English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 182 (9 milliseconds)
English Persian
HE that lies down with dogs must expect to rise with fleas.. <proverb> کسى که با سگها بخوابد بایستى انتظار آن را هم داشته باشد که با یشرات برخیزد.(پسر نوی با بدان بنشست ,خاندان نبوتش گم شد).
Other Matches
fleas کک گرفتن
fleas کک
fleas کیک
fleas i. doges and cats کیک هاسگ و گربه را اذیت می کنند
expect انتظارداشتن
expect پیش بینی کردن
expect حامله بودن
expect انتظار داشتن منتظر بودن
expect چشم داشتن
I don't expect that ... چشمم آب نمی خورد که ...
I didnt expect it from you of all people . ازتویکی توقع نداشتم
You seem to expect something for good measure ! مثل اینکه حالاناز شست هم می خواهی !
Perhaps you expect me to work like an automaton ( robot ) . لابد انتظاری داری مثل یک ماشین کار کنم
Those who play with edged tools must expect to be . <proverb> کسى نه با وسائل تیز بازى مى کند باید انتظار بریده شدن دستش را داشته باشد .
dogs شکل لغوی رقمی در سیستم عددی بر مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 31است و به شکل D نوشته میشود
dogs نوک گیر
dogs مخروطهای لاستیکی کنار مسیر
dogs دفاع بسته
dogs دستگیره در چخماق تفنگ
dogs مثل سگ دنبال کردن
dogs گیره در
dogs دنبال کردن
dogs میله قلاب دار گیره
dogs سگ نر
dogs سگ
guide dogs سگ راهنم
dogs ear تای گوشه کاغذ
dogs mercury سلمه تره
dogs mercury سلمه
dogs ear لب برگردانده کردن
hot dogs سوسیس سوسیگ
dogs tooth یکجورزنبق
hot dogs ساندویچ سوسیس
He dislikes dogs. از سگ بدش می آید
To leade a dogs life . مثل سگ زندگی کردن
let sleeping dogs lie <idiom> [شر به پا نکن]
rain cats and dogs <idiom> باران شدید
let sleeping dogs lie <idiom> [دنبال دردسر نگرد]
Do cats and dogs drown? آیا سگ وگربه در آب غرق می شوند ؟
One must let sleeping dogs lie. دنبال شر نباید رفت
to rain cats and dogs سنگ ازآسمان آمدن
to rain cats and dogs سخت باریدن
Two dogs fight for a bone, and a third runs away w. <proverb> دو سگ بر سر استخوانى مى جنگند سومى آنرا بر مى دارد و مى برد .
Barking dogs seldom bite. <proverb> سگى که پارس مى کند بندرت گاز مى گیرد.
The City Council has decreed that all dogs must be kept on a leash there. شورای شهر مقرر کرده است که تمام سگ ها باید با افسار بسته شوند .
lies ماندن
lies واقع شدن
lies موقتاماندن
as far as in me lies انچه از من بر می اید
lies افتادن
lies دروغ
as far as in me lies تا انجاکه در حدود توانایی من است
lies خوابیدن
lies : دراز کشیدن استراحت کردن
lies کذب
lies وضع
lies موقعیت چگونگی
lies نگهداشتن ناو بدون استفاده ازلنگر یا طناب مهار
one or other of you lies یکی از شما دو تن دروغ می گوید
it lies before us پیش روی ما واقع شده است پیش روی ما است
here lies است
here lies در اینجاخوابیده
here lies در اینجا دفن است
lies :دروغ گفتن
lies قرار گرفتن
lies زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies سخن نادرست گفتن
One must avoid three things: crumbling walls, vicious dogs, and harlots از سه چیز باید حذر کرد، دیوار شکسته، سگ درنده، زن سلیطه
white lies دروغ سفید
it lies on the east of در خاور واقع
it lies beyond his competence در صلاحیت او نیست
A pack of lies . یک مشت دروغ
The responsibility lies with you. مسئولیت با شما است.
it lies on the east of است
only death does not tell lies تنها مرگ است که دروغ نمی گوید
the rest lies with you باقی ان با خودتان است
white lies دروغ مصلحتآمیز
the remedy lies in this چاره ان اینست
the fault lies with him تقصیر با اوست
the valley lies below ده در پایین است
To the best of my ability. For all I am worth . As far as in my lies تا آنجا که تیغم ببرد
that city lies in ruins است
that city lies in ruins ان شهر خراب
love lies bleeding گل تاج خروس
love lies bleeding زلف نوعروسان
love lies bleeding گل همیشه بهار
this line lies north این خط شمالی
I wonder what lies in store for me in the future. من دوست داشتم بدانم که برای من در آینده چه پیش می آید.
this line lies north جنوبی است
The crime lies heavily on his conscience. جنایت اش بار سنگینی بر وجدان اواست
Guilt for poorly behaved children usually lies with the parents. بد رفتاری کودکان معمولا اشتباه از پدر و مادر است.
rise افزایش
rise سرزدن
rise ترقی
rise ترقی کردن
rise قیام
rise خیز
rise صعودکردن
rise بلند شدن
rise برخاست
rise صعود طلوع
rise ترقی خیز
get a rise out of someone <idiom> سخنان نیش دارزدن
rise سربالایی
rise ارتفاع پله
rise برخاستن
rise ناشی شدن
rise خیز صعود
to rise up against someone [something] شورش کردن بر خلاف
rise بلندی
rise از خواب برخاستن طغیان کردن
rise بلندشدن
rise شیب سرچشمه
rise ناشی شدن از
rise طالع شدن
rise ترقی کردن سرچشمه گرفتن
rise پیشرفت ترقی
rise طلوع کردن
rise بالارفتن
rise خاتمه یافتن
rise سربالا رفتن
rise نمودارشدن
to rise up against someone [something] به کسی [چیزی] یاغی شدن
rise بالاامدن
to rise with the lark سحر خیزی کردن
to give rise to بوجوداوردن
high-rise آسمان خراش
give rise to <idiom> باعث کاری شدن
lamasery-rise [خانقاه کشیشان بودایی در تبت]
to rise in somebody's esteem افزایش اعتبار در برابر کسی
dead rise فاصله بین کیل تاانحنای خن ناو
rise and fall تعیین پستی و بلندی نقاط نسبت به سطح مبنا
rise and shine شروع بیداری
rise and shine فرمان برپا
rise in temperature افزایش دما
temperature rise افزایش دما
rise of a bridge خیز طاق پل
rise time زمان خیز
to give rise to باعث شدن
prices are on the rise است
prices are on the rise قیمتهارو بافزایش
dead rise فاصله مرده
early rise زودخیز
early rise سخرخیز
give rise to باعث شدن
height of rise ارتفاع ابگیر
height of rise ارتفاع برجستگی
give rise to موجب شدن
to rise with the lark زودبرخاستن
to rise with the sun زود خیز بودن
to rise with the sun سحر خیزی کردن
low-rise نه بسیار بلند
low-rise کم بلندی
low-rise کم ارتفاع
rise and shine! <idiom> بلند شو از تخت خواب !
continental rise صعوداقلیمی
high-rise ساختمان بلند
low-rise کم اشکوب
high-rise وابسته به ساختمان چند اشکوبه
high-rise ساختمان چندین اشکوبه
voltage rise افزایش ولتاژ
it will give rise to a quarrel باعث دعواخواهد شد
it will give rise to a quarrel مایه ستیزه خواهد شد
internal temperature rise افزایش درجه حرارت داخلی
high-rise block بلوکهواقعدربلندی
it will give rise to a quarrel نزاعی تولید خواهد کرد
high rise block ساختمان بلند
The rise in prices in the European markets. ترقی قیمتها دربازارهای اروپا
Better to go to bed supperless than to rise in debt. <proverb> گرسنه خوابیدن بهتر است تا در قرض بیدار شدن.
When the water rise above ones head ,one fathom is. <proverb> آب که از سر گذشت چه یک نیزه چه صد نیزه .
maximum permissible temperature rise حداکثر مقدار افزایش درجه حرارت مجاز
rate of rise of water level روند بالاامدن اب
rate of rise of water level تندی بالا امدن اب
Our building (high-rise) is a 20-storey ,but my apartment is on the third floor. ساختمان ما 20 طبقه است ولی آپارتمان در طبقه سوم است
Dont spin such yarns . Dont tell lies. دیگر صفحه نگذار ( دروغ نساز )
early to bed early to rise makes a man healthy wealthy and wise <proverb> سحرخیز باش تا کامروا باشی
defer not till tomorrow to be wise tomorrow's sun to thee may never rise از امروز کاری به فردا ممان چه دانی که فردا چه زاید زمان
defer not till tomorrow to be wise tomorrow's sun to thee may never rise <proverb> از امروز کاری به فردا ممان چه دانی که فردا چه زاید زمان
To play safe . Not to swallow the bait. Not to commit oneself . Not to rise to the bait. دم به تله ندادن
It's her fault. [She is to blame for it.] [The blame lies with her.] تقصیر [سر] او [زن] است.
Early to bed and early to rise . <proverb> زود بخواب و زود بر خیز .
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com