwards compatible
طراحی شده برای سازگاری با مدلهای موجود یا مدلهای آینده که هنوز اختراع نشده اند
multisession compatible
که میتواند دیسکهای photo CD یا دیسکهای دگر را بخواند که در مراحل مختلف ایجاد شده اند
ibm pc compatible computer
کامپیوتر شخصی سازگار باای بی ام
plug compatible manufacurer
شرکت تولیدکننده تجهیزات کامپیوتری که بدون نیازمندی به رابطهای سخت افزاری یانرم افزاری اضافی میتواندبه سیستم کامپیوتری موجودوصل شود
bell
زنگ اویختن به
bell
زنگ
bell
زنگ در پایان هر روند بوکس
bell
دارای زنگ کردن کم کم پهن شدن
The bell goes at 9 .
ساعت 9 زنگ می خورد ( می زنند )
bell
زنگ زنگوله
bell 0
فرم استاندارد انتقال توسط تلفن با سرعت 003 بیت درثانیه یا کمتر
bell a
شکل استاندارد انتقال داده توسط تلفن با سرعت 0021بیت در ثانیه
bell
ناقوس
sleigh bell
زنگوله سورتمه
The name rings at bell.
لین اسم به گوشم آشناست
passing bell
ناقوس مرگ
passing bell
زنگی که هنگام درگذشتن کسی بزنند
alarm bell
زنگ
to bell the cat
زین برگرگ نهادن
bell book
دفتر موتورخانه
swing bell
اسبابی مانند دنبل برای تقویت عضلههای بازو و شانه
pull the bell
زنگ را بزنید
swimming bell
اندام شنا
pull the bell
ریسمان زنگ رابکشید
silver bell
درخت لعل
alarm bell
خطر
bell bottoms
شلواردمپاگشاد
bell brace
دکمهسکوت
bell-roof
بام شیپوری
bell-metal
مفرغ
bell-flower
حلقه گل
bell-gable
ناقوس خانه
bell-cote
ناقوس خانه
bell-chamber
[اتاقی با یک یا چند ناقوس بزرگ در قاب]
bell-cast
[لبه ی برجسته بام]
bell-conopy
[سقف بعضی از ناقوسها با سنتوری]
bell-cage
[ساختار نگهدارنده ناقوس در ناقوس خانه]
bell-arch
قوس منحنی
ring a bell
<idiom>
یک مرتبه موضوعی را به خاطر آوردن
blue bell
گزارش بدرفتاری
bell-ringing
بهصدادرآوردنناقوسکلیسا
bell-bottomed
شلوارپاچهگشاد
bell push
دکمهزنگدرخانه
bell roof
سقفناقوسی
bell-tower
برج بلند
bell wether
سردسته
heath bell
گل خلنگ
electric bell
زنگ اخبار
hare bell
سنبل کوهی
glss bell
مردنگی
bell socket
تبدیلی
dumb bell
میله اهنی دوسرگلوله داربرای ورزش
bell tent
چادر قلندری
bell tower
برج ناقوس
door bell
زنگ درخانه
diving bell
الت غواصی
bell transformer
ترانسفورماتور زنگ اخبار
bell wether
پیش اهنگ گله گوسفندزنگوله دار
bell wether
پیش اهنگ
blue bell
گزارش جنایت
bell's palsy
فلج بل
bell's bund
دیوار هدایت کننده اب
bell wire
سیم زنگ اخبار
bell mouthed
دهن گشاد
bell metal
ترکیب مس و قلع
bell metal
مفرغ
bell glass
مردنگی
bell gear
چرخدنده ثابت بزرگی درسیستم کاهش دور سیارهای
bell crank
اهرم دوطرفهای در سیستم کنترل برای تغییر جهت حرکت
bell conveyor
دستگاهی که مخلوط بتن را ازروی نوار به محل بتن ریزی حمل میکند
bell character
کد کنترلی که باعث میشود ماشین یک سیگنال قابل شنیدن ایجاد کند
muzzle bell
شعله پوش شیپوری
muzzle bell
دافع دهانه شیپوری لوله توپ
bell book
دفتر ثبت دستورات موتور
bell lap
اخرین دور مسابقه
lutine bell
زنگ که ازکشتی قدیمی لوتین برداشته شده و در دفتر شرکت بیمه لویدز نصب گردیده و برای اعلام خبرهای مهم انرا به صدا در می اورند
bell lap
زنگ اخرین دور مسابقه دوچرخه سواری صدای زنگ در اخرین دور دو
lutine bell
زنگ کشتی لوتین
magneto bell
زنگ اخبار جریان متناوب
i heard the bell ring
زنگ را شنیدم که صدا کرد صدای زنگ را شنیدم
bell adjustment inventory
پرسشنامه سازگاری بل
bell and hopper arrangement
ترتیب قیف و مخروط
bell shaped curve
منحنی زنگوله شکل
bell ringing transformer
مبدل زنگ اخبار
level crossing bell
زنگخطعبور
Somebody is ringing the door bell.
یکنفر دارد زنگ دررامی زند
bell shaped magnet
اهنربای زنگ شتری
single stroke bell
زنگ تک ضربه
bell magendie law
قانون بل- ماژندی
give the bell a ring
زنگ رابرنید
bell type annealing furnace
کوره التهابی نوع مسدود
The child of ones old age is a bell hung from ones.
<proverb>
بجه سر پیرى زنگوله تابوت است .
bell type distributing gear
زنگ کوره بلند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com