English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
Search result with all words
read write cycle چرخه خواندن و نوشتن
Other Matches
read/write خواندن- نوشتن
write once read many یکبار نویس
write once read many چند بار بازیاب
write once read many چند باربخوان
He can neither read nor write. نه می تواند بخواند نه بنویسد
he cannot read or write خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
read/write head هدخواندن- نوشتن
direct read after write خواندن مستقیم پس از نوشتن
read/write file فایل خواندنی / نوشتنی
read/write memory حافظه خواندنی / نوشتنی
read write privilege امتیاز خواندن- نوشتن
read write head نوک خواندن و نوشتن
Every one is supposed to know to read and write . فرض بر اینست که هر کس خواندن ونوشتن را می داند
read/write head نوک خواندن / نوشتن
scatter read gather write خواندن توزیعی و نوشتن تجمعی
read restore cycle چرخه خواندن و ترمیم
Read out the letter. Read the letter aloud. نامه را بلند بخوان
to write off قلم زدن
write off <idiom> تسویهحساب کردن
write off <idiom> پذیرش خسارت وپیش از آن نگران نبودن
write up <idiom> مقامی را به حساب آوردن
write-in وابسته به اینگونه رای
write-off از دفتر خارج کردن
write-off مستهلک کردن
write-off حذف کردن
write-off قلم زدن
write-off زود نوشتن
write off از دفتر خارج کردن
write off مستهلک کردن
write off حذف کردن
write off قلم زدن
write off زود نوشتن
write-up به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
over write جای نوشت
Please write it like this (this way). اینطور بنویسید
over write جای نوشتن
to write out مفصلانوشتن
to write out بتفضیل نوشتن
to write off به اسانی نوشتن
write down ثبت کردن
to write off زود نوشتن وفرستادن
write down تنزل دادن بهای اسمی سهام
write down یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
asking to write استکتاب
pc write IB و کامپیوتر سازگار با ان برنامه مشهور پردازش کلمه برای PC
write out به تفصیل نوشتن
write this way اینطور بنویسید
write this way این جوربنویسید
write-in رای دادن به کسی که نامش در فهرست کاندیدها نیست
write-in شخصی که نام او در فهرست کاندیدها نیست ولی به او رایمیدهند
to write up ستودن
write-up به تفصیل نوشتن
write قراردادن متن یا داده روی دیسک یا نوار
write کسر کردن
write سوخت شده محسوب کردن شرح چیزی را نوشتن
write با اب وتاب شرح دادن
write وسیله ارسالی که میتواندداده راسوی رسانه مغناطیسی بنویسد
write سیستم ذخیره سازی دیسک نوری که امکان یک عمل نوشتن به همراه چندعمل خوا ندن روی فایل می دهد
write وسیله ارسالی که میتواند داده را روی رسانه مغناطیسی بنویسد
write سیستم ذخیره سازی دیسک نوری که امکان نوشتن به همراه چندین عمل خواندن روی فایل میدهد
write وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
write نوشتن
write خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی
write حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود.
write رای دادن به کسی که نامش در لیست کاندیدهای حزبی نیست حذف
write up به تفصیل نوشتن
write انشاکردن
write up ستودن
write تحریر کردن
write بعنوان یادداشت و برای ثبت نوشتن درج کردن
write up به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write-up ستودن
write ثبت رای کتبی
write تالیف کردن
read قرائت کردن
read خواندن
to read over something چیزی را از اول تا آخر خواندن
read بازخواندن
read تعبیر کردن
read استنباط کردن
to read through something چیزی را از اول تا آخر خواندن
read out بازخوانی
read only فقط خواندنی
read only تنها خواندنی
read in ارسالی داده از منبع خارجی به کامپیوتر اصلی
to read off از روی چیزی خواندن بلندخواندن
to read too much into تفسیر ناموجه کردن
to read out بلند خواندن
read رسانه ذخیره سازی که قابل خواندن و نوشتن است
read اسکن کردن متن چاپ شده
read 1-نگاه کردن به حروف چاپ شده و فهمیدن آنها. 2-
read بازیابی داده از رسانه ذخیره سازی
read بیت مشخصات فایل که وقتی تنظیم شود. مانع نوشتن داده جدید روی فایل یا ویرایش محتوای آن میشود
read گیرندهای که میتواند داده از سطح رسانه ذخیره سازی مغناطیسی مثل فالاپی دیسک بخواند یا بنویسد
to read over something چیزی را کاملا خواندن
read وسیله حافظه که در هنگام تولید داده روی آن نوشته شده بود و محتوای آن فقط قابل خواندن است
read تعداد بایتها که خواننده در زمان مشخص می خواند
read کانال حمل داده که در دو جهت حرکت میکند
Read me right ... من را درست درک بکن ...
read ترتیب رویدادها برای ذخیره و بازیابی داده
well read اهل مطالعه و تحقیق
read وسیله یا مداری که داده ذخیره شده آن قابل تغییر نیست
well read با اطلاع
to read through something چیزی را کاملا خواندن
read عملیات خواندن که در آن داده ذخیره شده پس از بازیابی پک میشود
read سیستم اطمینان از اینکه داده به درستی دریافت شده است و داده ارسالی برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
read مدت زمان بین وقتی که داده آدرس به رسانه ذخیره سازی فرستاده میشود و داده برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
well-read با اطلاع
read خطایی که در هنگام عمل خواندن رخ میدهد چون داده ذخیره شده آسیب دیده است
well-read اهل مطالعه و تحقیق
read گیرندهای که سیگنالهای ذخیره شده روی رسانه ذخیره سازی مغناطیسی را می خواند و به حالت الکتریکی اصلی تبدیل میکند
ghost-write کتاب مقاله یا سخنرانیکهبنام شخصدیگریارائهگردد
he dose not know how to write نوشتن نمیداند نوشتن بلدنیست بلدنیست بنویسد
i write an article مقالهای مینویسم
to write up a report به تفصیل نوشتن گزارشی
to write out a report به تفصیل نوشتن گزارشی
He cant reade let alone write. خواندن هم بلد نیست چه رسد به نوشتن
write head نوک نوشتن
write head هد نوشتن
write me every week هر هفته برای من نامه بنویسید
write me the result نتیجه را برای من بنویسید
write off capital مستهلک شدن سرمایه
write protect قسنت کوچکی در فلاپی دیسک که حرکت داده شود مانع هر گونه نوشتن یا پاک کردن دیسک میشود
write protect غیر ممکن کردن نوشتن روی فلاپی دیسک یا با حرکت دادن قسمت حفافت در مقابل نوشتن
I have some letters to write . چند تا کاغذ باید بنویسم
type write ماشین نویسی کردن
to write an exam امتحان کتبی نوشتن
to write in ink بامرکب یاجوهرنوشتن
Teach him how to write . نوشتن را باو یاد بده
Please write down your new address . لطفا" آدرس جدیدتان را بنویسید
to write up an accident شرح واقعهای را بتفضیل نوشتن
type write ماشین کردن
type write با ماشین تحریر نوشتن
write protect شیوهای برای محافظت ازنوشته شدن اطلاعات روی دیسک یا نوار
write-offs زود نوشتن
write-ups به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write-ups به تفصیل نوشتن
write-ups ستودن
write-offs قلم زدن
write-offs حذف کردن
write-offs مستهلک کردن
write-offs از دفتر خارج کردن
read strobe بارقه خواندن
read pulse تپش خواندن
he can read the sky ستاره شناس است
read time زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
to read one a lesson بکسی نصیحت کردن
nondestructive read خواندن غیرمخرب
to read a book کتابی را دوباره وسه باره خواندن یامرورکردن
to read wrong اشتباه [ی] خواندن
to read between the lines معنی پوشیده نوشته یا سخنی را دریافتن
backward read یک نوع مشخصه موجود دربعضی از سیستمهای نوارمغناطیسی که در ان واحدهای نوار مغناطیسی باحرکت در جهت معکوس می توانند داده ها را به حافظه کامپیوتر منتقل کنند
read between the lines <idiom> پیدا کردن مفهوم ضمنی
to read one a lecture کسیرا سرزنش کردن
to read one a lesson کسیرا اندرزدادن
he read other than distinctly شمرده نخواند
read only storage انباره فقط خواندنی
read head نوک خواندن
read head نوک خواننده
Read the story فرم تریو
read head هد خواندن راس خواندن
i read him to sleep برایش خواندم تا خوابش برد انقدر خواندم تا خوابش برد
i had a quiet read که باارامش چیز بخوانم
i had a quiet read فرصت پیدا کردم
read ink ink nonreflective
read mostly memory حافظه بیشتر خواندنی
read only memory حافظه فقط خواندنی
sight-read بدون امادگی قبلی اجراکردن
digital read out نمایش داده ها توسط الات دقیق بصورت دیجیتالی و نه توسط حرکت عقربه روی صفحه مدرج
lip read لب خواندن
sight read فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
to sight-read something از روی ورقه [نت موسیقی] آلت موسیقی بازی کردن
sight read بدون امادگی قبلی اجراکردن
reed or read شیر دادن
sight read بدون مطالعه قبلی خواندن
scatter read دستیابی وخواندن داده ذخیره شده در محلهای مختلف
he could read the future خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
lip-read کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
I read through the letter. من این نامه را کاملا میخوانم.
lip read کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
lip-read لب خواندن
deep read با اطلاع
sight-read فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
he read other than distinctly همه جورخوانده جز شمرده
destructive read خواندن مخرب
deep read بسیار خوانده
sight-read بدون مطالعه قبلی خواندن
scatter read پراکنده خوانی
destructive read out بازخوانی مخرب
write permit ring چرخ نوار مغناطیسی که امکان نوشتن مجدد یا پاک کردن به نوارمیدهد
Write down your full name and address . نام ونشان کامل خودتان را بنویسید
write black engine موتور سیاه نویس
write protect disable بی اثر کردن حفافت در برابرنوشتن
write black printer چاپگری که تونر آن نقط های که توسط لیزر گرم شده است در هنگام اسکن کردن تصویر می چستد
write protect notch شکاف حفافت از نوشتن بریدگی محافظ
write white engine موتور سفید نویس
It is not any thing to write home about . مردقابلی است
write protect ring حلقه حفافت از نوشتن
write inhibit ring حلقه ممانعت از نوشتن
Vote (write) against a proposallll. بر ضد پیشنهادی رأی دادن ( مطلبی نوشتن )
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com