Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (29 milliseconds)
English
Persian
dasd
Device Storage DirectAccess اسباب حافظه بادستیابی مستقیم دستگاه انباره دستیابی مستقیم
Other Matches
direct access storage device
اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
direct memory access
دستیابی مستقیم به حافظه
static random access memory
حافظه دستیابی مستقیم ایستا
dram
حافظه دستیابی مستقیم پویا
drams
حافظه دستیابی مستقیم پویا
direct memory access channel
کانال دستیابی مستقیم به حافظه
dynamic random access memory
حافظه دستیابی مستقیم پویا
random access memory
حافظه با دستیابی تصادفی حافظه دستیابی مستقیم
page mode ram
حالت صفحه حافظه دستیابی مستقیم
dma
دستیابی مستقیم به حافظه Access emory
dmac
Direct کانال دستیابی حافظه مستقیم Channel Access emory
vsam
Access Storage Virtual روش دستیابی انباره مجازی ethod
ramdrive.sys
در DOS یک فایل پیکربنغی همراه سیستم عامل است که بخشی از حافظه دستیابی مستقیم کامپیوتر را بعنوان یک دیسک کنار می گذارد
dma
اتصال سریع و مستقیم بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی کامپیوتر که مانع دستیابی به توابع خواندن داده میشود
random access
دستیابی مستقیم
direct access
دستیابی مستقیم
direct access method
روش دستیابی مستقیم
smarts
کارت پلاستیکی به همراه حافظه و ریز پردازنده توکار , که برای ارسال مستقیم حافظه یا مشخصات کاربر به کار می رود
smarting
کارت پلاستیکی به همراه حافظه و ریز پردازنده توکار , که برای ارسال مستقیم حافظه یا مشخصات کاربر به کار می رود
smarter
کارت پلاستیکی به همراه حافظه و ریز پردازنده توکار , که برای ارسال مستقیم حافظه یا مشخصات کاربر به کار می رود
smarted
کارت پلاستیکی به همراه حافظه و ریز پردازنده توکار , که برای ارسال مستقیم حافظه یا مشخصات کاربر به کار می رود
smart
کارت پلاستیکی به همراه حافظه و ریز پردازنده توکار , که برای ارسال مستقیم حافظه یا مشخصات کاربر به کار می رود
smartest
کارت پلاستیکی به همراه حافظه و ریز پردازنده توکار , که برای ارسال مستقیم حافظه یا مشخصات کاربر به کار می رود
basic direct access method
روش دستیابی مستقیم اساسی
direct access processing
پردازش به روش دستیابی مستقیم
direct admission
مراجعه مستقیم به بهداری پذیرش یامراجعه مستقیم بیماران
dma
انتقال مستقیم به حافظه
basics
روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
basic
روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
direct
مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
direct exchange
تعویض مستقیم مبادله مستقیم قطعات
directed
مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
directs
مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
DDE
دستیابی مستقیم از طریق کلید به داده دیسک یا نوار مغناطیسی
bdam
Access Direct Basic روش دستیابی مستقیم اساسی ethod
direct reading instrument
دستگاه مستقیم خوانی
straihting machine
دستگاه مستقیم کنی
dressing device
دستگاه مستقیم کنی
dressing and straightening machine
دستگاه اهار زنی و مستقیم کنی
cost fraction
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
direct command
فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
ccd
اسباب تزویج علامت حافظه با اطلاعات چرخان دستگاه با بار جفت شده
direct fire sights
زاویه یا بهای تیر مستقیم دوربینهای تیر مستقیم
elicitation
کسب اطلاعات غیر مستقیم بازجویی غیر مستقیم
computer input microfilm
تکنولوژی که مستلزم بکارگیری یک دستگاه ورودی برای خواندن مستقیم محتویات میکروفیلم به درون کامپیوتر میباشد
cim
تکنولوژی که مستلزم بکارگیری یک دستگاه ورودی برای خواندن مستقیم محتویات میکروفیلم به داخل کامپیوتر میباشدicrofilmanufacturing
direct dyes
رنگینه های مستقیم
[که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
deferred addressing
آدرس دهی غیر مستقیم که محلی که دستیابی شده است حاوی آدرس عملوند پردازش شدنی است
extend
در یک IBM PC روش استاندار معروف برای افزودن حافظه زیادی بیشتر از مگا بایت که توسط چندین سیستم عامل یا برنامه قابل استفاده مستقیم است
extending
در یک IBM PC روش استاندار معروف برای افزودن حافظه زیادی بیشتر از مگا بایت که توسط چندین سیستم عامل یا برنامه قابل استفاده مستقیم است
extends
در یک IBM PC روش استاندار معروف برای افزودن حافظه زیادی بیشتر از مگا بایت که توسط چندین سیستم عامل یا برنامه قابل استفاده مستقیم است
ppd
Device Protection Port دستگاه حفافت گذرگاه
VL bus
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL local bus
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
SDRAM
قطعه حافظه پیشرفته که جایگزین DRAM قدیمی است . سیکل دستیابی به حافظه با ساعت پردازنده اصلی سکردن شده است و زمان بین عملیات حافظه را حذف میکند
intermediate
فضای حافظه که زمان دستیابی بین حافظه اصلی و سیستم مبتنی بر دیسک دارد
plug compatible
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
synchronised
قطعه حافظه پیشرفته که جایگزین DRAM قدیمی شده است . سیکل دستیابی به حافظه با ساعت پردازنده اصلی همان شده است و زمانهای بین عملیات حافظه را حذف میکند
synchronises
قطعه حافظه پیشرفته که جایگزین DRAM قدیمی شده است . سیکل دستیابی به حافظه با ساعت پردازنده اصلی همان شده است و زمانهای بین عملیات حافظه را حذف میکند
synchronize
قطعه حافظه پیشرفته که جایگزین DRAM قدیمی شده است . سیکل دستیابی به حافظه با ساعت پردازنده اصلی همان شده است و زمانهای بین عملیات حافظه را حذف میکند
synchronizes
قطعه حافظه پیشرفته که جایگزین DRAM قدیمی شده است . سیکل دستیابی به حافظه با ساعت پردازنده اصلی همان شده است و زمانهای بین عملیات حافظه را حذف میکند
synchronising
قطعه حافظه پیشرفته که جایگزین DRAM قدیمی شده است . سیکل دستیابی به حافظه با ساعت پردازنده اصلی همان شده است و زمانهای بین عملیات حافظه را حذف میکند
virtual storage access method
روش دستیابی انباره مجازی
IAM
فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
straight
مستقیم
beeline
خط مستقیم
attributive
مستقیم
straightish
مستقیم
levels
مستقیم
levelled
مستقیم
leveled
مستقیم
level
مستقیم
straighter
مستقیم
first-hand
مستقیم
straight line code
کد خط مستقیم
unintermediate
<adj.>
مستقیم
direct
<adj.>
مستقیم
straight line
مستقیم
directed
مستقیم
straight line code
کد مستقیم
straightest
مستقیم
directs
مستقیم
righting
مستقیم
upstanding
مستقیم
right
مستقیم
straight line
خط مستقیم
righted
مستقیم
firsthand
مستقیم
bee line
خط مستقیم
on line
مستقیم
direct relationship
وابستگی مستقیم
direct access
دسترسی مستقیم
direct aggression
پرخاشگری مستقیم
direct outlet
ابگیر مستقیم
direct observation
دیدبانی مستقیم
sideway
غیر مستقیم
direct pressure
فشار مستقیم
sonna deung koot
دست مستقیم
direct object
مفعول مستقیم
direct processing
پردازش مستقیم
direct relationship
ارتباط مستقیم
direct process
فرایند مستقیم
direct reading
قرائت مستقیم
spur offtake
ابگیر مستقیم
specific cost
هزینه مستقیم
direct address
نشانی مستقیم
direct lighting
روشنایی مستقیم
direct load
بارگذاری مستقیم
straight line
بخط مستقیم
direct material
مواد مستقیم
direct selection
انتخاب مستقیم
direct selling
فروش مستقیم
direct support
کمک مستقیم
proximate cause
علت مستقیم
proximate
بیفاصله مستقیم
directness
مستقیم بودن
positive relation
رابطه مستقیم
forward resistance
مقاومت مستقیم
forward voltage
ولتاژ مستقیم
on line help
کمک مستقیم
direct labour
دستمزد مستقیم
direct fire
تیر مستقیم
direct address
آدرس مستقیم
direct control
کنترل مستقیم
direct conversion
تبدیل مستقیم
direct cost
هزینه مستقیم
direct support
پشتیبانی مستقیم
direct coupling
جفتگری مستقیم
direct coupling
کوپلینگ مستقیم
direct damage
ضرر مستقیم
direct dye
رنگینه مستقیم
rectiliner
مستقیم الخط
direct file
فایل مستقیم
direct file
پرونده مستقیم
direct fire
اتش مستقیم
line storm
طوفان مستقیم
straightest
قسمت مستقیم
aright
مستقیم مستقیما
straighter
قسمت مستقیم
straight line
دارای خط مستقیم
hot
خط تلفن مستقیم
straight
قسمت مستقیم
intuitions
درک مستقیم
hotter
خط تلفن مستقیم
straight left
چپ مستقیم در بوکس
intuition
درک مستقیم
indirect
غیر مستقیم
straight edge
لبه مستقیم
direct tax
مالیات مستقیم
uniaxial bending
خمش مستقیم
uncurl
مستقیم شدن
direct taxes
مالیاتهای مستقیم
visual fire
تیر مستقیم
direct current
جریان مستقیم
through call
مکالمه مستقیم
wall pass
پاس مستقیم
video disk
دسترسی مستقیم
hottest
خط تلفن مستقیم
dressing
مستقیم کنی
dressings
مستقیم کنی
backstair
غیر مستقیم
highroad
صراط مستقیم
straightening flute drill
مته مستقیم
close supervision
نظارت مستقیم
highroads
صراط مستقیم
d.c
جریان مستقیم
d.c.
جریان مستقیم
direct taxation
مالیات مستقیم
straight position
فرم مستقیم
rectilinear
مستقیم الخط
airlines
خط مستقیم هوایی
direct hit
اصابت مستقیم
Go straight ahead.
مستقیم بروید.
ambagious
غیر مستقیم
air line
خط مستقیم هوایی
as the crow files
بخط مستقیم
direct hits
اصابت مستقیم
airline
خط مستقیم هوایی
storage device
دستگاه انباره
indirect tax
مالیات غیر مستقیم
stiffer
مستقیم چوب شده
immediacy
مستقیم و بی واسطه بودن
excise
مالیات غیر مستقیم
circumlocution
بیان غیر مستقیم
indirect object
مفعول غیر مستقیم
forward current
جریان ولتاژ مستقیم
stiff
مستقیم چوب شده
forward conductance
برق رسانایی مستقیم
direct lift control
کنترل مستقیم برا
chutes
مسیر مستقیم مسابقه
managed
مستقیم یا تحت کنترل
direct
: مستقیم معطوف داشتن
manage
مستقیم یا تحت کنترل
indirect cost
هزینه غیر مستقیم
indirect damage
ضرر غیر مستقیم
indirect laying
تیر غیر مستقیم
indirect methods
روشهای غیر مستقیم
intuitional
ناشی از درک مستقیم
manages
مستقیم یا تحت کنترل
managing
مستقیم یا تحت کنترل
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com