Dictiornary-Farsi | Comb ( brush ) your hair . | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
Comb ( brush ) your hair .	موهایت را شانه کن


Other Matches

brow brush and lash comb	شانهابرو
hair brush	ماهوت پاک کن
comb	شانه کردن جستجو کردن
comb	شانه
comb	شانهای
teeth of the comb	دندانه های شانه
flax comb	کتان کش
curry comb	قشو
curry comb	قشوکردن
back-comb	شانه کردن مو به سمت فرق سر
teaser comb	شانهموییفر
tail comb	شانهدم دار
flax comb	شانه کتان
honey comb	شانه عسل
honey comb	خانه خانه کردن
rake comb	شانه شیاری
fly comb	شانه ارهای
pitchfork comb	شانهدوسر
barber comb	شانهسلمانی
comb case	شانه دان
(go over with a) fine-toothed comb <idiom>	خیلی بادقت
Honey comb design	طرح خانه زنبوری [یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
comb lightning arrester	برقگیر شانهای
fine-tooth comb	ملاحظهدقیقوموشکافانهچیزی
comb type burner	مشعل نوع شانهای
to brush up	پاک کردن
brush up	تجدیدخاطره کردن
brush up	معلومات خود را تجدیدکردن
the brush	نقاشی
brush up	باقلم مو رنگ کردن
brush	ماهوت پاک کن
brush off	زدایش
to brush over	دست کاری کردن
brush off	پرده در بازی لاکراس
brush off	اخراج بی ادبانه
to brush over	مختصراقلم زدن
brush up on something <idiom>	تکرار(مرور)چیزی که ازقبل یادگرفته شده
to brush up	پرداختن
to brush over	هنگام عبورپوز زدن
brush	زغال
brush	تندگذشتن بروس لوله
brush	تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
brush	نقاشی کردن
brush	قلم مو زدن
brush	لیف زدن
brush	مسواک زدن
brush	ماهوت پاک کن زدن
brush	علف هرزه
brush	قلم مو
brush	لیف کفش پاک کن و مانند ان
brush	پاک کن
the brush	صورت گری
brush	سمبه
brush	سمبه لوله
brush	وسیلهای در شبکه نرم افزاری نقاشی که پیکسل هایی راروی صفحه رسم میکند
brush	شکل وسیله برس در بسته نقاشی
brush	فرچه
brush	شیشه شور
brush	جاروبک
brush	دم روباه شکارشده بعنوان نشانه پیروزی
brush	اسیب رساندن مچ پای اسب با پای دیگر
brush	به حداکثر سرعت رفتن اسب درمسابقه
brush	برس
brush	سرسمبه نظافت ماهوت پاک کن
keep one's hair on	دست پاچه نشدن
keep one's hair on	خونسردبودن
to keep one's hair on	دست پاچه نشدن
to keep ones hair on	دست پاچه نشدن
to a hair	موبمو
to a hair	بادقتی هرچه تمامتر
to keep one's hair on	خون سردبودن
hair	[الیاف نازکتر از پشم مو یا کرک بز و شتر، تفاوت آن با پشم در داشتن ساختار سلولی است که کیسه های هوای موجود باعث ایجاد درخشندگی بیشتر آن می گردد.]
to let down one's hair	کنترل از دست دادن
to let down one's hair	غفلت کردن از خود
in one's hair <idiom>	عصبانی کردن شخصی
She had let her hair down .	موهایش را ریخته بود روی شانه اش
let down one's hair <idiom>	تمدد اعصاب کردن
hair	مو
against the hair	ازبیراهه
hair	گیسو
hair	زلف
hair	موی سر
out of one's hair <idiom>	ازشر کسی راحت شدن
third brush regulation	تنظیم با زغال اضافی
third brush generator	دینام با زغال اضافی
stick brush	قلم مو
smoothing brush	قلم موی پرداخت
lead of brush	پیشرفتن زغال
negative brush	زغال منفی
paint brush	قلم موی نقاشی
pilot brush	زغال راهنما
positive brush	زغال مثبت
scrub brush	جاروب زبر
scrubbing brush	جاروب زبر
shaving brush	فرچه
grounding brush	زغال زمین
carding brush	شانه حلاجی یا کیله جهت موازی کردن الیاف به روش دستی
round brush	بورسگردمویی
quill brush	برسگرد
pollen brush	پرزگرده
pastry brush	برسخمیر
cleaning brush	برستمیزکننده
curling brush	برسفر
fan brush	برسبادبزنی
flat brush	قلمصاف
floor brush	برسکیف
styling brush	بورسفرم دهنده
nail brush	برس ناخن
air brush	برس و مکنده هوایی جهت گرفت پرز اضافی و ذرات زائد فرش
vegetable brush	برسسبزیجات
brush with the law <idiom>	درگیری با قانون
To have a wash and brush up.	سروصورت راشستن (وآرایش دادن )
writing brush	قلمنوشتاری
wire brush	برسسیمی
vent brush	بورسروزنهدار
tooth brush	مسواک
nail brush	ناخن پاک کن
mascara brush	بورسریمل
carbon brush	زغال کربنی
dust brush	گردپاک کن
dust brush	گردگیر
brush holder	پایه زغال
file brush	برس سوهان
file brush	برس مخصوص پاک کردن سوهان
flesh brush	لیف یادستکشی که بتن مالیده خون رابگردش درمی اورند
fox brush	دم روباه
gauze brush	زغال توری شکل
end brush	تارهای انتهایی
brush finish	اج دادن
brush finish	خط انداختن
brush finish	مخطط کردن
brush lag	پس رفتن زغال
lag of brush	پس رفتن زغال
brush lead	پیش رفتن زغال
carbon brush	ذغال
clothes brush	ماهوت پاک کن
collector brush	ذغال کلکتور
commutator brush	جاروبک کلکتور
brush yoke	یوغ زغال
brush style	قالب قلم
brush style	طرح قلم
brush rocker	فنر زغال
brush ring	حلقه زغال
brush revetment	سرشاخههای چیده شده کنارهم در کنار دیوار
brush pressure	فشار زغال
brush matting	پوشش حصیری
brush discharge	تخلیه جارویی
brush breaker	بوته کنی
brush block	سد کردن سبک برای ایجادتاخیر در حرکت رقیب
brush application	رنگزنی با قلم مو
painting brush	قلم مو
collector brush	زغال گرداور
bottle brush	شیشه پاک کن
brush and rails	مانعی مرکب از بوته و تیر دربالای ان
beaker brush	بشر شوی
air brush	رنگ پاش
brush back	پرتاب توپ از بالا برای عقب راندن توپزن
hair loss	آلوپسی [پزشکی]
loss of hair	ریزش مو [پزشکی]
loss of hair	آلوپسی [پزشکی]
hair loss	ریزش مو [پزشکی]
hair dryer	سشوار
hair grip	سنجاقسر
hair roller	بیگودی
hair shaft	ساقهمو
camel's hair	کرک یا پشم شتر پارچه پشم شتر
to part one's hair	فرق سر خود را باز کردن
hair tint	رنگ مو
cross hair	تار موی وسط دوربین
hair raising	مهیج
hair raising	ترسناک
some hair gel	کمی ژل مو
I'd like some hair gel.	من کمی ژل مو میخواهم.
My hair is falling.	موهایم دارد می ریزد
My hair is falling out.	موهای سرم دارند میریزند.
My hair is growing.	موهایم دارد بلند می شود
hair-grip	تل - گلسر
hair's breadth	آنچهبهفاهراتفاقنیفتادهاست
mane hair	موی یال
To dye ones hair.	موها را خاموش کردن
goat hair	موی بز [الیاف نازک و پشمی بز که بیشتر در قسمت های ظریف و تزئینی بافت بدلیل ظرافت آن بکار می رود. بهترین نوع آن مربوط به بز کشمیری هندوستان است که از لحاظ ظرافت و لطافت سبیه ابریشم است.]
camel hair	پارچهکلفتو پشمی
To part ones hair .	فرق سر باز کردن
hair-raising	ترسناک
hair-raising	مهیج
It is exact to hair.	مو نمی زند ( کاملا"یکسان است )
hair raiser	موی برتن سیخ کننده
hair raiser	مهیج
hair pulling	کندن مو
hair pulling	مو کنش
matted hair	موی کرک شده
hair pencil	قلم مو
hair line	خط سربالایی دراخرحروف
part the hair	فرق بازکردن
hair line	طناب مویی
hair follicle	پیاز مو
pubic hair	موی زهار
hair splitting	موشکافی
hair esthesiometer	بساوایی سنج مویی
hair crack	شکاف خوردگی ترک خوردگی