Dictiornary-Farsi | He has a strong punch. | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 146 (7 milliseconds)

English	Persian
He has a strong punch.	ضرب دست خوبی دارد ( مشت قوی )


Other Matches

strong	نیرومند
they are 00 strong	نیروی انهاعبارت از 005 تن است
To have a strong wI'll.	اراده قوی داشتن
strong	محکم سخت
strong	پر زور
strong	قوی
come on strong <idiom>	فائق آمدن
strong-minded	باکله
strong side	سمتی از زمین که در لحظه معین توپ انجاست سمت جبهه تهاجمی
strong squar	خانه قوی شطرنج
strong-arm	قلدری کردن
strong-arm	اعمال زورکردن
strong-arm	قدرت
strong-arm	دست قوی
strong arm	اعمال زورکردن
strong arm	قدرت
strong safety	مدافع ایمنی در سمت قوی خط تهاجم حریف
strong point	پایگاه دفاعی سنگر مستحکم دفاعی
strong point	نقطه مستحکم
strong nerved	قوی پی
head strong	خودسر
head strong	خود رای
head strong	لجباز لجوج
head strong	سرسخت
strong drink	مشروب قوی و پر الکل
strong jump	جهش ابی شدید
strong minded	دارای فکر نیرومند
strong minded	دارای افکار مردانه
strong nerved	قوی الاعصاب
strong arm	دست قوی
strong suit	دست قوی
strong-willed	مصمم
strong-willed	سرسخت
strong-willed	پراراده
strong arm	قلدری کردن
as strong as a horse [an ox] <idiom>	مثل گاو [پر زور]
strong interaction	نیروی هسته ای قوی [فیزیک]
strong wind	باد قوی
strong wind	باد تند
He is strong-wI'lled.	آدم با اراده ای است
In appiarance it is a strong building.	بظاهر ساختمان محکمی است
strong vocational interest blank	رغبت سنج شغلی استرانگ
A strong (weak)coffee (tea,etc. )	قهوه ( چای وغیره ) پررنگ (کم رنگ )
A good stiff ( strong ) alchoholic drink .	مشروب پرمایه
punch-up	زد و خورد
x punch	سوراخ کارت در ستون برای بیان عدد منفی
zero punch	سوراخ صفر
punch-up	کتک کاری
punch-up	بزن بزن
y punch	سوراخ کارت ستونی .
punch	مشروب مرکب از شراب ومشروبات دیگر
punch	ضربه با مشت
punch	سوراخ کن
punch	پانچ
punch	وسیلهای که داده را روی پاچ منتقل میکند به صورتی که کامپیوتر قابل تشخیص باشد
punch	قطعه کارت کوچکی که حاوی سوراخهایی برای نمایش دستورات و داده مختلف است
punch	بخشی از نوار کاغذی که حاوی سوراخهایی برای نمایش داده است
punch	وسیله تولید سوراخ در پانچ کارت
punch	سوراخ ایجاد کردن
punch	توپ را با مشت زدن
punch	کوتاه قطور
punch	مشت
punch	ضربت مشت قوت
punch	استامپ
punch	مهر
punch	منگنه
punch	منگنه کردن سوراخ کردن
punch	پهلوان کچل
punch	سوراخ کردن
punch	مهر کردن سوراخ
punch	در رهگیری هوایی یعنی به زودی با هواپیمای دشمن روبرو خواهید شد
punch	کارتی همراه با محصول یک مغازه , با سوراخهای پانچ شده حاوی داده درباره محصول
punch	مشت زدن بر
control punch	منگنه کنترلی
paper punch	کاغذسوراخکن
center punch	مرکز سوراخ
card punch	دستگاه کارت منگنه
punch-ups	زد و خورد
punch-ups	بزن بزن
punch-ups	کتک کاری
hollow punch	سمبه منگنه
kindey punch	ضربه خطا به پشت
lever punch	منگنه اهرمی
punch-drunk	گیجی
punch-drunk	سر بههوایی
punch-drunk	مشت مستی
zone punch	سوراخ دسته بندی
milk punch	مشروبات مخلوط با شیر وقند
reproducting punch	منگنه تجدیدشده
multiple punch	منگنه چندگانه
punch and pattern	سوراخوحککردن
punch hole	گودالسوراخ
control punch	پانچ کنترلی
digit punch	منگنه رقمی
double punch	منگنه مضاعف
chadless punch	منگنه بی خرده کاغذ
You beat me to the punch.	تو از من سریعتر بودی.
center punch	سنبه نشان
eleven punch	سوراخ ردیف یازدهم
To punch . To box .	مشت زدن
gang punch	منگنه دسته جمعی
printing punch	منگنه کن با قابلیت چاپ
gang punch	منگنه گروهی
center punch	مرکز منگنه
wad punch	سنبه
punch ball	گلابی تمرین بوکس
punch-lines	لب مطلب
punch-lines	جمله اساسی واصلی
as ptoud as punch	بسیار متکبر و از خود راضی
calculating punch	پانچ محاسباتی
card punch	کارت منگنه کن
reproducting punch	منگنه تولید شده
punch the ball	مشت کردن دروازه بان
punch room	اطاق منگنه زنی
punch press	پرس منگنه
punch position	محل منگنه
punch position	موضع منگنه
punch plier	انبر منگنه کاری
pull a punch	در موقع ضربه دست را کشیدن
punch down block	وسیلهای که در شبکه محلی برای اتصال کابل UTP
punch card	کارت منگنه
punch card	برگ منگنه
draw punch	منگنه کششی
punch-line	جمله اساسی واصلی
twelve punch	منگنه سطر دوازدهم
twelve punch	سوراخ سطر دوازدهم
to punch a hole in	سوراخ کردن
ticket punch	بلیت سوراخ کن
numeric punch	منگنه عددی
tape punch	نوار منگنه کن
sunday punch	کاراترین ضربه در بوکس
punch-line	لب مطلب
punch line	جمله اساسی واصلی
punch line	لب مطلب
beat someone to the punch (draw) <idiom>	قبل از هرکسی کاری را انجام دادن
punch card machine	ماشین کارت منگنه
Punch and Judy shows	نمایش خیمه شب بازی
to punch out [American E] [in the workplace]	مهر ساعت را در آخر کارروی کارت زدن
to punch in [American E] [in the workplace]	مهر ساعت را در آغاز کارروی کارت زدن
Punch and Judy show	نمایش خیمه شب بازی
port a punch card	علامتی تجاری برای نوع خاصی از کارت منگنه باقسمتهای سوراخ شده که میتواند با یک مداد یا قلم کاملا"برداشته شود
paper tape punch	منگنه نوار کاغذی
paper tape punch	منگنه کن نوار کاغذی
punch paper tape	نوار کاغذی منگنه
oval faced chaser punch	قلم خوشه