Dictiornary-Farsi | Gangs of youths went on the rampage through the inner city. | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 80 (5 milliseconds)

English	Persian
Gangs of youths went on the rampage through the inner city.	دسته های جوانان با داد و بیداد از مرکز شهر رد شدند.


Other Matches

rampage	دیوانگی کردن
rampage	وحشیگری کردن
rampage	داد و بیداد
youths	جوان
youths	جوانان
youths	جوانمرد جوانان
youths	شباب شخص جوان
youths	جوانی
youths	نوباوگان
to go on a drunken rampage	با مستی داد و بیداد کردن
youths of puissance	جوانان توانا یا نیرومند
to go on the [British E] / a [American E] rampage	با وحشیگری اینطرف و آنطرف رفتن
gangs	جمعیت تشکیل دادن
gangs	دسته جمعی عمل کردن
gangs	سفرکردن
gangs	دسته
gangs	جمعیت
gangs	گروه
gangs	دسته جنایتکاران
gangs	خرامش
gangs	مشی گام برداری
gangs	رفتن
press-gangs	دسته مامور جلب مشمولین
press gangs	دسته مامور جلب مشمولین
inner city	بخش مرکزی شهر
city	شهر
city	شهرک
city	شهر کوچک
city	شهر
Guatemala City	پایتختگوآتمالا
Kuwait City	کویت
garden city	شهریدرداخلیکباغستان
The city center .	میدان ( مرکز ) شهر
New York City	نیویورک
Take me to the city centre?	مرا به مرکز شهر ببرید.
How do I get to city center?	چطور میتوانم به مرکز شهر بروم؟
provincial city	شهرستان
city view	نمای شهر
City Beautiful	[جنبش طراحان، محوطه سازان آمریکایی در دفاع از زیبایی شهرها]
Garden city	بوستان شهر
Ideal City	[شهر موجود در نمونه اولیه و نقشه اولیه]
How far is it to city centre?	تا مرکز شهر چقدر راه است؟
Vatican City	شهر واتیکان
Panama City	شهر پاناما
Mexico City	مکزیکوسیتی
mushroom city	شهری که زود ترقی میکند
they poured toward that city	سوی ان شهر هجوم کردند
empire city	نیویورک
to prostrate a city	شهری را با خاک یکسان کردن
city boundary	شهرمرزی
city slicker	رند
city slicker	زرنگ
city slicker	شهری
city editor	نویسنده خیرمالی یاتجارتی درروزنامه
city article	گزارش مختصرمالی یاتجاری در روزنامه
City Hall	بلدیه
City Hall	شهرداری
City Hall	ساختمان شهرداری
central city	مرکز شهر
central city	شهر مرکزی
the city has been proclaimed	قدغن هایی در شهربرقرارکرده اند
brown air city	شهر با مه دود اسیدی
gray air city	شهر با مه دود اکسیدی
bombers raided the city	بمب افگن ها ان شهررابمباران کردند
that city lies in ruins	ان شهر خراب
that city lies in ruins	است
the hill overhangs the city	تپه به شهر مشرف است
bombers raided the city	بمب افگن هابران شهرحمله کردند
to raze a city to the ground	شهری را با خاک یکسان کردن
What's the fare to city centre?	نرخ کرایه تا مرکز شهر چقدر است؟
Every man is a sovereign in his own city . <proverb>	هر کس به شهر خود شهریار است .
to serve the city with water	اب برای شهر تهیه کردن
To lay siege to a city .	شهری را محاصره کردن
Ho Chi Minh City	شهر هوشی مین مرکز ویتنام جنوبی
The city was razed to the ground.	شهر با خاک یکسان شد
A series of city improvement works.	یکرشته کارهای عمرانی شهری
Enemy troops poured into the city.	سربا زان دشمن ریختند داخل شهر
The entire city was plunged in darkness .	تمام شهر غرق درتاریکی بود
The City Council has decreed that all dogs must be kept on a leash there.	شورای شهر مقرر کرده است که تمام سگ ها باید با افسار بسته شوند .