English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
He emptied the glass to the last drop . لیوان را تا آخرین قطره خالی کرد
Other Matches
emptied تهی
emptied بدون چیزی در درون
emptied لیست بدون عضو
emptied رسانه ذخیره سازی خالی و فرمت شده آماده دریافت داده
emptied خالی
emptied پوچ
emptied خالی کردن تهی شدن
emptied یچ بسته که هیچ اطلاعی ندارد. 2-اتصال لبه استفاده نشده روی تخته اصلی
emptied هر متغیری که حاوی هیچ حرفی نیست
emptied فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
The battery is discharged (emptied). باتری خالی شده است.
Drop by drop . I n drops. قطره قطره
glass گیلاس جام
glass لیوان
glass ابگینه
glass شیشه
looking glass ایینه
glass استکان
glass ایینه شیشه دوربین
glass شیشه ذره بین عدسی
looking glass اینه
to f. glass شیشه گری کردن
looking-glass ائینه
glass عدسی
glass زجاج
glass لیوان یخ
glass دستگاه ارتفاع سنج دوربین
glass دستگاه بارومتر
glass صیقلی کردن
glass عینک دار کردن شیشهای کردن
glass عینک
glass الت شیشهای
looking glass self خود ایینهای
glass شیشه گرفتن
glass شیشه الات
glass blowing شیشه گری
measuring glass پیمانه
measuring glass درجه دار
glass blower شیشه گر
liquid glass شیشه مایع
lime glass شیشه اهکی
lead glass شیشه سربی
hour glass ساعت ریگی
he is blowing glass شیشه را با فوت درست کردن
granulated glass شیشه اج دار
glass electrode الکترود شیشهای
granulated glass شیشه دان دان
ground glass نوعی شیشه نورافشان که دارای سطحی تراشیده است
hand glass ایینه
hand glass کوچک دسته دار
hand glass ذره بین
hand glass ساعت شنی
hard glass شیشه سخت
minute glass ساعت ریگی دقیقهای
mirror glass شیشه اینه
muscovy glass سنگ طلقی
pier glass ایینه قدی
race glass دوربین ویژه برای تماشای مسابقه
rain glass میزان سنج
rain glass میزان الهوا
rolled glass شیشه نورد خورده
safety glass عینک ایمنی
safety glass شیشه ایمنی
safety glass شیشه بی خطراتومبیل
ornamental glass شیشه تزئینی
opera glass دوربین مخصوص اپرا
muscovy glass شیشه معدنی
night glass دوربین شب
object glass عدسی شیئی
object glass عدسی دوربین یاریزبین که نزدیک تراست بچیزی که میخواهندببند
objective glass عدسی شیئی
obscured glass شیشه تار
obscured glass شیشه مات
opaque glass شیشه کدر
safety glass شیشه نشکن
glass eyed کور
field glass عدسی درونی دوربین یاذره بین
glass frit شیشه متخلخل
finger glass فرف انگشت شوئی
flint glass بلور
focusing glass ذره بین جیبی
flint glass فرف بلور
glass cutter الماس شیشه بری
glass cloth شیشه پاک کن
field glass دوربین صحرایی
glass fibers الیاف شیشه
glass eye چشم مصنوعی
glass eyed بی حالت
glass eye چشم شیشهای
glass eye عینک
glass dust خرده شیشه
glass cutter شیشه بر
eye glass شیشهای که برای کمک بینایی بکارمیبرند
eye glass عینک دستی
frosted glass شیشه کدر
frosted glass شیشه مات
glass cloth کهنه شیشه پاک کن
gauge glass درجه اب
glass tube لوله شیشهای
glass vessels فروف شیشهای
glass ware فروف شیشه
glass wool پشم یا براده شیشه پشم شیشه
glass bulb حباب شیشهای
glass wool تودهای ازرشتههای شیشهای که بعنوان عایق گرما یا درتصفیه هوا بکار میر ود
glass wool پشم شیشه
glass snake نوعی سوسمارمخصوص امریکای جنوبی
glass separator میان گیر شیشهای باتری
glass house گلخانه
glass jaw ارواره شیشهای
glass jaw بوکسوراسیب پذیر
glass kiln کوره شیشه گری
glass paper کاغذ گلاسه
glass rebate دوراهه شیشه
glass rod میله شیشهای
glass rule خط کش شیشهای
crown glass شیشه پنجره [در قرن نوزدهم انگلیس]
plate glass شیشه سنگ شیشه تختهای
champagne glass گیلاسگردشامپاین
burgundy glass بورگندی
burgundy glass لیوان
brandy glass گیلاسکنیاک
beer glass لیوانآبجو
wired glass شیشه دارای شبکه سیمی در متن ان
bell glass مردنگی
wire glass شیشه دارای شبکه سیمی در متن ان
burning glass ذره بین
burning glass عدسی محدب یاایینه مقعر
burning glass عینک جوشکاری
cast glass شیشه جام ریختگی
cast glass شیشه ریخته گی
weather glass هواسنج میزان الهوا
plate glass شیشه لوحی
magnifying glass ذره بین
a glass of water یک لیوان آب
glass fibre فایبرگلاس
liqueur glass جام لیکور
There is a glass missing. یک لیوان کم است.
stained glass شیشه کاری منقوش
stained glass شیشه بندی منقوش
cut glass بلور کریستال
hock glass جام پایهبلند
port glass جام شرابقرمزوشیرینپرتقالی
glass sphere گویشیشهای
glass slide اسلایدشیشهای
glass roof سقفشیشهای
glass dome برآمدگیشیشهای
glass cover پوشششیشهای
cocktail glass لیوانمخصوصمشروب
colored glass شیشه رنگی
safety glass شیشه اطمینان
tempered glass شیشه ابداده
stined glass شیشه رنگی
spy glass تلسکپ یادوربین کوچک
spun glass شیشه ریسیده
spun glass شیشه مذاب الیاف مانند
spun glass شیشه تاب خورده
soluble glass شیشه مایع
soluble glass سدیم سیلیکات
sight glass شیشه مرئی
sheet glass شیشه ورقی
sheet glass شیشه جام
security glass شیشه نشکن
security glass شیشه ایمنی
bordeaux glass گیلاسمخصوصشرابفرانسوی
drinking glass فنجان
drinking glass گیلاس
cupping glass شاخ حجامت
water glass اب شیشه
water glass شیشه محلول
watch glass شیشه ساعت
crystal glass بلور
water glass شیشه مایع
crown glass شیشه گردیاچرخی
water glass لیوان اب
white wine glass جام مشروبسفید
The glass is full of water. لیوان پر از آب است
rough cast glass شیشه خام
to temper [metal or glass] آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
glass transition temperature دمای تبدیل شیشهای
glass-lined tank مخزنکوچکشیشهای
black glass bottle بطلی
black glass bottle بطری
glass type tube لامپ الکترونی شیشهای
Empty this glass of water. این لیوان آب راخالی کن
glass membrance electrode الکترود شیشه غشایی
octal glass type tube لامپ الکترونی هشت پایهای
glass-fronted display cabinet بوفه
drop جرعه کمی
to drop someone off کسی را پیاده کرن
to drop something off [at someone's] چیزی را [به کسی ] تحویل دادن
drop [نوعی طاق]
drop [تزئینات مخروطی شکل سر دیوار ساختمان های قدیمی]
drop by <idiom> بازدید از کسی با جایی
drop in <idiom> دیدار کوتاه
to drop on سرزنش یاتنبیه کردن
to drop in اتفاقا دیدنی کردن
the very last drop اخرین قطره
to let drop انداختن
to let drop ول کردن
to drop in سرزدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com