Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
Every one is supposed to know to read and write .
فرض بر اینست که هر کس خواندن ونوشتن را می داند
Other Matches
write once read many
چند باربخوان
write once read many
چند بار بازیاب
write once read many
یکبار نویس
he cannot read or write
خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
He can neither read nor write.
نه می تواند بخواند نه بنویسد
read/write
خواندن- نوشتن
read/write memory
حافظه خواندنی / نوشتنی
read write cycle
چرخه خواندن و نوشتن
read write privilege
امتیاز خواندن- نوشتن
read/write file
فایل خواندنی / نوشتنی
read write head
نوک خواندن و نوشتن
direct read after write
خواندن مستقیم پس از نوشتن
read/write head
نوک خواندن / نوشتن
read/write head
هدخواندن- نوشتن
scatter read gather write
خواندن توزیعی و نوشتن تجمعی
supposed
تصورشده
supposed
فرضی
supposed death
موت فرضی
He was not supposed to come today .
قرارنبود امروز بیاید
Where do you stand ?What am I Supposed to do ?
تکلیف من چیست ؟
what time ate we supposed to take (have ) lunch ?
چه موقع قراراست بخوریم ؟
How was I supposed to know . After all I didnt have a crystal ball.
مگر کف دستم را بو کرده بودم.
Read out the letter. Read the letter aloud.
نامه را بلند بخوان
And you are supposed to be a doctor ! some doctor ( physician ) you are !
مثلا" ناسلامتی شما یک دکتری !
over write
جای نوشت
write off
حذف کردن
over write
جای نوشتن
write off
زود نوشتن
write off
مستهلک کردن
write-off
زود نوشتن
write-off
مستهلک کردن
write off
از دفتر خارج کردن
write-off
از دفتر خارج کردن
write-off
قلم زدن
asking to write
استکتاب
to write off
قلم زدن
write-off
حذف کردن
pc write
IB و کامپیوتر سازگار با ان برنامه مشهور پردازش کلمه برای PC
write up
<idiom>
مقامی را به حساب آوردن
write off
<idiom>
تسویهحساب کردن
write-in
وابسته به اینگونه رای
write-in
شخصی که نام او در فهرست کاندیدها نیست ولی به او رایمیدهند
write-in
رای دادن به کسی که نامش در فهرست کاندیدها نیست
write this way
این جوربنویسید
write this way
اینطور بنویسید
write out
به تفصیل نوشتن
write down
تنزل دادن بهای اسمی سهام
write down
ثبت کردن
to write up
ستودن
to write out
بتفضیل نوشتن
to write out
مفصلانوشتن
to write off
به اسانی نوشتن
to write off
زود نوشتن وفرستادن
Please write it like this (this way).
اینطور بنویسید
write down
یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
write off
<idiom>
پذیرش خسارت وپیش از آن نگران نبودن
write-up
ستودن
write
حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود.
write
خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی
write
نوشتن
write
وسیله ارسالی که میتواند داده را روی رسانه مغناطیسی بنویسد
write
رای دادن به کسی که نامش در لیست کاندیدهای حزبی نیست حذف
write
ثبت رای کتبی
write
سیستم ذخیره سازی دیسک نوری که امکان یک عمل نوشتن به همراه چندعمل خوا ندن روی فایل می دهد
write
بعنوان یادداشت و برای ثبت نوشتن درج کردن
write
انشاکردن
write
تحریر کردن
write
وسیله ارسالی که میتواندداده راسوی رسانه مغناطیسی بنویسد
write
با اب وتاب شرح دادن
write
تالیف کردن
write up
به تفصیل نوشتن
write up
به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write-up
به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write up
ستودن
write
وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
write off
قلم زدن
write
کسر کردن
write
سوخت شده محسوب کردن شرح چیزی را نوشتن
write
قراردادن متن یا داده روی دیسک یا نوار
write
سیستم ذخیره سازی دیسک نوری که امکان نوشتن به همراه چندین عمل خواندن روی فایل میدهد
write-up
به تفصیل نوشتن
Read me right ...
من را درست درک بکن ...
to read too much into
تفسیر ناموجه کردن
read
ترتیب رویدادها برای ذخیره و بازیابی داده
read
وسیله حافظه که در هنگام تولید داده روی آن نوشته شده بود و محتوای آن فقط قابل خواندن است
read
تعداد بایتها که خواننده در زمان مشخص می خواند
to read out
بلند خواندن
read
کانال حمل داده که در دو جهت حرکت میکند
read in
ارسالی داده از منبع خارجی به کامپیوتر اصلی
read only
تنها خواندنی
to read off
از روی چیزی خواندن بلندخواندن
read
عملیات خواندن که در آن داده ذخیره شده پس از بازیابی پک میشود
read
سیستم اطمینان از اینکه داده به درستی دریافت شده است و داده ارسالی برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
read
مدت زمان بین وقتی که داده آدرس به رسانه ذخیره سازی فرستاده میشود و داده برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
read
خطایی که در هنگام عمل خواندن رخ میدهد چون داده ذخیره شده آسیب دیده است
read
گیرندهای که سیگنالهای ذخیره شده روی رسانه ذخیره سازی مغناطیسی را می خواند و به حالت الکتریکی اصلی تبدیل میکند
read
وسیله یا مداری که داده ذخیره شده آن قابل تغییر نیست
read
استنباط کردن
well-read
اهل مطالعه و تحقیق
read
خواندن
read out
بازخوانی
read
بیت مشخصات فایل که وقتی تنظیم شود. مانع نوشتن داده جدید روی فایل یا ویرایش محتوای آن میشود
read only
فقط خواندنی
to read through something
چیزی را کاملا خواندن
read
اسکن کردن متن چاپ شده
to read over something
چیزی را از اول تا آخر خواندن
to read through something
چیزی را از اول تا آخر خواندن
read
قرائت کردن
well read
اهل مطالعه و تحقیق
well read
با اطلاع
well-read
با اطلاع
read
رسانه ذخیره سازی که قابل خواندن و نوشتن است
to read over something
چیزی را کاملا خواندن
read
گیرندهای که میتواند داده از سطح رسانه ذخیره سازی مغناطیسی مثل فالاپی دیسک بخواند یا بنویسد
read
تعبیر کردن
read
بازخواندن
read
بازیابی داده از رسانه ذخیره سازی
read
1-نگاه کردن به حروف چاپ شده و فهمیدن آنها. 2-
write me every week
هر هفته برای من نامه بنویسید
write me the result
نتیجه را برای من بنویسید
to write in ink
بامرکب یاجوهرنوشتن
write protect
شیوهای برای محافظت ازنوشته شدن اطلاعات روی دیسک یا نوار
type write
ماشین نویسی کردن
write protect
قسنت کوچکی در فلاپی دیسک که حرکت داده شود مانع هر گونه نوشتن یا پاک کردن دیسک میشود
write head
هد نوشتن
write head
نوک نوشتن
write off capital
مستهلک شدن سرمایه
type write
با ماشین تحریر نوشتن
type write
ماشین کردن
to write up an accident
شرح واقعهای را بتفضیل نوشتن
ghost-write
کتاب مقاله یا سخنرانیکهبنام شخصدیگریارائهگردد
write protect
غیر ممکن کردن نوشتن روی فلاپی دیسک یا با حرکت دادن قسمت حفافت در مقابل نوشتن
He cant reade let alone write.
خواندن هم بلد نیست چه رسد به نوشتن
to write up a report
به تفصیل نوشتن گزارشی
write-ups
به تفصیل نوشتن
write-offs
از دفتر خارج کردن
write-offs
مستهلک کردن
write-offs
حذف کردن
write-offs
زود نوشتن
write-ups
ستودن
to write out a report
به تفصیل نوشتن گزارشی
write-ups
به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
Teach him how to write .
نوشتن را باو یاد بده
i write an article
مقالهای مینویسم
Please write down your new address .
لطفا" آدرس جدیدتان را بنویسید
I have some letters to write .
چند تا کاغذ باید بنویسم
to write an exam
امتحان کتبی نوشتن
he dose not know how to write
نوشتن نمیداند نوشتن بلدنیست بلدنیست بنویسد
write-offs
قلم زدن
lip read
لب خواندن
read between the lines
<idiom>
پیدا کردن مفهوم ضمنی
I read through the letter.
من این نامه را کاملا میخوانم.
to read wrong
اشتباه
[ی]
خواندن
Read the story
فرم تریو
to sight-read something
از روی ورقه
[نت موسیقی]
آلت موسیقی بازی کردن
sight read
بدون مطالعه قبلی خواندن
i read him to sleep
برایش خواندم تا خوابش برد انقدر خواندم تا خوابش برد
nondestructive read
خواندن غیرمخرب
read head
نوک خواندن
read head
نوک خواننده
read head
هد خواندن راس خواندن
deep read
بسیار خوانده
read mostly memory
حافظه بیشتر خواندنی
read only memory
حافظه فقط خواندنی
read only storage
انباره فقط خواندنی
read pulse
تپش خواندن
i had a quiet read
که باارامش چیز بخوانم
i had a quiet read
فرصت پیدا کردم
he read other than distinctly
همه جورخوانده جز شمرده
sight read
بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight read
فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
sight-read
بدون مطالعه قبلی خواندن
sight-read
بدون امادگی قبلی اجراکردن
reed or read
شیر دادن
backward read
یک نوع مشخصه موجود دربعضی از سیستمهای نوارمغناطیسی که در ان واحدهای نوار مغناطیسی باحرکت در جهت معکوس می توانند داده ها را به حافظه کامپیوتر منتقل کنند
deep read
با اطلاع
destructive read
خواندن مخرب
destructive read out
بازخوانی مخرب
he can read the sky
ستاره شناس است
he could read the future
خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
he read other than distinctly
شمرده نخواند
read strobe
بارقه خواندن
scatter read
دستیابی وخواندن داده ذخیره شده در محلهای مختلف
to read one a lesson
بکسی نصیحت کردن
to read one a lesson
کسیرا اندرزدادن
to read one a lecture
کسیرا سرزنش کردن
sight-read
فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
digital read out
نمایش داده ها توسط الات دقیق بصورت دیجیتالی و نه توسط حرکت عقربه روی صفحه مدرج
lip-read
کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
to read a book
کتابی را دوباره وسه باره خواندن یامرورکردن
read time
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
to read between the lines
معنی پوشیده نوشته یا سخنی را دریافتن
lip read
کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
lip-read
لب خواندن
scatter read
پراکنده خوانی
read ink
ink nonreflective
write protect ring
حلقه حفافت از نوشتن
write protect notch
شکاف حفافت از نوشتن بریدگی محافظ
write protect disable
بی اثر کردن حفافت در برابرنوشتن
write black engine
موتور سیاه نویس
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com